حال برگردیم به ادامه قصه
تعبیر خواب دو زندانی
یوسف پس از دلالت و ارشاد دو رفیق زندانی خود و دعوت آن ها به حقیقت توحید در ابعاد مختلفش به تعبیر خواب آنها پرداخت، چرا که از آغاز به همین منظور به نزد او آمده بودند، و او هم قول داده بود این خواب ها را تعبیر کند، ولی فرصت را غنیمت شمرد و فصل گویا و زنده ای از توحید و مبارزه با شرک را برای آن ها بازگو کرد.
سپس رو به سوی دو رفیق زندانی کرد و گفت: «دوستان زندانی من! اما یکی از شما آزاد می شود، و ساقی شراب برای ارباب خود خواهد شد»
يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا
«اما نفر دیگر به دار آویخته می شود و آنقدر می ماند که پرندگان آسمان از سر او می خورند»
وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ
سپس برای تأکید گفتار خود اضافه کرد «این امری را که شما از من سؤال کردید و استفتا نمودید، حتمی و قطعی است»
قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ
وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ
اما در این هنگام که احساس می کرد این دو بهزودی از او جدا خواهند شد، برای اینکه روزنه ای به آزادی پیدا کند، و خود را از گناهی که به او نسبت داده بودند تبرئه نماید، به یکی از آن دو رفیق زندانی که می دانست آزاد خواهد شد سفارش کرد که نزد مالک و صاحب اختیار خود(شاه) از من سخن بگو. تا تحقیق کند و بی گناهی من ثابت گردد.
اما این «غلام فراموشکار»آنچنان که راه و رسم افراد کم ظرفیت است که چون به نعمتی برسند صاحب نعمت را به دست فراموشی می سپارد، به کلی مسأله یوسف را فراموش کرد.
ولی تعبیر قرآن این است که «شیطان یادآوری از یوسف را نزد صاحبش از خاطر او برد؛ «فانساه الشیطان ذکر ربه». به این ترتیب، یوسف به دست فراموشی سپرده شد، «و چند سال در زندان باقی ماند»
پیام ها
۱ـ خواب ها را ساده نگیریم، در بعضی از آن ها اسراری نهفته است.«ارانی اعصر خمراً»(ممکن است انسان های عادی نیز خواب های مهمی ببینند.)
۲ـ اگر مردم اعتماد به کسی پیدا کنند، تمام رازهای خود را با او در میان می گذارند.«انّا نریک من المحسنین».
۳ـ انسان های وارسته، در زندان نیز روی افراد تأثیر می گذارند.«انّا نریک من المحسنین».
۴ـ حتی مجرمان و گناهکاران نیز برای افراد نیکوکار، جایگاه شایسته ای قائلند.«انّا نریک من المحسنین».
از زندانی تا عزیزی مصر
این آیات(۴۳ تا ۵۷) داستان بیرون شدن یوسف از زندان و رسیدنش به مقام عزیزی مصر و اسبابی که در این سرنوشت دخالت داشت را بیان می کند، و در آن آمده که پادشاه مصر برای بار دوم به تهمتی که به وی زده بودند رسیدگی نموده برائت و پاکی او را معلوم می سازد.