ارتباط انبیاء با اسم رب
در قرآن می خوانیم که انبیاء چگونه با «اسم رب» از خداوند حاجتهای خود را درخواست میکردند.
حضرت نوح
حضرت نوح با این نام «رب» پرورگار خود را خواند و از قوم خویش نالید و آنها را نفرین کرد:
«وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا ﴿٢٦﴾ إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا
نوح گفت: اى پروردگار من! هيچ يك از كافران را بر روى زمين باقى مگذار«۲۶» كه اگر آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى بدكار و ناسپاس زاد و ولد نمىكنند
و با نفرین او موج طوفان جملگی را در ربود.
و نیز حضرت نوح به وسیله این نام «رب» دعا می کند.
رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا
اى پروردگار من! مرا و پدر و مادرم را و هر كس كه با ايمان به خانهام درآيد و همه مردان و زنان با ايمان را بيامرز، و ستمكاران را جز هلاكت ميفزاى.
حضرت لوط
و نیز حضرت لوط با رنجی که از قومش دید بر این درگاه ناله می کند:
«قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ
(گفت: اى پروردگار من! مرا بر اين مردم بدكار و نافرمان يارى ده).
حضرت زکریا
و نیز حضرت زکریا او را به این نام خواند. به این مناجات حضرت زکریا با رب خود توجه کنید:
هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ ﴿٣٨﴾
در آنجا بود كه زكريا [با ديدن كرامت و عظمت مريم] پروردگار خود را خوانده، گفت: اى پروردگار من! مرا از سوى خود فرزندى نيكو عطا كن، يقيناً تو شنواى دعايى.
نَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ
پس فرشتگان، او را در حالى كه در محراب عبادت به نماز ايستاده بود، ندا دادند كه خدا تو را به يحيى بشارت مىدهد كه تصديق كننده كلمهاى از سوى خدا [يعنى مسيح] است و سرور و پيشوا، و [بر اساس زهد و حيا] نگاهدار خود از مُشتهيات نفسانى، و پيامبرى از شايستگان است.
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ
[زکریا] گفت: پروردگار من! چگونه برايم پسرى خواهد بود، در حالى كه پيرى به من رسيده و همسرم نازاست؟
چنين است [كه مىگويى، ولى كار خدا مُقيّد به علل و اسباب نيست] خدا هر چه را بخواهد [با مشيّت مطلقه خود] انجام مىدهد.
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي آيَةً
قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا وَاذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ
گفت: نشانه تو اين است كه سه روز نتوانى با مردم جز با رمز و اشاره سخن گويى،
و پروردگارت را بسيار ياد كن و [او را] شامگاه و بامداد تسبيح گوى.
و دیری نپایید که چشمش به دیدار «یحیی» روشن شد.
حضرت موسی(ع)
حضرت موسی نیز در آن دم که یکه و تنها در مدین غریب مانده بود، خسته و گرسنه رب خویش را ندا کرد: وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ
هنگامى كه به سوى مدين روى آورد، گفت: اميد است پروردگارم مرا به راه راست [كه انسان را به نتيجه مطلوب مىرساند] راهنمايى كند.
وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ
چون به آب مدين رسيد، گروهى از مردم را بر آن يافت كه دامهايشان را آب مىدادند، و غير آنان دو زن را ديد كه [دامهايشان را از رفتن به سوى آب] بازمىدارند؛
[موسی ] گفت: چه چيزى شما را بر بازداشتن [گوسفندان] وادار مىكند؟
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴿٢٤﴾
پس [موسى] دامهايشان را [به جهت كمك كردن به آن دو] آب داد، و سپس به سوى سايه برگشت و گفت: اى پروردگار من به آنچه از خير بر من نازل مىكنى نيازمندم.