✨﷽✨
▪️سلوک عاشوراییان▪️
✍هلال بن نافع، كه از سربازان دشمن بود، مى گويد: من پيشاپيش صف ايستاده بودم. ديدم امام حسين عليه السلام، پس از وداع با اهل بيت خود، به سوى ميدان مى آيد در اين هنگام ناگاه چشمم به دختركى افتاد كه از خيمه بيرون آمد و با گامهاى لرزان، دوان دوان به دنبال امام حسين عليه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانيد.
آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد: بابا جان! به من بنگر، من تشنه ام… شنيدن اين سخن كوتاه ولى جگر سوز از زبان كودكى تشنه كام، مثل آن بود كه بر زخمهاى دل داغدار امام حسين عليه السلام نمک پاشيده باشند. سخن او آنچنان امام حسين عليه السلام را منقلب ساخت كه بى اختيار اشك از ديدگانش جارى شد. با چشمى اشكبار به آن دختر فرمود: دخترم، مى دانم تشنه هستى خدا تو را سيراب مى كند، زيرا او وكيل و پناهگاه من است.
هلال مى گويد: پرسيدم (اين دخترک كه بود؟ ) به من پاسخ دادند: او رقيه سلام الله علیها دختر امام حسين عليه السلام است.
📚 ستاره درخشان شام ٫ شیخ علی خلخالی