خانه / اسلايد / اشاراتی لطیف در کلام یوسف

اشاراتی لطیف در کلام یوسف

اشاراتی لطیف در کلام یوسف

از جمله اشارات لطیفی که در کلام یوسف(ع) آمده یکی این است که از خدایتعالی به «ربی ـ پروردگارم» تعبیر کرده و این تعبیر را سه جای کلام خود تکرار نموده است؛ یک‌جا فرموده «ان ربی بکیدهن علیم» یک‌جا فرمود «الا ما رحم ربی». در این‌جا هم فرموده «ان ربی غفور رحیم». چه این سه جمله‌ای‌که کلمه «ربی» در آن‌ها به کار رفته هر کدام به نوعی متضمن انعامی از پروردگار یوسف نسبت بخصوص وی بوده، به همین سبب در ثنای بر او، او را به خودش نسبت داده و گفت: «پروردگار من» تا مذهب خود را که همان توحید است تبلیغ نموده، بفهماند بر خلاف مردم بت‌پرست آن روز خدایتعالی را رب و معبود خود می‌داند، و چون در جمله «و ان الله لایهدی کید الخائنین» چنین نسبتی نبود، به جای کلمه : «ربّی»کلمه «الله»را آورد.

آری! یوسف زمام امور را به دست گرفت

و از بعضی روایات چنین استفاده می‌شود که یوسف برای پایان دادن به استثمار طبقاتی و فاصله میان قشرهای مردم مصر، از سال‌های قحطی استفاده کرد؛ به این ترتیب که در سال‌های فراوانی نعمت، مواد غذایی از مردم خرید و در انبارهای بزرگی که برای این کار تهیه کرده بود ذخیره کرد و هنگامی که سال های قحطی در پیش آمد، در سال اول مواد غذایی را به درهم و دینار فروخت و از آن طریق قسمت مهمی از پول ها را جمع آوری کرد، در سال دوم در برابر زینت ها و جواهرات(البته به استثنای آن ها که توانایی نداشتند) و در سال سوم در برابر چهارپایان، و در سال چهارم در برابر غلامان و کنیزان، و در سال پنجم در برابر خانه ها، و در سال ششم در برابر مزارع و آب ها، و در سال هفتم در برابر خود مردم مصر، [همه خط بندگی به او دادند و برای یوسف چنان سلطه و سلطنت و چنان خزینه ای به وجود آمد که بی‌نظیر و بی سابقه بود و هنگامی که صورت حساب را بر شاه عرضه نمود، شاه گفت : همه بنده تویند و اختیارشان در اختیار توست.

و یوسف در حضور شاه همه را آزاد کرد و اولاد و املاک و هر چه را از آن‌ها گرفته بود بازگرداند و پادشاه تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و انک رسوله»

حکمت این مسأله در این است که مصریان یوسف را در حال خرید به صورت برده و بنده می دیدند و هم اکنون طوق بندگی او را همه به گردن احساس می کنند و یارای سخن بی ادبانه در برابر یوسف نداشته باشند.

خلاصه این که در طی هفت سال قحطی، یوسف تمام اموالی را که از مردم به ازای گندم گرفته بود، اعم از طلا و جواهرات و غیره، همه را(به صورتی عادلانه) به مردم بازگرداند، و گفت هدفم این بود که آن ها را از بلا و نابسامانی رهایی بخشم.

مردم که این‌همه لطف و احسان یوسف را می دیدند، به او علاقمند شده و اظهار محبت و صمیمیت می نمودند و وی را از فرزندان خویش بیش تر دوست می داشتند و این برای یوسف، سلطان مصر، کافی بود؛ چرا که رفتار نیکوی او و اداره صحیح مملکت موجب رضایت مردم شده بود.

چون عزیز مصر، اخلاق و رفتار نیکوی یوسف را دید، بیش از پیش شیفته او و دین و آیینش شد، چرا که کردار هر فردی ریشه در آئین و اعتقادات او دارد.

از این رو به نزد یوسف آمد و به وحدانیت خدا و رسالت یوسف ایمان آورد و به پیشگاه باریتعالی عرضه داشت: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و انک رسوله”. خبر مسلمان شدن عزیز مصر در شهر پیچید. مردم با شنیدن این مطلب و با توجه به سابقه نیکویی که از یوسف در ذهن داشتند، مشتاقانه به نزد وی آمده و آن ها هم به خدای یگانه و رسالت رسولش ایمان آوردند.

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *