یقین دارای سه مرتبه است
یقین دارای سه مرتبه است که یقین مرتبه پایینتر، خصوصیات و علائم یقین مرتبه بالاتر را ندارد.
این سه مرتبه عبارتاند از:
«علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین».
برای توضیح این سه مرتبه باید گفت؛ گاهى انسان آثار و علائم چیزى را مشاهده میکند و یا با کمک استدلال، حقیقت ثابتی را مییابد.
گاهی هم علاوه بر استدلال عقلی، با روح و جان نیز آنرا مییابد و گاهی نه تنها با چشم دل آنرا میبیند، بلکه فانی و غرق در حقیقت آن نیز میشود؛
مثلاً در مورد وجود باری تعالی، انسان در ابتدا به وسیله دلیل و برهان و از آثار و نشانهها، وجود حضرتش را اثبات میکند که از آن به «علم الیقین» تعبیر میشود.
در مرحله بعدی، با تزکیه و تهذیب دل و با صفا و طهارت باطن، با عالم نور ارتباط پیدا کرده، و با چشم دل این حقیقت را میبیند و درک میکند. به این مرتبه از یقین، «عین الیقین» گفته میشود.
در مرتبه بالاتر، انسان چنان فانى در عظمت حق تعالى میشود که غیر او را در آن مرتبه نمیبیند. از این مرتبه به «حقّ الیقین» تعبیر میشود.
این معنای از یقین به گونهای در متون دینی نیز آمده است؛ در دعایی چنین میخوانیم:
«اللهم نور ظاهرى بطاعتک و باطنى بمحبتک و قلبى بمعرفتک و روحى بمشاهدتک و سرى باستقلال اتصال حضرتک یا ذاالجلال والاکرام»؛
«خدایا! ظاهرم را به طاعتت و باطنم را به محبتت و قلبم را به معرفتت و روحم را به مشاهدهات و سِرّم را به استقلال اتصال به حضرتت نورانی گردان».
نخست : اللهم نور ظاهرى بطاعتک (خدایا! ظاهرم را به طاعتت) .
اشاره به انجام دستورات الهی و دوری از کارهایی است که شرع مقدس نهی کرده و به اصطلاح «تجلیه» است. با معرفت محبت زیادتر می شود.
جمله دوم: و باطنم را به محبتت ( اشاره به مقام اول سلوک است ( زیرا تا محبتى به مطلوب بهم نرسد طالب آن کس نمیشود.
و جمله سوم : و قلبم را به معرفتت (اشاره به مقام «علم الیقین»
و جمله چهارم: و روحم را به مشاهدهات ،اشاره به مقام «عین الیقین»،
و پنجم : اشاره به مقام «حق الیقین» است؛ و سرى باستقلال اتصال حضرتک یا ذاالجلال والاکرام»؛ یعنی فناى کلى در وجود منبسط فیض اقدس الهى.
البته هر کدام از این مراتب یقین، دارای مراتب و مراحلیاند (.زیرا کمال نامحدود است و تعداد منازل کمال هم مطابقِ نامحدود و غیر متناهى بودن اسماء و صفات پروردگار متعال است. پس یقین مطابق آن مرتبه هم با یقین مرتبه دیگر متفاوت است.
پس یقین مطابق آن مرتبه هم با یقین مرتبه دیگر متفاوت است.
و در این اختلاف مراحل است که پیامبران و اولیاء و اوصیاء سیر میکنند، و در میان آنان درجات متفاوت و مراتب مختلف پیدا میشود.
در اینباره در روایات چنین آمده است:
رسول خدا(ص) با این کلام فهماندند که پیامبران با آن جلالت و بزرگی مقامشان در نزد خدا، به سبب یقینشان است که بر دیگری فضل و برتری پیدا میکنند نه به سبب چیزی دیگر .
«رسول خدا(ص) با حارثة بن مالک بن نعمان انصارى روبرو شد، و به او فرمود: ای حارثة! در چه حالی ؟ گفت: ای رسول خدا! مؤمن حقیقیام که به یقین رسیدهام.
رسول خدا(ص) فرمود: هر چیزى را حقیقتى است، حقیقت گفتار تو چیست؟
گفت: ای رسول خدا! به دنیا بیرغبت شدهام، شب را (براى عبادت) بیدارم و روزهاى گرم را (در اثر روزه) تشنگى میکشم و گویا عرش پروردگارم را مینگرم که براى حساب گسترده گشته و گویا اهل بهشت را میبینم که در میان بهشت یکدیگر را ملاقات میکنند و گویا ناله اهل دوزخ را در میان دوزخ میشنوم.
رسول خدا(ص) فرمود: حارثه، بندهای است که خدا دلش را نورانى کرده است. ای حارثه بصیرت یافتی ، ثابت باش.
سپس به حارثه فرمود: بصیرت یافتى، ثابت باش. حارثه عرض کرد: ای رسول خدا! از خدا بخواه که شهادت در رکابت را به من روزى کند، پیامبر(ص) فرمود: خدایا! به حارثه شهادت را روزى کن. چند روزى بیش نگذشت که رسول خدا لشکرى براى جنگ فرستاد و حارثه هم به میدان جنگ رفت و پس از کشتن تعدادی از افراد دشمن، شهید شد».
در سوره تکاثر می خوانیم : «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ»
مسابقه افزونطلبي و نازش ( به مال و منال و خدم و حشم و ثروت و قدرت ) شما را به خود مشغول و سرگرم ميدارد .
« أَلْهَيا » : به خود مشغول و سرگرم داشت . غافل و بيخبر كرد. « التَّكَاثُرُ » : مسابقه افزونطلبي در اموال و اولاد ، و مباهات بدان.
در آيه دوم می فرماید: «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ»
تا بدان گاه كه ( ميميريد و ) به گورستانها ميرويد ( و كار از كار ميگذرد ) . « زُرْتُمْ » : ديد و بازديد كرديد .
مراد از چنين ملاقات كردن و روبرو شدني ، مردن و در گورستانها دفن شدن است « الْمَقَابِرَ » : جمع مَقْبَرَة ، گورستانها
كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ـ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ
هان بس کنید! اگر آگاهی قطعی و یقینی داشته باشید (و از فرجام کار خود کاملاً باخبر باشید، از این مسابقهی افزونطلبی و مباهات به قدرت و ثروت دست میکشید و گرد ملاهی نمیگردید و به کار آخرت میپردازید).
شما قطعاً دوزخ را خواهید دید.
ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ
باز هم (میگویم:) شما آشکارا و عیان، خود دوزخ را خواهید دید (و در آن خواهید افتاد).
ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ
سپس در آن روز از ناز و نعمت بازخواست خواهید شد.
تعریف یقین
رسیدن به حقیقتی که اطمینان کامل دارد و شکی در آن ندارد . با دلیل و برهان رسیدن به حقیقتی که شک نداشته باشد .
مترادف یقین: اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت، بی شبهه، بی گمان، حتمی، قطع، مسلم ــ برابر پارسی: باور، بی شک، بی گمانی، بیگمان