بارقه امید و آغاز مشکلات
داستان یوسف از خواب عجیب و پر معنای او آغاز می شود. زیرا این خواب در واقع نخستین فراز زندگی پر تلاطم یوسف محسوب می شود.
یک روز صبح با هیجان وشوق به سراغ پدر آمد و پرده از روی حادثۀ تازه ای برداشت که در ظاهر چندان مهم نبود اما در واقع، شروع فصل جدیدی را در زندگانی او اعلام می کرد.
در این که یوسف هنگام دیدن این خواب چند سال داشت، بعضی ۹ سال،۱۲ سال و برخی ۷سال نوشته اند. قدر مسلم این است که در آن هنگام بسیار کم سن و سال بود.
یوسف گفت من خواب دیدم که یازده ستاره از آسمان فرو آمدند و خورشید و ماه هم آن ها را همراهی می کردند؛ همگی نزد من آمدند و در برابر من سجده کرده اند.
قابل توجه : جمله «رَأَيْتُ» به عنوان تاکید و قاطعیت در این آیه تکرار شده. «رَأَيْتُهُمْ» اشاره به این است که من مثل افرادی که قسمتی از خواب را فراموش می کنند و با شک و تردید از آن سخن می گویند نیستم. من با قطع و یقین دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده کردند و در این موضوع شک و تردیدی ندارم.
ضمیر «هُمْ» که برای جمع مذکر عاقل است در مورد خورشید و ماه و ستارگان به کار رفته، همچنین «سَاجِدِينَ» با این که این کلمه مخصوص تنها صاحبان عقل است، برای این بود که بفهماند سجده ستارگان و ماه و ستارگان از روی «علم و اراده » و عیناً مانند سجده یکی از عقلا بوده. اشاره به این که سجده آن ها یک امر تصادفی نبود بلکه پیدا بود روی حساب همچون افراد عاقل و هوشیار سجده می کنند.
علاوه بر این، رؤیت یوسف(ع) دو جور رؤیت بود، یکی رؤیت کواکب و آفتاب و ماه که خود رؤیتی صوری و عادی بوده است، و دیگری رؤیت سجده و خضوع و تعظیم آن ها که رؤیت امری معنوی بوده.
نکته دیگر این است که خداوند در ابتداء و شروع به تربیت یوسف رؤیایی به او نشان داد، و در داستانش هم ابتدا از آن رؤیا خبر میدهد، و این بدانجهت بوده که از همان آغاز تربیت دورنمای آینده درخشان او «ولایت الهیه» ای که خداوند او را بدان مخصوص می کند به وی نشان داده باشد، تا برای او بشارتی باشد که همواره در طول زندگی و تحولاتی که میبیند، مد نظرش بوده باشد، و در نتیجه مصیبت هایی که می بیند و شدائدی که با آن ها روبرو میگردد به یاد آن دورنما بیفتد، و نفس را به خویشتنداری و تحمل آن مشقّات راضی کند.
این بود حکمت اینکه خداوند خصوص اولیای خود را به آینده درخشانشان و مقام قربی که برای آنان در نظر داشته بشارت داده است.
روشن است که منظور از سجده در اینجا خضوع و تواضع می باشد؛ و گرنه سجده به شکل سجده معمولی انسانها در مورد خورشید و ماه و ستارگان مفهوم ندارد.
این خواب پرهیجان ومعنادار، یعقوب پیامبر را در فکر فرو برد، خورشید و ماه و ستارگان، آنهم یازده ستاره؟ فرو آمدند و در برابر فرزندم یوسف سجده کردند. چقدر پر معنا است! حتما خورشید وماه، من ومادرش (یا من وخاله اش) هستیم ویازده ستاره برادرانش.
قدر ومقام فرزندم آنقدر بالا می رود که ستارگان آسمان و خورشید وماه سر بر آستانش میسایند. و آنقدر در پیشگاه خداوند عزیز آبرومند می شود که آسمانیان دربرابرش خضوع می کنند.