خانه / اسلايد / ماه رجب

ماه رجب

دعای دیگر :
شیخ روایت کرده: که از ناحیه مقدّسه به دست شیخ کبیر ابی جعفر محمّد بن عثمان بن سعید این توقیع شریف [یعنی دست‌نویس شریف] بیرون آمد که هر روز از روزهای رجب بخوان

🍀بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَىٰ سِرِّكَ، الْمُسْتَبْشِرُونَ بأَمْرِكَ، الْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ، أَسْأَلُكَ بِما نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيئَتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ، وَأَرْكاناً لِتَوْحِيدِكَ، وَآياتِكَ وَمَقاماتِكَ الَّتِى لَاتَعْطِيلَ لَهَا فِى كُلِّ مَكَانٍ يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ، لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَبَيْنَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَخَلْقُكَ، فَتْقُها وَرَتْقُها بِيَدِكَ، بَدْؤُها مِنْكَ وَعَوْدُها إِلَيْكَ، أَعْضادٌ وَأَشْهادٌ وَمُناةٌ وَأَذْوَادٌ وَحَفَظَةٌ وَرُوَّادٌ، فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ، فَبِذٰلِكَ أَسْأَلُكَ، وَبِمَواقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَبِمَقاماتِكَ وَعَلامَاتِكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَنْ تَزِيدَنِى إِيماناً وَتَثْبِيتاً

🍀به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است؛ خدایا، از تو می‌خواهم، به‌حق معانی تمام دعاهایی که متولیان امرت تو را به آن می‌خوانند، آنان که امین راز تو هستند و به امر تو شادند و بیان‌کنندگان و آشکارکنندگان بزرگی‌ات می‌باشند، از تو می‌خواهم به‌حق آنچه از مشیتت درباره ایشان گفته شد، پس آنان را قرار دادی معادن کلماتت و پایه‌های توحیدت و آیاتت و مقاماتت که تعطیلی برای آن‌ها در هیچ جایی نیست، تو را با آن‌ها شناسد هرکه بشناسدت، بین تو و آن‌ها تفاوتی نیست جز اینکه ایشان بندگان و آفریده تواند که باز و بسته‌شدن کارشان به دست توست، آغازشان از تو و انجامشان به‌ سوی توست، آنان بازوان و گواهان و بخشندگان و مدافعان و نگهبانان و بازرسان‌اند، آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتی تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست، پس به‌حق همه این‌ها و به جایگاه‌های توانمندی از رحمتت و به مقامات و نشانه‌هایت از تو می‌خواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستی و بر ایمان و پایداریم بیفزایی،

تولد امام علي (ع)
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمهٔ بقا را
برو ای گدای مسکین در خانهٔ علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
تبريك تولد
تولد مولا متقيان به عالم بشريت و به همه پیروان ولایت تبریک عرض می کنم .
راجع به امام علي (ع) چند مسأله مطرح است

اول ـ ولات حضرت و تولد غیر متعارف ایشان در خانه کعبه و شکافتن دیوار خانه خدا و اسم علی که از علی الاعظم است و
دوم : مسأله شخصیت ایشان است که هر گروهی در باره او عقیده ای دارند. عده ای او را خلیفه اول و بعضی خلیفه چهارم و عده ای مسلمانان او را کافر و در شب قدر به شهادت میرسانند و عده نیز او را خدا یا در مقام الوهیت می دانند. (علی الهی) .
اما مهم اینکه حالا هر کسی تا چه اندازه در مسأله ولایت تحقیق کرده و یا فقط شنیده ایم؟ اهل سنت آنطور شنیده اند و شیعیان چیزهای دیگر شنیده اند همه علی را دوست دارند چون سفارش حضرت رسول (ص) است ولی کیا رفتند و تحقیق کردند که چی درست است و چه غلط . پس اینکه در عقیده ، مخصوصا در دین باید تحقیق کرد و هر عقیده ای را با دلیل و برهان قبول کرد و به آن یقین پیدا کرد. البته خیلی از غیر مسلمانان هم ارادت مخصوصي به مولا دارند. بلكه با شناختي از شخصيت او ىارند گر چه ممکن است به اسلام و ولایت هم عقیده نداشته باشند. اشعاری شهریار می گوید:

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
با دعايي ديگر: با معانی بسیار بسیار عمیق
و مسأله مهمی که کمتر فهمیده شده در باره شناخت علی (ع) مسأله ولایت تکوینی و ولایت تشریعی ائمه معصومین است . که از این دید علی (ع) را باید شناخت .
و کمتر کسانی در پی چنین شناختی رفته اند. که از بُعد ولایی به اهل بیت توجه کنند
ببینیم در اين دعاي ماه رجب اهل بيت را چگونه معرفی می کند .
این دعای ماه رجب معانی بسیار عمیقی در بر دارد
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَىٰ سِرِّكَ، الْمُسْتَبْشِرُونَ بأَمْرِكَ، الْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ، أَسْأَلُكَ بِما نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيئَتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ، وَأَرْكاناً لِتَوْحِيدِكَ،
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است؛ خدایا، از تو می‌خواهم، به‌حق معانی تمام دعاهایی که متولیان امرت تو را به آن می‌خوانند، آنان که امین راز تو هستند و به امر تو شادند و بیان‌کنندگان و آشکارکنندگان بزرگی‌ات می‌باشند

ما به اين قسمت از دعا اشاره مي كنيم ولي نياز به توجه و صفاي دل دارد .
“فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ”
“فَبِهِمْ مَلأْتَ سَمَائِكَ وَ اَرْضِكَ”
آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتی
تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست،
فَبِذٰلِكَ أَسْأَلُكَ، وَبِمَواقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَبِمَقاماتِكَ وَعَلامَاتِكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَنْ تَزِيدَنِى إِيماناً وَتَثْبِيتاً
پس به‌حق همه این‌ها و به جایگاه‌های توانمندی از رحمتت و به مقامات و نشانه‌هایت از تو می‌خواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستی و بر ایمان و پایداریم بیفزایی .

براي فهم اين دعا و اين قسمت از دعا بايد با معرفت الله و أسماء و صفات خداوند أشنا بود و نيز معرفت ولايت داشت .
مي فرمايد: “فَبِهِمْ مَلأْتَ سَمَائِكَ وَ اَرْضِكَ”
اين ها هستند كه نورشان موجب اين شده كه ساير موجودات برپا بشوند .
در اين جهان موجودي نيست مگر اينكه اين بزرگوارها همراهش هستند. ( حضرات با تمام موجودات) هستند.
اينجاست كه براي فهم اين قسمت از دعا توجه كنيد به جمله أي در دعاي كميل همه با كميل أشنا هستيد
و باسماءك التي ملات اركان كل شيء
و از تو درخواست مي كنم به اسمائت كه پایه های همه چیز را پر کرده
منظور از اسماء در این کلام ملکوتی، و فراز عرشی اسماء لفظی نیست که مرکب از حروفند.
منظور حقایق و واقعیات و مصادیقی هستند ، که الفاظ بر آنان دلالت دارد. مثلا «الله» لفظ است اما آن حقیقت که اسم الله بر آن تعلق دارد.
رحمت واقعی، لطف حقیقی، علم ذاتی، عدل عینی، و قدرت فعلی پایه های همه چیز را پرکرده، و به عبارت دیگر هر چیزی جلوه گاه خالقیت، بارئیت، مصوریت، و علم و بصیرت، و عدل و حکمت، و رحمت و رافت حقیقی حق است نه لفظی.
همه عالم با حقیقت اسماء الهی برپا است.
موجودات به آن حقایق به وجود آمده اند، و به آنها برپا هستند، و از برکت آنها حیاتشان دوام می یابد، و به سبب آنها روزی می خورند.
با دقت در این حقیقت روشن می شود که اسماء لفظیه که ترکیبی از حروفند اسماء حقیقی اند، آنچه در همه شئون موجودات، و هویت و حیثیت کل شی ء مؤثر است اسماء حقیقیه است نه لفظیه.
در هر صورت اسماء حقیقیه واسطه تحقق حقایق در این بساط هستی است
آنچه که امور بیان شده در این دعا را تحقق می دهد لفظ قدرت که مرکب از (قاف و دال و را و تا) است نیست بلکه حقیقت قدرت و عین قدرت است.
اسمائی که پایه های کل شی ء را پر کرده اند در حقیقت حقایق موجوده هستند که در قرآن و روایات از آنها تعبیر به اسماء شده

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ
خدایا، از تو می‌خواهم، به‌حق معانی تمام دعاهایی که متولیان امرت تو را به آن می‌خوانند، آنان که امین راز تو هستند و به امر تو شادند و بیان‌کنندگان و آشکارکنندگان بزرگی‌ات می‌باشند

ما این معانی را تشخیص می‌دهیم؟ این معانی، این مقامات، این درجات، این مراتب را مگر ما اصلا می‌توانیم بفهمیم ولی خب امیدش هست، امید است!
امام علیه‌السّلام اینها را برای ما گفته، گفته بگویید بخوانید خودتان را به ما نزدیك كنید، نگویید اینها برای ما نیست برای اینهاست،
بیایید جلو بابا، شما هم بیا قدمی بردار، حركت در تو پیدا شود
شوق در تو پیدا شود، اینها را ما به شما می‌گوییم یك در باغ سبزی داریم به شما نشان می‌دهیم كه اگر بیایید ما هم شما را داخل می‌كنیم،

شما قدم بردار بیا ما داخل می‌كنیم، ما شما را در این فضا داخل می‌كنیم،
به شما سعه می‌دهیم، گنجایش می‌دهیم، ظرف وجودیتان را باز می‌كنیم،
فكرتان را از رسیدن به این مسائل دنیا و اینها درمی‌آوریم،
بصیرتتان را نسبت به آن عوالم زیاد می‌كنیم،
توجه‌تان را از آنچه كه موجب انصراف نسبت به آن حقایق است برمی‌گردانیم،
با این معارف به شما تنبه می‌دهیم، تذكر می‌دهیم، حركت كنید بیایید دیگر بسم اللَه.
این دعاها برای همین آمده است، برای همین مسائل آمده است.
لذا در ماه رجب شما می‌بینید كه دعاها توحید است خب این دعاها در اینجا یعنی چه؟

مگر مسأله مسأله توحید نیست؟
مگر دعاها نباید فقط به ذات باری برگردد،
ائمه پس چرا در اینجا دعا را آوردند؟
این همان است، اركان توحید این است، حقیقت ولایت همان توحید است،
این كه می‌گویند ولایت عین توحید است معنایش همین است،
یعنی اگر در همین ماه می‌خواهد بركاتی بیاید می‌خواهد افاضه شود بایستی كه این افاضه چه شود؟ از نفس امام باید این افاضه شود از جای دیگر خبری نخواهد بود، هیچ خبری نخواهد بود.به خاطر الطاف الهی در ماه رجب فقراتی از دعاها را بیان می کنیم

، فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ،
آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتی تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست

ظهور لا اله الاّ انت معنايش اين است كه مردم الآن بالنّسبه به صد سال قبل ( ما يادمان نمي آيد ) نسبت به ۶۰ سال قبل مردم بيشتر رو به خدا آورده اند.
ظهور لا اله الاّ انت معنايش اين است كه قلوب مردم تدريجاً يا دفعتاً از شرك بيرون آيد. آنوقت است كه فرمايش پروردگار عالم واضح مي شود
كه لا اله الاّ الله گفتن خودش مهمّ است
امّا اهمّ از اين الفاظ معنايش است
و اهمّ از معنايش اينكه آدم پي به عدم خود يا به مقام خداوند مي برد.
“فبهم ملئت” به ايشان پر كردي آسمان و زمين را تا بر خلائق واضح شد كه: لا اله الاّ انت
به حرمت آقايان كه سر تا پا تقرّب به تو است و از تو پروردگارا غفلت نمي كنند
سؤال مي كنم تو را و به موقع هاي عزّت تو

سؤال مي كنم از رحمتت.
“وَ اَرْكانَاً لِتَوْحِيدكَ”: اين آقايان ركن توحيدند چرا كه فهم وحدانيّت خدا بدون پيغمبر و امام نمي شود ، معرفت در انسان بدون بزرگتر نمي شود ، بدون وليّ اعظم نمي شود ، امّا با كمك بزرگتر انسان مي تواند قدم بردارد و در راه معرفت به جائي برسد كه دست هيچكس به آن نرسيده است .
بنابراين اين آقايان هم معدن كلمات حقّند و هم ركن توحيد و معرفت هستند ليكن در مرتبه پائين تر .

آقاي خميني نيز چنين است چرا كه ايشان نائب حضرت وليّ عصر ( عج ) مي باشند.
، فَبِذٰلِكَ أَسْأَلُكَ، وَبِمَواقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَبِمَقاماتِكَ وَعَلامَاتِكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَنْ تَزِيدَنِى إِيماناً وَتَثْبِيتاً
آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتی تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست، پس به‌حق همه این‌ها و به جایگاه‌های توانمندی از رحمتت و به مقامات و نشانه‌هایت از تو می‌خواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستی و بر ایمان و پایداریم بیفزایی،
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اشاره به جمله «ما رأیتُ الّا جمیلاً» حضرت زینب(س)، گفت: کسی که تسلیم امر خدا باشد حتی در رنج و مصیبت هم جز زیبایی نمی بیند، ««ما رأیتُ الّا جمیلاً» نگاهی توحیدی است که اعتقاد به امر و قضای الهی را نشان می دهد.

«ما رأيت الا جميلاً» يعني من به جز زيبايي چيزي نديدم و آنچه مشاهده كردم همگي زيبا بود.
پس از حادثه كربلا وقتي زن و فرزندان شهدا را، به همراه حضرت زينب به اسارت به نزد عبيدالله بن زياد بردند، او كه خود را پيروز اين نبرد مي ديد، براي اينكه زخم زباني به اهل بيت امام حسين ـ عليه السّلام ـ بزند رو به حضرت زينب ـ سلام اللّه عليها ـ كرد و گفت: خدا را شكر مي كنيم كه او شما را رسوا كرد و تكذيب نمود.

حضرت هم در پاسخ، اين جمله معروف خود را به زبان آوردند كه « والله ما رأيت الا جميلاً»: آن چه براي ما اتفاق افتاد رسوايي نبود بلكه همه زيبا بود و در ادامه هم فرمودند: شهداي كربلا كساني بودند كه خداوند، شهادت را براي آنها انتخاب كرده بود، و در روز قيامت، تو را به همراه آن ها در يك جا جمع كند تا هر كدام دليل خود را بياوريد، و آن وقت خواهي ديد كه چه كسي پيروز است.

با آن وضعیت و شرایط به محلی بردند که ابن زیاد نشسته بود. آن ملعون بعد از دیدن حضرت زینب(س) گفت:
«ستایش خدا را كه شما خانواده را رسوا ساخت و كشت و نشان داد كه آنچه می‎گفتید دروغی بیش نبود.»

حضرت(س) در پاسخ فرمودند: «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا؛ آنان كسانی بودند كه خدا مقدّر ساخته بود كشته شوند و آنها نیز اطاعت كرده و به سوی آرامگاه خود شتافتند و بزودی خداوند تو و آنان را (در روز رستاخیز) با هم روبرو می‎كند و آنان از تو، به درگاه خدا شكایت و دادخواهی خواهند كرد، اینك بنگر كه آن روز چه كسی پیروز خواهد شد،

یکی از ماندگارترین میراث های گفتاری عاشورا که هنوز هم بعد از گذشت قرن ها شورآفرینی کرده و عظمت نگاه خاندان رسالت را نشان می دهد جمله تاریخی حضرت زینب(س) است که در مقابل آن همه مصائب کربلا فرمودند:
«ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا»

!، چه چیز باعث می شود از ورای آن همه رنج و محنت چنین افق دید و نگاهی شکل بگیرد؟
مرور بر واقعه کربلا چه قبل از شهادت امام حسین(ع) و از لسان مبارک آن حضرت(ع) و چه بعد از شهادت شان و در بیانات حضرت زنیب کبری(س) و امام سجاد(ع)، نشان می دهد که این خاندان از كوچک و بزرگشان جز رضای خدا هیچ نمی خواستند و این خواست و هدف را به زیباترین شکل در قول و فعل تجلی داده اند،

چنان که حضرت سیدالشهداء(ع) فرمودند:
«إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ»
و حضرت زینب(س) نیز از ورای واقعه ای چنان جانکاه، خطاب به ابن زیاد لعنت الله علیه فرمودند: «ما رأیتُ الّا جمیلاً».

اینکه چگونه می توان این درجه از توحید را در باور کاشت
و در سبک زندگی متجلی کرد و به این مقام از عرفان دست یافت، موضوعی است که قابل تامل است .

حال سوالی که مطرح می شود این است که اساسا تاثیر و تفسیر این سخن حضرت زینب(س) چیست؟ به شخصه معتقدم از چندین بُعد می توان این مساله را بررسی کرد. یک جهت دیدگاه اعتقادی و کلامی است با این توضیح که یکی از مسایل توحیدی که همه به ویژه مسلمانان باید در مورد آن اهتمام داشته باشند، اعتقاد عمیق به این مساله است که هر کاری در عالم وجود چه به سرمنزل مقصود برسد یا نرسد علت العلل دارد و آن علت العلل خداوند متعال است و این نگاه از مبنایی توحیدی سرچشمه می گیرد.

باید توجه داشت در عالم وجود هیچ کاری بدون اذن خداوند انجام نمی شود و از طرف دیگر آنچه که از طرف خدا صادر می شود به دلیل آنکه فعل الهی است بنابراین خیر محض است؛ لذا با این نگاه توحیدی می توانیم این جمله را بگوییم که:

خدای جمیل تمام افعال اش جمیل است؛ خدایی که خیر محض است فعلی از او صادر نمی شود که جمیل نباشد؛ لذا به دلیل آنکه در اعتقادات توحیدی قایل به علت العللی خداوند هستیم بنابراین آنچه که در این عالم اتفاق می افتد چه آنکه در نظر برخی شر باشد و چه آنکه از دیدگاه دیگران خیر، همه و همه مربوط به خدا و زیبا است.

آیا این مهم مستند دینی قرآنی دارد؟

بله، در آیات قرآن در قالب های مختلفی به این مساله اشاره شده است برای مثال خداوند در آیه ۷۹ سوره مبارکه نساء می فرماید:
«مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا؛
هر چه از خوبي ها به تو مى ‏رسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مى ‏رسد از خود توست و تو را به پيامبرى براى مردم فرستاديم و گواه بودن خدا بس است».

از این رو، اگر کسی دیدگاه توحیدی داشته باشد آنچه که در صحنه زندگی برایش اتفاق می افتد همه را انتخاب و فعل و اذن الهی می داند که در هر صورت برایش خیری در آن نهفته است که از آن بی خبر است.

به عبارت دیگر، نگاه توحیدی نشان می دهد که اسارت، پیروزی و شهادت و جراحت و دیگر مصائب از جمله اموری است که مِن الله بوده و به اذن حضرت حق انجام می شود. لذا اگر صحنه کربلا را مرور کنیم طبق نقلی که از امام حسین(ع) ذکر شده «إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ» امام و یاران شان در پی دستیابی به رضای الهی بودند.

بنابر این، کسی که تسلیم امر خدا باشد حتی در رنج و محنت و مصیبت هم جز زیبایی نمی بیند، ««ما رأیتُ الّا جمیلاً» نگاهی توحیدی است که اعتقاد به امر و قضای الهی را نشان می دهد، همان رویکردی که به شکل تام در حضرت زینب(س) تجلی داشت.

این درجه از ایثار و گذشت، توجه به کسب رضای الهی و بذل هستی برای این هدف آیا امروز هم در سبک زندگی های ما قابل الهام گیری و پیاده شدن است(حداقل در مختصات کوچک)؟

اگر در فراز و نشیب زندگی با توکل بر ذات حضرت حق حرکت کنیم و به نتایجی که به دست می آوریم، قانع باشیم به این معنا که مامور به وظیفه باشیم نه نتیجه، در این صورت سبک زندگی ما این کیفیت را پیدا می کند.
به بیان دیگر، اگر در انجام وظیفه، کارها را به درستی انجام دهیم چه به نتیجه برسد و چه نرسد و چه به ظاهر به پیروزی برسیم یا نرسیم در هر حال در مسیر درست حرکت کرده ایم.

در این صورت است که انسان هرچه که برایش پیش بیاید بر اساس وظیفه و تکلیف الهی عمل کرده و دیگر نگران آینده نیست، لذا امام حسین(ع) در ابتدای سفر به سوی عراق، فرمودند: «اَرْجُو ان یکونَ خیراً ما اراد اللهُ بنا، قُتِلنا ام ظَفِرْنا؛ امیدوارم آنچه خدا برای ما اراده فرموده است، خیر باشد، چه کشته شویم و چه پیروز گردیم».

امروز هم اگر مسلمانان نگرش و بصیرت حسینی داشته باشند در این صورت بسیاری از مشکلات شان حل می شود. چنانچه باباطاهر، شاعر شیرین سخن همدانی در ابیاتی سرود:

یکی درد و یکی درمان پسندد/یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران/پسندم آنچه را جانان پسندد

از ورای چنین نگاهی است که حضرت زینب(س) درباره رنج ها، مصائب و محنت های کربلا فرمودند: «ما رایتُ الّا جمیلاً».

از این رو، اگر توجه داشته باشیم که در زندگی خود بر اساس توکل و نگاه توحیدی عمل کرده و از حرص و ولع دوری کنیم، در این صورت زندگی می تواند بارقه هایی از سبک زندگی حسینی را داشته باشد و رنگ ایثار و گذشت به خود بگیرد.

مي توان اين مسئله را به صورت ديگري نيز بررسي و تحلیل نمود به اين طریق كه: امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اصحاب ايشان و نيز حضرت زينب، خداي متعال را در همه چيز و همه جا مي ديدند يعني در هر اتفاقي كه براي آنها رخ مي داد،

خدا را در آن اتفاق و حادثه با چشم دل مشاهده مي كردند و فرقي هم نمي كرد كه آن اتفاق، آسان و خوشايند باشد يا سخت و مصيبت بار، ولي چون هدف خدا بود و در سختيها هم، خدا را مشاهده مي كردند و خود را به او نزديك مي ديدند، اين سختيها نيز براي آنها زيبا و گوارا بود و لذا حضرت فرمود همه آن مصيبت ها و حادثه هاي تلخ براي ما زيبا بود.

هر چه در عالم رخ می دهد تحقق آیات الهی و قوانین اوست . هر که از او تبعیت کند عزیز است ولو این که ظاهرا شکست بخورد و زیر دست و پا بیفتد و هر که نافرمانی او کند ذلیل است اگر چه صاحب مال و مقام باشد.

پس به طور خلاصه بايد بگوييم كه هر كس كاري را به عنوان و ظيفه انجام دهد و يا در آن كار و يا اتفاق فقط خدا را مورد نظر داشته باشد آن كار و اتفاق براي او شيرين و زيباست و اين معنا و تفسير همان جمله معروف حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به طور كلي انسانهايي كه به روز قيامت اعتقاد ندارند و به دنبال پول و ثروت و مقام هستند و به دستورات خداوند گوش فرا نمي دهند، گمان مي كنند كه پيروزي، در زنده بودن و رسيدن به پول و مقام است، به همين دليل هم بود كه، ابن زياد خود را پيروز مي ديد چون توانسته بود امام حسين ـ عليه السّلام ـ و يارانش را به شهادت رسانده و اموالشان را غارت كند. امّا غافل از اين كه، پيروزي و رسيدن به سعادت در نزد خداوند، ‌انجام دادن دستوراتي است كه او براي ما انسانها معين فرموده، و هر كس از آن دستورات سرپيچي كند، در واقع شكست خورده، اگرچه به ثروت و مقامي هم برسد.

در اين ميان، امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اصحاب او بودند كه به فرمان الهي گوش فرا داده و به وظيفه اي كه برعهده آنها گذاشته شده بود به خوبي عمل نمودند، پس آنها بودند كه به پيروزي و سعادت رسيدند و مشخص است كه هيچ چيزي براي آنها شيرين تر و گواراتر و زيباتر از عمل به وظايف الهي نبود، و لذا حضرت زينب ـ سلام اللّه عليها ـ همه آنچه را كه اتفاق افتاده بود را زيبا دانستند چون تك تك وظايف خود را كه خداوند برعهده آنها نهاده بود، به بهترين وجه انجام دادند.
[

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ، فَبِذٰلِكَ أَسْأَلُكَ، وَبِمَواقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَبِمَقاماتِكَ وَعَلامَاتِكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَأَنْ تَزِيدَنِى إِيماناً وَتَثْبِيتاً
آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتی تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست، پس به‌حق همه این‌ها و به جایگاه‌های توانمندی از رحمتت و به مقامات و نشانه‌هایت از تو می‌خواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستی و بر ایمان و پایداریم بیفزایی،

فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ،
آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتی تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست،
معني لا اله الا الله يعني چه ؟
در زندگی ما چه تاثیری دارد؟
ما که همیشه می گفتیم لا اله الا الله ، عاقبت زندگیمان هم با لا اله الا الله ما را به خاک می سپارند. «اصلا شعار اسلام کلمه طیبه لا اله الا الله » است
ایا در زندگی ما اعتقادی بالاتر از این است ؟ و آیا در زندگی ما کار برد دارد یعنی می توان در زندگی این کلمه طیبه را پیاده کرد
الف. معنای لا اله الا الله
لا إله إلاَّ الله دورکن دارد :
الأول: نفی، و دوم: اثبات .
و مقصود از نفی: تمامی معبودات غیر از خدای تعالی از سائر مخلوقات را نفی کرده است .
و مقصود از اثبات: اثبات خداوندگی و پروردگاری است که خدای حق و قابل ستایش و پرستش است، ].
[ «الله»
«الله» ، برترین نام خداوند است که دارای همه کمالات وجودی است.
«الله» اسم ذاتی که جامع همه کمالات است يعني همه صفات كمال و جمال و جلال در اين اسم مبارك جمع شده است . الله نقطه پرگال اسمای حُسنی است.
«الله» معبود همه موجودات هستی است .
«اله»
اله: معبود ، خدا ، «اله» بمعنی معبود است و تنها موجودیست که شایسته عبادت است ، این اسم شریف یکی از اسمای حُسنای الهی است که چندین بار در قرآن آمده است.

ۗ فَإِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا ۗ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ ﴿٣٤ حج
معبود شما خداوند یکتاست؛ بنابراین فقط تسلیم او شوید، و متواضعان و خاشعان را [به رحمت و جنّت خداوند] مژده ده !
و نیز در سوره بقره آیه ۱۳۳ میخوانیم « خداوند یکتا همان معبود یگانه است که ما تسلیم فرمان او هستیم» .
“اله ” بنابر روايتي اؤ امام باقر(ع) معنايش چنین است : «هو المستور عن حواسّ الخلق» او از حواس خلق (آفریده شدگان) پوشیده است.

برای اینکه تفسیر «إله» کسی است که خلق از ادراک چیستی و چگونگی او با حس یا با وهم نا توان اند» ، جز اینکه آنها بدرستی می دانند که از بین نمی رود.
توضیح کلمه طیبه (لا اله الا هو) عظمت کلمه توحید و شعار آزادی را از منظر روایات بیان داشته و می گوید: این شعار مقدس حاوی دو قسمت است:

قسمت اول: نفی همه معبودها وآزادی از قید تمام بندگی ها است.
قسمت دوم: اعتراف به الهیت برحق خدای یگانه و پذیرش عبودیت و بندگی ذات اقدس او (۱۶) .
یعنی «لا اله غیرالله بموجود». پس سیاق کلمه طیبه «لا اله الا هو» نفی غیرخدا است، زیرا قرآن شریف اصل وجود خدا را بدیهی می داند.

و «لا اله الاالله » یک قضیه است، یعنی غیر از خدایی که مقبول و مسلم نزد فطرت است، خدایی نیست. نفی، دلیل می خواهد، ولی اثبات، فطری انسان ها است.

صحنه جان در باره اثبات توحید دلیل لازم ندارد یلکه فطرت انسان توحید را اثبات می کند، بلکه «مفطور بر توحید» است و این جمله، فطرت را هدایت می کند که آنچه مفطور تو بود، به جز او کس دیگری نیست. (۱۹)
پرستش «اله» شامل غیر خدا هم می شود

توضیح اینکه، و «اِله » ، شامل بت هم می شده است که در قدیم بوده و اکنون نیز به شکل هایی مطرح است. و هر چیزی را که در کنار خداوند تقدیس و احترام کنند و در خالقیت و ربوبیت شریک خداوند بدانند، شرک و بت پرستی خواهد بود. همانطور که گفته شد باید توجه داشت که «اِله» شامل خیلی چیزها می‌شود، اما آنچه مسلم است این است که مسلمانان بت پرست نمی‌شود.

حضرت ابراهیم (ع) در دعا از خداوند می خواهد که
«خداوندا اولاد مرا از پرستش بت حفظ کن». بعضی گفته اند که منظور از این بت، بت نفس است و الاّ فرزندان حضرت ابراهیم بت سنگی نخواهند پرستید.

پرستش بت برای مسلمانان دو مورد است:

۱ـ پرستش شیطان
در مورد پرستش شیطان ، قرآن کریم در سوره یس می‌فرماید:
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ
اى فرزندان آدم، آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد زيرا دشمن آشكار شماست؟ .
۲ـ پرستش هوای نفس
و در مورد پرستش «هوای نفس» در سوره فرقان می فرماید:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا
«آیا آن کس که هوای [نفس] خود را معبود خویش گرفته است دیدی ؟ …» آيا آن كس را كه هواى نفس را به خدايى گرفته بود ديدى؟ آيا تو ضامن او هستى؟

و وقتی می‌گویم «لا اله الا الله » همه بت ها، اعم از سنگ و شیطان و هوای نفس و… را دور می ریزیم. و باید دانست که از همه بت ها بدتر و بزرگ تر ، نفس انسان است.
در حدیث آمده است «ابغض اِلهٍ عُبدَ فی الارض الهوی» «مبغوض ترین آله که در زمین پرستش شده، هوای نفس است» ؛
و در «انجیل» آمده : «کسانیکه با خداوند مخالفت می کنند در واقع خودشان را خدا می دانند».

قرآن کریم در سوره عبس آیه ۱۷ می فرماید: «قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ» مرگ بر آدمى باد كه چه ناسپاس است. کشته باد انسان چه ناسپاس است؛ بله انسان ممکن است برای خود، آنقدر بزرگی قائل شود که در مقابل خدا، خود را چیزی فرض کند و هوای دلش را «اِله» قرار دهد. ممکن است در ظاهر بگوید خدا اما در عمل دلم می خواد را بجای خدا میخواد قرار می دهد
انکار خداوند هم در اکثر موارد به همین خاطر است.

چرا گروهی نمی‌پذیرند؟ هوای نفسشان نمی‌گذارد. می‌دانند اگر اعتراف کنند باید از بسیاری خواسته‌ها چشم‌پوشی نمایند چنین افرادی خدایشان همان هوای نفسشان است. در مقابل هوای نفس، عقل قرار دارد؛ عقل میگوید منفعت نزدیک را نبین، نتیجه را ببین.
معنای (لا إله إلاَّ الله) یعنى هیچ معبود بحقی جز خدای یکتا نیست، و او خدایی است که یگانه است، و هیچ شریکی ندارد، زیرا او مستحق عبادت مى باشد، بنابر این کلمه عظیم شامل آن است که غیر از خدای یکتا، سائر معبودات خدای نبوده و باطل است، زیرا

مستحق عبادت و پرستش نیست

و انکه مستحق عبادت است اله و معبودی است که الله است یعنی
«الله» اسم ذاتی که جامع همه کمالات است يعني همه صفات كمال و جمال و جلال در اين اسم مبارك جمع شده است . الله نقطه پرگال اسمای حُسنی است. او له الأسماء الحسني

فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ،
آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتی تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست،
معني لا اله الا الله يعني چه ؟
در زندگی ما چه تاثیری دارد؟
ما که همیشه می گفتیم لا اله الا الله ، عاقبت زندگیمان هم با لا اله الا الله ما را به خاک می سپارند. «اصلا شعار اسلام کلمه طیبه لا اله الا الله » است
ایا در زندگی ما اعتقادی بالاتر از این است ؟ و آیا در زندگی ما کار برد دارد یعنی می توان در زندگی این کلمه طیبه را پیاده کرد
الف. معنای لا اله الا الله

در جلسه قبل مطالبی بیان شد

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ (۴۶) سبأ
يقول تعالى ذكره: قل يا محمد لهؤلاء المشركين من قومك:
إنما أعظكم أيها القوم بواحدة وهي طاعة الله.
(إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ) قال: بطاعة الله.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ «۴۶» سوره سبأ

بگو: من شما را به يك سخن پند مى‌دهم موعظه می کنم؛ براى خدا قيام كنيد، دو نفر دو نفر و يك نفر يك نفر، پس بيانديشيد (تا ببيند) كه هيچ گونه جنونى در هم سخن شما (پيامبر) نيست، او براى شما از عذاب سختى كه در پيش است جز هشدار دهنده‌اى نيست.

پیام ها

۱- يكى از وظايف انبيا، موعظه مردم است. «أَعِظُكُمْ»
۲- تنها به حرف اكتفا نكنيد، بايد به پا خواست. «تَقُومُوا»
۳- آن چه مهم است قيام خالصانه براى خداست، تعداد و نفرات نقش اصلى را ندارد. «تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌» خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو . این ضرب المثل صحیح نیست
۴- قيام و حرکت بسوی خدا سه عنصر لازم دارد:
خلوص، «لِلَّهِ»، دوم راهنما ، «بِصاحِبِكُمْ» سوم اینکه فكر و برنامه. «تَتَفَكَّرُوا»
باید انقلاب درونی یعنی تغییری ایجاد کنیم ، همراه با فكر و برنامه جامع نباشد و بدون رهبر الهى به نتيجه‌اى نمى‌رسد و بقا و بركاتى نخواهد داشت.
۵- پيامبر، كوچك‌ترين نقطه ضعف روحى ندارد. او سال‌ها در ميان شما زندگى كرده و همه او را به عقل و درايت مى‌شناسيد و نسبت جنون به او ناشى از بى‌فكرى است. «تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ» بهانه در دین اسلام اشکالاتی وارد می کنند .
۶- رهبران الهى، هم‌نشين و هم‌سخن با مردم است. «بِصاحِبِكُمْ» دوست
«ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ»
۸- كار پيامبران بشارت و هشدار است، امّا هشدار در مورد توجّه قرآن است،
زيرا افراد غافل به هشدار نياز بيش‌ترى دارند. «إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ»
۹- هشدار انبيا به سود مردم است. «نَذِيرٌ لَكُمْ»
۱۰- اگر در راه خدا سیر نکنی، هم در دنيا گرفتار مى‌شويد و هم قيامت دور نيست. «بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ»
جالب اینکه در آیه دیگر می فرماید:
يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ۳۹ یوسف
اى دو یار زندانى من، آیا خدایان متعدد و گوناگون بهتر است یا خداوند یكتاى مقتدر. پیروز؟!
۵ – اعتقاد به توحید اساس ایمان است. (یوسف سرآغاز دعوت خود را توحید قرار داد) «ءارباب متفرّقون خیر…»*
أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ
آنچه گذشت روشن گردید که جمله ((ءارباب متفرقون خیر ام اللّه الواحد القهار…)) در سیاق بیان دلیل بر معین شدن خداى تعالى براى پرستش است .

و به عبارت روشن تر اگر فرض شود که میان عبادت خدا و سایر معبودهاى ادعائى تردید شود، عبادت خداى تعالى متعین است ،
تنها معبودى که مبداء و معاد موجودات است خداى تعالى است ، نه معبودهاى دیگر، زیرا چون این کلمه را درباره چیزى اطلاق مى کنند که از جهت مطلوبیت داشته باشد،

پس‌ اینکه فرمود ((آیا خدا بهتر است یا ارباب هاى متفرق )) مقصودش از این پرسش ، تعین یکى از دو طرف بوده از نظر اخذ، و اخذ ارباب همان عبادت و پرستش آن است .

نکاتی قابل توجه راجع به انسان

انسان‏ها سه دسته‏اند: گروهى قالب پذیرند، مثل آب و هوا كه از خود شكلى ندارند ودر هر ظرفى به شكل همان ظرف در مى‏آیند.
گروهى نفوذ ناپذیر و مقاوم هستند، همچون آهن و فولاد كه در برابر فشار بیرونى ایستادگى مى‏كنند.

اما گروهى امام و راهبرند كه دیگران را به رنگ حقّ درمى‏آورند. یوسف نمونه‏اى از انسان‏هاى دسته سوم است كه در زندان نیز از مشرك، موحّد مى‏سازد.
حالا ببین بالاخره چه کسی وجود تو را قالب ریزی میکند (این گروه یا آن گروه ، کدام درسته هر کار بکنی عده ای موافق و عده ای مخالف هستند چرا حجاب

هر کس میخواهد تو را برنگ خودش در آورد . خودت تفکر کن به کدام رنگ در می آیی چرا برای اینکه
منزلت رنگ کنی بهترین را انتخاب می کنی، پس بگذار وجودت هم رنگ خدایی بگیرد.
۱۳۸» صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ‌
(اين است) رنگ‌آميزى الهى و كيست بهتر از خدا در نگارگرى؟ و ما تنها او را عبادت مى‌كنيم.

نکته ها

انسان در زندگى خويش بايد رنگى را بپذيرد، امّا در ميان همه رنگ‌ها، رنگ خدايى بهتر است. ناگفته پيداست كه تا رنگ نژاد وقبيله وهوسها را كنار نگذاريم، رنگ وحدت و برادرى و تسليم امر خدا بودن را نخواهيم گرفت.
تفکر کن چه قالبی چه رنگی برای وجود خودت می پسندی
همه‌ى رنگ‌ها به مرور زمان كم رنگ وبى‌رنگ مى‌شود. امّا رنگ خدايى هميشگى و پايدار است. «كُلُّ شَيْ‌ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص، ۸۸).

و چه رنگى بهتر از رنگ خدا كه او را عبادت و بندگى مى‌كنيم.
بگذريم كه يهود، كودكان خود را با آبى مخصوص شستشو داده و بدينوسيله به او رنگ مذهبى مى‌دهند.
بهترين رنگ آن است كه صفا و بقا داشته و چشم اولياى خدا را به خود جلب كند.
همرنگ با فطرت و منطق بوده، مشترى آن خدا، و بهاى آن بهشت باشد.
با این عقیده و نیت همه‌ى رنگ‌ها پاك مى‌شوند، قبيله، نژاد و نسب،
دير يا زود از بين مى‌روند، ولى آنچه ابدى و باقى است همان رنگ و صبغه‌ى الهى يعنى اخلاص وايمان است.

دین و احکام خدا بنفع ما

در حديث آمده است: شخصى در ديوار خانه‌ى خود سوراخى ايجاد مى‌كرد، امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا اينكار را انجام مى‌دهى؟! جواب داد: تا دود اجاق منزل بيرون رود. امام فرمود:
مى‌توانى اين منظور را داشته باشى كه روزنه‌ى ورود روشنايى قرار دهى تا اوقات نماز را بشناسى. يعنى اگر بناست در ديوار روزنه‌اى ايجاد شود، چرا تنها براى بيرون كردن دود باشد؟ چرا براى ورود نورنباشد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خلاصه مطلب :
إِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [۱۳۷] بقره
اگر به آنچه شما ايمان آورده‌ايد، آنان نيز ايمان بياورند، هدايت يافته‌اند. امّا اگر روى برتافتند، پس با تو سرِ خلاف دارند و در برابر آنها خدا تو را كافى است كه او شنوا و داناست.

« فَإِنْ ءَامَنُوا بِمِثْلِ مآ ءَامَنْتُم بِهِ » : اگر ايمان بياورند همان گونه كه شما ايمان آورده‌ايد .
به چه چیز ایمان بیاورند؟ يعني ايمان به خدا و كتابهاي آسماني و پيغمبران به طور كلّي آنچه در قران مذكور است .
در مدرسه دنیا چه می کنی
بشریت شاگردانی هستند که آمده اند یاد بگیرند چگونه انسان شوند؟ دنیا مدرسه است و انبیاء الهی معلمانی هستند که از طرف خالق انسان مبعوث شده اند با کتابهای آسمانی ، که باید استعدادهای خدادادی که در وجود (ادمها ) این شاگردان مکتب الهی نهفته است شکوفا شوند
در این مدرسه شکوفایی استعدادها است و انسانیت انسان که خلیفه اسماء الهی است بنابراین : هر پیامبری برای قوم خود معلمی بود که معارف الهی را بقدر استعداد قوم خود و کتابی که برای آنها از طرف خدا نازل شده تعلیم می دادند.

ولی مراحل تعلیم و استعداد امتها در هر مرحله کامل تر میشد مثل مرحله ابتدایی و اعدادی و ثانوی (دبیرستان) و اخرین معلم بشریت که اخرین کتاب آسمانی را برای تعلیم تمام بشریت قرار داده است زیرا بشر به تکاملی رسیده که می تواند به اسرار آفرینش تا حدودی در مکتب اسلام ، با اخرین کتاب آسمانه برسد بشر در این دانشگاه دانشجو هستند ولی باید مراحل قبل را گذرانده باشند معلومات ابتدایی و آنچه پیامبران پیشین گفته بودند همه بدانند
و آن همان قول لا اله الا الله و معرفت الله است .
در سوره البقرة بیان می دارد.

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ [۲۸۵] پيامبر، خود به آنچه از جانب پروردگارش به او نازل شده ايمان دارد. و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگانش و كتابهايش و پيامبرانش ايمان دارند. ميان هيچ يك از پيامبرانش فرقى نمى‌نهيم. گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، اى پروردگار ما، آمرزش تو را خواستاريم كه سرانجام همه به سوى توست. (۲۸۵)
– ايمان به خدا، پيامبران، كتاب‌هاى آسمانى و تسليم خدا بودن، صبغه و رنگ خدايى است. در آيات قبل فرمود: «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ …»، در اين آيه مى‌فرمايد: «صِبْغَةَ اللَّهِ» .

سوره بقرة آيه ۱۳۸‏
‏ صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ ‏
‏( خداوند ما را با آئين توحيدي و ايمان راستين زينت داده است و ) اين رنگ و زينت خدا است و چه كسي از خدا ( مي‌تواند ) زيباتر بيارايد و بپيرايد ؟ و ما تنها او را مي‌پرستيم .‏
‏« صِبْغَةَ » : رنگ . هيئت . حالتي كه چيز رنگ شده به خود مي‌گيرد . « صِبْغَةَ الله » : دين خدا . شريعت خدا ، كه ايمان است . اين واژه از قبيل

اشاره به غسل تعميد مسيحيان دارد . يعني فرو رفتن در آب يا پاشيدن آب بر سر و روي ، مايه پاكي معنوي نمي‌گردد . بلكه آنچه وسيله تطهير مؤمنان مي‌شود دين خدا ، يعني صبغة الله است .

بله مى‌توان به هر كارى، رنگ خدايى داد. راه خدا، يكى است؛ اگر رنگ خدايى نباشد، رنگ‌هاى ديگر، انسان را گيج و متحيّر مى‌كند و همرنگ شدن با جماعتى كه اكثر آنها دچار انحرافند، خود مايه‌ى رسوايى و خوارى در قيامت است.

قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‌ وَ فُرادى‌ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ «۴۶» سوره سبأ

بگو: من شما را به يك سخن پند مى‌دهم موعظه می کنم؛ براى خدا قيام كنيد، دو نفر دو نفر و يك نفر يك نفر، پس بيانديشيد (تا ببيند) كه هيچ گونه جنونى در هم سخن شما (پيامبر) نيست، او براى شما از عذاب سختى كه در پيش رو است خبر می دهد تذکر میدهد جز هشدار دهنده‌اى نيست. ما را از خواب غفلت بیدار می کند که حرکت کنیم بسوی مقصد اصلی .
آنچه گذشت روشن گردید که جمله ((ءارباب متفرقون خیر ام اللّه الواحد القهار…)) در سیاق بیان دلیل بر معین شدن فقط خداى یکتا و تعالى براى پرستش است .

پس بیاییم ، همه چیز را تبدیل به یک کنیم یک دستور، یک نصیحت، یک خدا بیشتر نیست ، همه چیزها یکی هستند ، فقط یک نصیحت ـ « قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ » ـ « أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»
یک گناه بیشتر نیست و یک ثواب هم بیشتر نیست ـ بسم الله ، تبدیل کثرت به وحدت یک
محبوب است ، یک رفیق حقیقی است ، یک رازق حقیقی است، یک صاحب جمال است فقط اوست .
هر چه را بنگری ، هر جمالی آیت خداست

حالا تدبری (یعنی دبر یعنی غیر از این ظاهر باطن آنرا هم تدبر کن پس نتیجه میگیری که باید تفکر کنی ـ تفکر در چه چیزی ؟ در زیبایی های عالم هستی در آسمان در دشت و صحرا نغمه پرندگان شرشر صدای آب
درخت چیست؟ آیت الله ـ آیت خدا آیت الله یعنی نشانه های اوست . هر موجودی این چنین است.،

به جهان خرم آز آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است
به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست
در این دنیا خوشحالی و شادمانی من ناشی از همان خدایی است كه دنیایی با این همه زیبایی خلق كرده است و عاشق سراسر گیتی هستم چرا كه همه ی ای گیتی مخلوق خداوند است .
دومی:
با عشق و علاقه و شیرینی زهر را می نوشم ( هر سختی و رنجی را می پذیرم ) زیرا معشوق زیبا روی من آن را تعارف می كند و هر دردی كه از جانب معشوق باشد با دل و جان و با میل و رغبت تحمل می كنم و می پذیرم زیرا درمان همه ی دردها همین معشوق زیبا روی من است . خدای من ، خالق من ، رازق من ،

پس تفکر کن و تدبر در وجود خودت خلقت و حیات خودت ، در خود تدبر کن و تفکر نما ـ اسم تو چیست؟ تو یک نفری دنبال چی هستی ؟ چه میخواهی ؟ وظیفه ماچیست؟
شغل ما عاشقی برای آنچه عاشق آن هستیم ببین عاشق چه هستی آرزوی چی داری ؟
تفکر کن فردا خواسته ات را بررسی می کنیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ،
آسمان و زمینت را با حقیقت آنان پر کردی تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست،
معني لا اله الا الله يعني چه ؟
در زندگی ما چه تاثیری دارد؟
ما که همیشه می گفتیم لا اله الا الله ، عاقبت زندگیمان هم با لا اله الا الله ما را به خاک می سپارند. «اصلا شعار اسلام کلمه طیبه لا اله الا الله » است
آیا در زندگی ما کار برد دارد یعنی می توان در زندگی این کلمه طیبه را پیاده کرد

إِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا
اگر ایمان بیاورند ، هدایت می شود.
وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ
بشنو ، ایمان بیاور ، اطاعت کن ، طلب غفران یعنی از راهی که بودی برگرد. از خدا بخواهیم در را بروی ما باز کند .
اظهار پشیمان و طلب مغفرت از پروردگارمان .

حالا اعتراف می کنی که خدایا الیک المصیر . خدایا راه فقط بسوی تو است
بحث اين بود كه معشوق شما كيست ؟ عاشق كي و چی هستی؟ به كجا ميخواهي بروي
يعني خودت كجا مي خواهي بروي ؟ هدفت در زندگی چیست ؟ خودت را براي رفتن به كجا أماده مي كني ؟
اينجا دو مسآله است يكي اينكه من كجا مي خوام برم و يكي اينكه مرا كجا مي برند ، مصير نهايي من كجاست ؟

«إِلی‏ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ»
به سوی پروردگار توست در آن روز سوق داده شدن.
«سوق دادن» در جایی به کار می‌رود که کسی از پشت سر، شخص را به جلو براند.
یعنی اگر در دنیا هم جهت‌گیری‌ِ غیرالهی در پیش گیریم، لحظه مرگ، بخواهیم یا نخواهیم، ما را به سوی خدا می‌رانند.

ثمره اخلاقی

پس، کسی که در زندگی‌اش جهت‌گیری الهی در پیش گرفته، لحظه مرگ برایش خوشایند است، زیرا او را در همان جهتی که می‌رفته، هُل می‌دهند؛
و به همین ترتیب، کسی که پشت به خدا کرده، مردن برایش بسیار جانکاه است:‌ او را کاملا خلاف جهتی که می‌خواهد برود، می‌رانند.

پس بیاییم ، همه چیز را تبدیل به یک کنیم یک دستور، یک نصیحت، یک خدا بیشتر نیست ، همه چیزها از یک مبدأ هستند ، و بسوی او همه سیر می کنند یعنی در حال سیر هستند حتی اگر ندانند و یا نخواهند

پس فقط یک نصیحت ـ

« قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ » ـ « أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»
یک گناه بیشتر نیست (انهم شرک ) همه گناهان ریشه در بی دینی و بی ایمانی دارد .

و یک ثواب هم بیشتر نیست ـ با (بسم الله ) بنام خدا ، اقراء بسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق، زندگیت را بنام رب و به یاد رب العامین شروع کن و ادامه بده و لحظه ای فراموش نکن .

تو بنده آن خدا هستی که « خلق الانسان من علق » تو همانی ، حالا که با این همه الطاف الهی بزرگ شدی ، و موفق شدی آیا سزاوار است در شب ازدواج ، وقتی بخواهند زندگی مشترکی را شروع کنند با این همه گناه ، و بعد از خدا بخواهیم که خوشبخت شوند
آیا راهی که انتخاب کردی بسوی خوشبختی و آن مصیر اصلی بود؟ یا راه را گم کرده ایم که فقط با دعا نمی شود باید راه اصلی را پیدا کرد و برگردد به جاده اصلی و حرکت کند در مصیری که او را به منزل یار و به محبوب حقیقی برساند .
تبدیل کثرت به وحدت ، فقط یکی، همه چیز از او ست و بسوی او ، و در راه او .

ببین از خدا چه میخواهی

یک محبوب بیشتر نیست ، همان است که کمال مطلق است هر چه بخواهی هر کمالی را که بخواهی نزد اوست . یک رفیق حقیقی است ، یک رازق حقیقی است، یک صاحب جمال است فقط اوست .

معشوقت را یکی کن . پس شغل عاشقی ـ وظیفه عاشق عاشقی، رسیدن به محبوب است ،همه همین طور هستند دنبال خواسته های خودشان هستند انچه دوست دارند آنچه محبوبشان است.

حالا این محبوب کیست ؟ هر کس محبوبی دارد و برای رسیدن به آن تلاش می کند .
مال ، مقام ، و و خواسته ها در ظاهر چند چیز است (اما در حقیقت خواسته هر کسی یک چیز بیشتر نیست.
ولی بقیه اشیاء برای رسیدن به آن چیز است مثلا درس خواندن ، کار کردن ،

ایا خواسته و هدف اصلی است یا مقدمه برای رسیدن به چیز دیگری است؟ اگر توجه کنید درس خواند هدف اصلی نیست بلکه برای کار کردن کار کردن هم برای درآمد ، گاهی انسان بعد از سالها تلاش چشم باز می کند می بیند نه درسی که دوست خوانده بلکه هر رشته ای که قبول شده و نه کاری که می کند مورد علاقه اش بوده .

مثلا می خواهی خانه ای زیبا داشته باشی (برای رسیدن به این هدف درس میخوانی کار می کنی ووو حالا رسیدی آیا رسیدی آرزوی دیگری نیست بر فرض که هست حتما هست همه هم برآورده شدند بعد چی ایا اینها دوام دارند؟ و اگر دوام داشته باشند که ندارند آیا خودت هستی ؟ جاودانه هستی «کل شیء هالک الا وجه»

پس معشوق را یکی کن ولی برای رسیدن به آن تلاش کن . مثل امور دنیا معشوق تو کسی است که همه چیز دارد.
اگر کسی بات قهر کرد فقط یک نفر قهر کرده ولی بدان فقط هر کجا مهری ست از اوست / یک دوست یک مونس ، یک خدا و یک حقیقت وجود دارد

ببین خدا با تو آشتی است یا قهر ؟

خدا آشتی است اگر قهر کرد، همه چیز هم قهر می کند. باران ، رزق و …ممکن است رزق داریم ولی برکت ندارد یا اینکه انچه برای آرامش خود خواستی بدست نیامد یعنی فکر می کردی اگر آنچه نداری داشته باشی خوشبخت و ارام می شوی ولی بعد می بینی آنچه دنبال آن بودی داری ، ولی انچه می خواستی نشد .
بلکه درک آن بدون تفکر و تدبر مشکل باشد. پس تفکر کن در ارزوهایت آنچه گذشت و آنچه انتظار داری .
و صلی الله علی محمد و ال محمد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوره الروم

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ [۳۰] به يكتاپرستى روى به دين آور. فطرتى است كه خدا همه را بدان فطرت بيافريده است و در آفرينش خدا تغييرى نيست. دين پاك و پايدار اين است. ولى بيشتر مردم نمى‌دانند. (۳۰)

باب اول
اولین باب از ابواب قرآن که به آن متبرک میشویم باب معرفت الله و فطرت است که به آیاتی اشاره می شود و اولین آیه از سوره روم آیه ۳۰ .فاقم وجهک للدین
در این آیه چند مطلب قابل طرح است.

مطلب اول :

باید دانست که اصول کمالات انسانی شش دسته است که این آیه مبارکه آن را جمع کرده است:
۱ـ شناخت خود
۲ـ شناخت وجه (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ ).
۳ـ شناخت دین
۴ـ شناخت اقامت وجه
۵ـ شناخت دلیل اقامه وجه
۶ـ شناخت حنافت

مطلب دوم: فطره الله
باید دانست که واژه فطرت در آیه ، به خاطر وجود یک فعل محذوف از باب «اغراء» منصوب است . چنان که خداوند متعال فرموده باشند: «الزام فطره الله: به فطرت خداوند ملتزم باشد یا …»
پس مفاد آن، ایجاد التزام به فطرت جهت کشف امور شش گانه نامبرده است .
پس از بیان این مطالب ، گفته می شود فطره بر وزن «فعله» و از ریشه «فطر» به معنی «ایجاد است . و مفاد آن کیفیت یا چگونگی ایجاد است .
از سوی دیگر، از آنجا که «وجود» و «ایجاد» حقیقت واحدی هستند، نتیجه می گیریم که ایجاد حق مساوق با هویت ما، و صفات لازمه وجود ما است.

سوره روم آيه ۳۰‏ می فرماید:
‏روي خود را خالصانه متوجّه آئين ( حقيقي خدا ، اسلام ) كن . اين سرشتي است كه خداوند مردمان را بر آن سرشته است . نبايد سرشت خدا را تغيير داد ( و آن را از خداگرائي به كفرگرائي ، و از دينداري به بي‌ديني ، و از راستروي به كجروي كشاند ) . اين است دين و آئين محكم و استوار ، و ليكن اكثر مردم ( چنين چيزي را ) نمي‌دانند .‏

توضيحات : ‏

‏« أَقِمْ وَجْهَكَ » : روي خود را متوجّه ساز . با خلوص و اهتمام هر چه بيشتر رو كن به عبادت و پرستش خدا .
« حَنِيفاً » : حق‌گرايانه و مخلصانه. يعني خالصانه و مخلصانه رو كن ، يا رو به دين خالص و حقيقي كن .
« فِطْرَةَ » : سرشت . آفرينش . خداباوري و خداشناسي
« لا تَبْدِيلَ » : نبايد این فطرت خدا دادی تبديل و تغيير داده شود
« لِخَلْقِ اللهِ » : مراد از ( خَلْق ) فطرت و خلقت است . يعني بايد سلامت فطرت حفظ و از راه حقيقي خود منحرف نگردد و باز داشته نشود .
« ذلِكَ » : اين چيز كه فطرت خداشناسي است و در اعماق دلهاي انسانها نهفته است و به هنگام بلاهاي سخت ، بيشتر از هر وقت ديگري بروز مي‌كند .
« الْقَيِّمُ » : استوار و پابرجا . راست و درست .‏

هر کودکی بر فطرت توحید به دنیا می آید
مشهور است که رسول خدا(ص) فرموده اند: «کلُّ مولودٍ یوُلَدُ علی الفطره»
هر کودکی که متولد می شود، بر همان فطرت الهی خود است
امام باقر(ع) در شرح این فرمایش رسول الله می فرماید:
«هر مولودى بر فطرت الهی متولد می شود ؛ یعنی بر این معرفت که خداوند عز وجل خالق اوست»

انسان در مرحله ای از خلقتش، به گونه ای وجود می یابد که متذکر به خدا و شاهد و ناظر حق تعالی است . خلقت انسان یا نحوه ی خلقت او پس از نفخ روح ، به گونه ای است که خدای سبحان را در مقابل دیدگان قلبش می بیند، و از آن مشاهده در حجاب نیست.
از همین روست که خدای متعال راجع به انسانی که دست از خدابینی و یاد خدا بردارد، می فرماید: «هر کس از یاد من روی گردان شود…» زیرا روی گردانی از یک چیز، زمانی معنا دارد که روی انسان پیش از آن به همان سمت بوده باشد و سپس از آن منصرف گردد.

پس باید روح همه انسان ها رو به سوی خدا آفریده شده باشد تا یاد نکردن از خداوند ، «روی گردانی» از او به شمار آید. لذا خدای سبحان نفرموده است : چرا روی به یاد من نمی کنید؛ بلکه فرموده است: چرا از اینکه در یاد من باشید ، رویتان را بر می گردانید و خود را منصرف می کنید؟!

یعنی من شما را رو به یاد خود خلق کردم ؛ اما شما از این نحوه ی خلقت خود که همان فطرت الهی شماست ، روی گردان شده اید.
اینجاست که می فرماید: «هر کسی از یاد من روی گردان شود، برای او زندگی تنگ (و سختی) خواهد بود و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم .»

سوره طه آيه ۱۲۴‏
‏ «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى» ‏
‏و هركه از ياد من روي بگرداند ( و از احكام كتابهاي آسماني دوري گزيند ) ، زندگي تنگ ( و سخت و گرفته‌اي ) خواهد داشت‌ ؛ ( چون نه به قسمت و نصيب خدادادي قانع خواهد شد ، و نه تسليم قضا و قدر الهي خواهد گشت ) و روز رستاخيز او را نابينا ( به عرصه قيامت گسيل و با ديگران در آنجا ) گرد مي‌آوريم .‏

توضيحات : ‏

‏« ذِكْر » : ياد . مراد هر آن چيزي است كه خدا بدان ياد شود ، اعم از قرآن و غير آن . « مَعيشَةً » : زندگي . مراد زندگي دنيا است. « ضَنكاً » : تنگ . مراد سخت و پرنگراني و اضطراب است ( نگا : انعام‌ / ۱۲۵ ) . « أَعْمَيا » : كور . اين كوري به هنگام زنده‌شدن و سر برآوردن از گورها است .

سوره أنعام آيه ۱۲۵‏ می فرماید:
‏ فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ ‏

‏آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند ، سينه‌اش را ( با پرتو نور ايمان باز و ) گشاده براي ( پذيرش ) اسلام مي‌سازد ، و آن كس را كه خدا بخواهد گمراه و سرگشته كند ، سينه‌اش را به گونه‌اي تنگ مي‌سازد كه گوئي به سوي آسمان صعود مي‌كند ( و به سبب رقيق شدن هوا و كمبود اكسيژن ، تنفّس كردن هر لحظه مشكل و مشكلتر مي‌شود .

كافر لجوج نيز با پيروي از تقاليد پوسيده ، هر دم بيش از پيش از هدايت آسماني دورتر و كينه‌اش نسبت به حق و حقيقت بيشتر و پذيرش اسلام براي وي دشوارتر مي‌شود ) . بدين منوال خداوند عذاب را بهره كساني مي‌سازد كه ايمان نمي‌آورند .‏

توضيحات : ‏

‏« يَشْرَحْ صَدْرَهُ » : مراد از شرح صدر ، بر سر شوق و شور آوردن انسان است براي پذيرش اسلام و تابش ايمان در زواياي دل او .
« ضَيِّقاً » : تنگ . « حَرَجاً » : بسيار تنگ .
« الرِّجْسَ » : پليدي . در اينجا مراد خشم و عذاب است .

(و من اعرض عن ذکری …). پس انسان بدون راهنمایی و تعلیم دیگری ، فطرتاً خدا را می شناسد.
سرّ فطرت الهی و ذات خداشناسی انسان، روح امری اوست . آن جنبه روحانی و نفخه الهی اوست .

اگر انسان حقیقت روحی خود را بیابد، می بیند که قائم به خداوند است، نه قائم به خود. همه ما با نفخ روح ، فطرتی الهی داشتیم ؛ یعنی شهوداً از خداوند محجوب نبودیم .

این آمال و آرزوهای دور و دراز حجاب هایی بر آن حقیقت انسان می شوند که اولا خود را نشناسد و در نتیجه خدای خود را هم فراموش کند چون «من عرف نفسه فقد عرفه ربه ».

آیه فطرت

هر میلی که تو داری در فطرت تو است (غذا عشق جنس مخالف و ) و خدا هم برای تو قرار داده تو بیراهه نرو ـ برو برای انکه این غرایز را در وجود و فطرت تو قرار داده و انها را هم در اختیار تو قرار داده راه رسیدن به این ها را هم گفته راهنما برای رسیدن به این گنج سعادت هم قرار داده . تو بیراهه نرو که گم می شوی .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

همچنین ببینید

اشاره به آیات تسبیح 

اشاره به آیات تسبیح سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ   هرآنچه …

حقیقت نماز

🔸حقیقت نماز🔸   ✅اقامۀ نماز گناهان ظاهری و قلبی را درمان می‌کند. اگر کسی اهل …

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟ معلوم میشود که معنا و حقیقت تسبیح …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *