خانه / اسلايد / مراتب توحید

مراتب توحید

مراتب توحید

قرآن کریم یگانگی خداوند را به عنوان اساسی ترین اصل معرفی می کند با بیان
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (بگو: خداوند، یکتا و یگانه است)
توحید به عنوان اصل اسلامی یعنی «یگانه دانستن و یکتاشمردن خدا». یگانه دانستن یعنی این‌که موجودی جز الله وجودی از خود ندارد، به تعبیر فلسفی «توحید در وجوب وجود»؛ یعنی تنها الله تبارک و تعالی ست که وجودش ذاتا ضروری است و سایر موجودات وجودشان از اوست پس مسأله اول «توحید در وجوب واجب» است.
دوم این‌که آفریننده ای جز او نیست که نتیجه طبیعی همان مسأله است، این «توحید در خالقیت» است.

مسأله سوم «توحید در تدبیر و ربوبیت تکوینی» است. یعنی بعد از این‌که پذیرفتیم آفریننده جهان یکی است، آیا غیر از خدا کسی دست اندرکار تدبیر جهان است که بدون اذن و اراده او در تدبیر جهان مؤثر باشد؟ اگر کسی قائل به این باشد که جهان را الله آفریده ولی بعد از آفرینش، اداره جهان به دست دیگری است، یا الله دخالتی در اداره جهان ندارد و یا اگر دارد، شرکایی هم در اداره جهان دارد، این شرک در ربوبیت یا در تدبیر است.

در این مرحله، موحّد کسی است که معتقد باشد همان‌گونه که جهان در آفرینش نیازی به غیر الله ندارد، تدبیر و اداره و ربوبیت تکوینی جهان هم منحصر به اوست.

مسأله دیگر توحید در «ربوبیت تشریعی» است. یعنی حالا که آفریننده ما خداست، اختیار وجود ما هم به دست اوست، تدبیر زندگی ما هم استقلالا از اوست، معتقد باشیم به‌ این‌که جز او کسی حق فرمان دادن و قانون وضع کردن برای ما را ندارد، هر کس دیگری بخواهد به دیگری دستور بدهد و امر کند، باید با اجازه او باشد، هر قانونی باید به پشتوانه امضای الهی و اجازه الهی رسمیت پیدا کند، جز الله کسی حق قانون وضع کردن برای انسان‌ها را ندارد، همه هستی از اوست، چه کسی حق دارد بدون اذن او به مخلوقات او امر و نهی کند، فرمان دهد و برای آنان قانون وضع کند؟ این همان «توحید در ربوبیت تشریعی» است.

یکی دیگر از مراتب توحید، «توحید در الوهیت و معبودیت» است، یعنی کسی جز الله سزاوار پرستش نیست، [همان مفهوم که مفاد «لا اله الا الله» است]، معبودی جز الله نیست. این هم نتیجه طبیعی همان اعتقادات قبلی است، وقتی هستی ما از الله است، اختیار وجود ما هم به دست اوست؛ تأثیر استقلالی در جهان از اوست، حق فرمان دادن و قانون وضع کردن هم منحصر به اوست، دیگر جای پرستش برای کس دیگری باقی نمی ماند، باید فقط او را پرستید، چون پرستیدن در واقع اظهار بندگی کردن و خود را در اختیار کسی قرار دادن بدون چون و چرا است و اظهار این که من مال تو هستم، بندگی همین معنا را افاده می کند، چنین امری نسبت به کسی سزاوار است که واقعا مالک باشد.

به عبارت دیگر «الوهیت، نتیجه اعتقاد به ربوبیت است»، انسان کسی را پرستش می کند که معتقد باشد آن کس یک نوع آقایی بر او دارد، وقتی ربوبیت تکوینی و تشریعی الله ثابت شد، نتیجه طبیعی آن این است که کسی جز او پرستش نشود.

یکی دیگر از مظاهر توحید، این است که عملا انسان کسی جز الله را پرستش نکند، مسأله قبلی اعتقاد به این بود که کسی جز الله سزاوار پرستش نیست، مسأله دوم این که انسان عملا جز الله را پرستش نکند، این «توحید در عبادت» است.

یکی دیگر از شؤون توحید، «توحید در استعانت» است؛ این که عملا انسان از کس دیگری جز الله کمک نخواهد. وقتی ما مؤثر حقیقی را الله شمردیم، معنایش این است که جز اراده او سود و زیانی به ما نمی رسد. آن وقت از چه کسی می خواهیم کمک بگیریم؟ از کسی که همه چیزها به دست اوست و یا از گدای دیگری مثل خودمان؟ پس یکی از مظاهر توحید، «توحید در استعانت» است. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ». (تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می خواهیم) این هم یک مرتبه از توحید است.

این مطلب اگر کامل بشود، به صورت یک صفت نفسانی در می آید که در اخلاق اسلامی به آن «توکل و اعتماد» به خدا می گویند. بسیاری از آیات را وقتی ملاحظه می فرمایید بعد از امر به پرستش خدا، امر به توکل به خداست.

وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
اگر ایمان به خدا دارید پس تنها بر او توکل کنید.

و از مظاهر توحید این است که انسان جز از خدا نترسد. وقتی مؤثر حقیقی اوست دیگر از کسی نباید ترسید؛ زیرا هر تاثیری اصالتا از اوست، دیگران ابزار و مجرای کارند. و موحد کامل کسی است که جز از الله نمی ترسد. که در آیات قرآن به آن اشاره دارد.
فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ
از مردم نترسید، از من بترسید.

و از مظاهر توحید این است که امیدی جز الله نداشته باشیم، و این نتیجه طبیعی اعتقاد به ربوبیت تکوینی است. اگر واقعا معتقدیم که مؤثر حقیقی در جهان خداست، پس امیدها هم باید منحصرا به او باشد.

و سرانجا از مظاهر توحید، توحید در «محبت» است. کسی که معتقد باشد همه کمال‌ها و جمال‌ها اصالتاً از خداست، محبت او هم اصالتاً به خدا تعلق می‌گیرد.

چون محبت ما به هرکس و یا هر چیزی به خاطر کمالی و جمالی است که در اوست، و وقتی دانستیم که این کمال و جمال‌ها عاریه ای‌ است و آن کسی که کمال ذاتی دارد و جمال ذاتی دارد فقط الله است، پس موحد حقیقی کسی است که دل، تنها در گرو محبت خدا دارد. و اگر کسی دیگری را دوست بدارد، در شعاع محبت خدا و به خاطر خدا باشد، چون این طبیعی است که وقتی انسان کسی را دوست دارد، این علاقه به متعلقاتش هم سرایت می کند؛ و لازمه محبت به الله این است که آن‌چه انتساب به خدا دارد از جهتی که منتسب به اوست مورد علاقه قرار گیرد.

و بالاخره توحید به جایی می‌رسد که انسان عیناً مشاهده می کند که کل هستی و تمام شؤون آن نیازمند به الله است بلکه جز نیاز، چیزی نیست و این همان مطلبی است که در لسان فلسفه گفته می شود «عالم هستی عین ربط و تعلق است» نه چیزی که دارای ربط و تعلق است. این مطلب یک وقت به صورت اعتقاد در انسان ظاهر می شود بر اثر برهان؛ و گاهی اگر معرفت انسان و ایمانش کامل‌تر بشود، به‌حدی می رسد که این حقیقت را «شهود» می کند و می یابد؛ این مراتب توحید است.

خلاصه بعضی از مراتب توحید

۱ـ توحید در ذات
۲ـ. توحید در صفات
۳ـ. توحید در افعال و خالقیت و آفرینش
۴ـ. توحید در ربوبیت
۵ـ. توحید در عبادت
۶ـ. توحید در استعانت
۷ـ توحید در محبت

همچنین ببینید

اشاره به آیات تسبیح 

اشاره به آیات تسبیح سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ   هرآنچه …

حقیقت نماز

🔸حقیقت نماز🔸   ✅اقامۀ نماز گناهان ظاهری و قلبی را درمان می‌کند. اگر کسی اهل …

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟ معلوم میشود که معنا و حقیقت تسبیح …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *