شرح دعای افتتاح قسمت پنجم
• تبیین اجمالی قاعدۀ اَلواحد
• و قاعدۀ حکمتی «الواحدُ لا یَصدُر منه إلّا الواحد» یک قاعدۀ عقلی است که بر اساس آن برهان میآید. منبابمثال: از ذات پروردگار که وجود است، عدم بیرون نمیآید؛ از نور، تاریکی بیرون نمیآید؛ از انسانی که ذاتش خیر است، شر بیرون نمیآید؛ از کسی که ذاتش طهارت است، فساد و خرابی و آلودگی تراوش نمیکند.
• پس خداوند واحد است و تمام صفاتی که بر اساس همان تعیّنات مختلفه از ناحیۀ ذاتْ تنازل میکند، همه به وحدتِ ذات برمیگردد؛ منتها در مواطن مختلف به صورتهای مختلف، یک جا به صورت علم است و یک جا به صورت قدرت، یک جا میگوییم سمع و یک جا میگوییم بصر.
• مثلاً در میان افراد انسان، چیزی را که او بهوسیلۀ چشم ادراک میکند، میگویند بصر؛ به وسیلۀ گوش، میگویند سمع؛ لذا در انسان دو صفتِ سمع و بصر پیدا میشود.
• ولی در پروردگار که چشم و گوش نیست! سمیع و بصیری که به پروردگار نسبت داده میشود همهاش به معنای علیم است، و اختلاف سمیع و بصیر در او نیست. سمیع یعنی عالمٌ بالمَسموعات؛ بصیر یعنی عالمٌ بالمُبصَرات؛ یعنی نفس علم پروردگار به آنچه را که ما با گوش درک میکنیم، اسم این میشود سمیع؛ با چشم درک میکنیم، میشود بصیر. بنابراین در آنجا دو کانون نیست که یکی سمع باشد و یکی بصر.
• اَللَهُمّ إنّی أفتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمدِکَ، و أنتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّکَ، و أیقَنتُ أنَّکَ أنتَ أرحَمُ الرّاحِمینَ فی مَوضِعِ العَفوِ و الرَّحمَة، و أشَدُّ المُعاقِبینَ فی مَوضِعِ النَّکالِ و النَّقِمَة، و أعظَمُ المُتَجَبِّرینَ فی مَوضِعِ الکِبریاءِ و العَظَمَة.
• «… و من یقین دارم ای پروردگار من که تو در جای عفو و رحمت، ارحمالرّاحمینی؛ و در جایی که محلّ انتقام و مجازات است، اشدّالمُعاقبینی؛ و در جایی که با عظمت و کبریائیّت و منیّت تو مبارزه میشود، اعظم المُتجبِّرین هستی!»
• با اینکه خدای واحدی هستی، این اسماء و صفات متضاد، بتمام معنیالکلمه در تو موجود است؛ هم ارحمالرّاحمینی که رحمتت از همۀ رحمکنندگان بیشتر است، و هم اشدّالمُعاقبینی که شدّت عملت از همۀ عقوبتگران بیشتر است، و هم اعظمُالمُتجبِّرینی که عظمت و کبریائیّت تو از همۀ قدرتمندان و شخصیّتداران بزرگتر و عظیمتراست!
• امیرالمؤمنین علیه السّلام، تجلّی کبریائیّت و رحمت پروردگار
• افرادی هم که مندکّ در ذات پروردگار هستند و به مقام ولایت کلّیه رسیدهاند، همینطورند. امیرالمؤمنین علیه السّلام «قَسیمُ الجَنّة و النّار»۱ است.۲ ما خیال میکنیم که امیرالمؤمنین مثلاً یک کسی است که همیشه، تا دلتان بخواهد، از سر و پای اوخنده و لطف و محبّت میبارد؛ این در آنجایی است که موضع عفو و رحمت باشد.
• و امّا در آنجایی که موضع نقمت باشد او دیگر ارحمالرّاحمین نیست، بلکه شمشیر به دست میگیرد،
• در آنجایی که عظمت و کبریائیّت پروردگار بخواهد تجلّی کند و شمشیر به دست علی بیاید، در آنجا دیگر ملاحظۀ عفو و رحمت نیست!
• امیرالمؤمنین در موضع رحمت، میآید پایین و آنقدر نرم و ملایم میگردد که بیشتر از آن اصلاً تصوّر نمیشود؛ حرکت میکند در کوچههای کوفه و چشمش میافتد به بیچارهای که کنار نشسته و یا به یک یتیمی و یا به یک پیرزنی که آب بر دوش دارد و مشک میبرد، و همینطور بدون اختیار اشکش جاری میشود و
• مینشیند با أیتام و فقرا غذا میخورد و کیف میکند و میخندد و خوش است.
• ۱ امّا آنجایی که ببیند کسی میخواهد به اینها ظلم کند، آنجایی که ببیند کسی شرک میآورد، آنجایی که ببیند کسی گناه میکند و ظلم میکند و باید انتقام گرفته شود، آنجایی که دین دارد ضایع میشود، آنجا دیگر ارحمالرّاحمین نیست که بنشیند کناری و بگوید فعلاً چنین و چنان؛ ابداً این حرفها نیست!۲