نفس قدسی یوسف
آری! تمام خیرات و خوبیها از طرف حق تعالی است و نیز هر نعمت و احسانی از خوان کرم و از چشمه فیض بی پایان او تراوش نموده، ممکن فی حد ذات خود(لیس) است و باو(ایس) است.
از این جا تا اندازهای از آن مقام بلند حضرت یوسف، و آن مرتبه قدس و درجه نبوت و اتکا و توکل و بردباری او ظاهر میگردد حال که راه فرجی برای او پیش آمده و پادشاه وقت وی را برای تعبیر خوابش خواسته، اگر یوسف دارای چنین نفس مطمئنه ای نبود، آیا امکان داشت تعبیر خواب را برای ساقی بگوید؟
یا اینکه می گفت مرا از زندان بیرون ببرید تا خودم شخصا تعبیر خواب را برای سلطان بگویم. زیرا ممکن بود ساقی تعبیر خواب را برای ملک بگوید و یوسف همچنان در زندان بماند.
و نیز در مرتبه دوم که در طلبش آمدند، باز از بیرون رفتن از زندان امتناع کرد و خواست بیگناهی و عفتش ثابت شود. در صورتیکه ممکن بود- بلکه احتمال قوی داشت- زنانی که در مجلس زلیخا دست خود را بریده بودند، برای خوش آمدن زلیخا اقرار به پاکدامنی یوسف نکنند و البته عجیب است که خود زلیخا هم در مقابل پادشاه به بیعفتی و خیانت به شوهرش تصریح میکند.
اگر اینان به گناهشان اعتراف نمیکردند، یوسف در زندان میماند و درظاهر یوسف باکی نداشت مدتی دیگر نیز در زندان بماند.
آری! این چنین حکایات و قصص پیامبران برای همگان آموزنده است، تا بدانیم سنت الهی بر این جاری شده که کسی به مرتبه و مقامی نمیرسد مگر پس از اینکه در بوته امتحان واقع گردد؛ منتهی آزمایش هر فردی به قدر استعداد و تحمل وی است.
البته آزمایش اشخاص بزرگ به قدر بزرگی و قوت عزم و درجه استعداد آنها است، اگر کسی قدری در حکایت پیامبران و اشخاص برجسته سیر کند، درجه هر کسی را به قدر آزمایش و درجه صبر و متانت نفس آن ها را تا اندازه ای می تواند تشخیص دهد. قوله تعالی : «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض»