شرح دعای افتتاح قسمت نهم
شرح دعای افتتاح قسمت نهم
•
• لزوم وجود دو جنبۀ رحمت و غضب در زندگی فردی و اجتماعی
• همۀ پیغمبران در جنگ با شمشیر بودند، چون شمشیر داشتن باعث حیات انسان است؛ در عین حال، خداوند أرحمالرّاحمین هم هست. ما در زندگانی فردی و اجتماعی میگوییم هم باید رحمت باشد و هم باید غضب باشد، و عالَم بر این دو اساس است.
• رحمت اقتضا میکند که انسان در یک زمینه به بچّه شکلات بدهد، و همان رحمت اقتضا میکند که در یک وقت انسان بچّه را گوشمالی بدهد. اگر آنجایی که انسان باید بچّه را گوشمالی بدهد، ولی ندهد، بر این بچّه جنایت کرده است! این
• ولی چاره نیست، اینکار را باید برای سعادت بچّه بکند.
• این را میگویند: رحمت.
• پس رحمت دائماً شیرینی و شکلات دادن نیست؛ رحمت گوشمالی دادن است، رحمت به مدرسه فرستادن است، رحمت بالای سر بچّه ایستادن است که: خط را اینطور بنویس! قرآن را اینطور بخوان! اینطور صحبت کن! نمازت را اینطور بخوان! قبل از آفتاب برخیز! بچّه را بلند کند که نماز بخواند. انسان بر بچه رحمت نکرده است اگر بگذارد او بخوابد، و بگوید: بچّهام پنج سالش است، شش سالش است، ده سالش است، حالا که نماز بر او واجب نیست!
• رحمت دو صورت و دو شکل دارد: یک شکلش شکلات دادن است، یک شکلش گوشمالی دادن است. بچّه که مریض میشود، رحمت به او چیست؟ اینکه انسان درِ دولابچه۱ را ببندد تا بچّه شیرینی نخورد، میوه نخورد، غذاهای معمول و متعارف را نخورد! یک شیری برای او داغ میکند یا یک آبگوشت سادۀ بینمکی، سابقاً یک کاسه فُلوس۲ درست میکردند. اینها رحمت بچّه است یا نه؟
•
• پس رحمت دو صورت دارد:
• ١. غذا دادن، تربیت کردن، محبّت کردن و لبخند زدن؛
• ٢. گوشمالی دادن، پسِگردنی زدن، کاسۀ فُلوس دادن، عمل جرّاحی کردن و مادّۀ فساد را بیرون آوردن است. عالَم قرب نیز بر این اساس است.
•
• سریان رحمت واسعۀ پروردگار در بخشش خطاکاران و عقاب معاندین
• مردم گناه و جنایت میکنند، حالا گناهانی که میکنند چند قسم است:
• یکی از روی جهالت و نفهمی است،
• که غالباً گناهانی که روی غریزۀ جنسی و روابط جنسی است از روی این جهالت است! یا مال کسی را میبرد از روی جهالت و نفهمی، بعد هم پشیمان میشود و اگر داشته باشد میدهد یا عذرخواهی میکند. همین عذرخواهی علامت توبه است و خدا میآمرزد. اگر بنا است که خدا نیامرزد، چه کسی به بهشت میرود؟ کیست که گناه نکرده باشد؟
• رحمت خدا اینقدر واسع است که وقتی آدم برای مردم میخواند، مردم قبول نمیکنند!
• خدا میگوید: «در ماه رمضان هر کس توبه کند، خدا توبهاش را قبول میکند.» برمیگردد.
• خدا میگوید: «هر کس عصر روز نهم به عرفات حاضر بشود مانند کسی است که از مادر متولّد شده است؛ ملائکه میآیند به او خطاب میکنند: ای مرد!
• عملت را از سر بگیر! گناهانت همه آمرزیده شد.»۱ چه کسی قبول میکند؟! میگوید: خدایا واقعاً من آمرزیده شدم؟!
• شب جمعه تا صبح درهای آسمان باز است، ملائکه میآیند و مدام مردم را دسته دسته به بهشت دعوت میکنند.۲ شب تا صبح میرود و دعای کمیل هم میخواند و گریه هم میکند، وقتی به او میگویند: تو آمرزیده شدی، میگوید: من آمرزیده شدم؟! نه، آدم باور نمیکند. او باور نمیکند چون رحمت خدا را ندیده ها! نگاه به دل خودش میکند و دل خودش قسیّ است، و لذا میگوید: چطور میشود خدا مرا به بهشت ببرد؟! بابا او دارد میبرد، همۀ اینها را خدا میآمرزد.
• سوزاندن گناهکاران در آتش جهنّم برای تزکیه نمودن آنان
• امّا یک کسی پافشاری میکند، جدّیت میکند، در جنایت ایستادگی دارد و دست هم برنمیدارد؛ حالا خدا این را گوشمالی ندهد و تربیت و ادبش نکند؟!
• جهنّم، ادب است و سوختن در آتش جهنّم، تزکیه است؛ پس در آن موضع اگر خدا رحمت کند و عفو کند، غلط است!
• ترحّم بر پلنگ تیزدندان ستمکاری بوَد بر گوسفندان۱
• گرگ آمده در گلّه و دارد همه را خفه میکند، انسان بیاید علاوه بر اینکه گوسفندان را در دهان او گذاشته، مقداری از آن نان و گوشتی هم که توی خورجین خودش است، تعارف به گرگ بکند؛ غلط است دیگر!
•
• خُب! خدایا من یقین دارم که تو أرحمالرّاحمین هستی؛ امّا در موضع عفو و رحمت.
• «و أشَدُّ المُعاقبین فی مَوضِع النَّکالِ و النَّقِمة»
• در آنجایی که باید تلافی کنی. مگر کسی از دست تو میتواند فرار کند؟ کسی که با تو دشمنی کرده، ایستادگی کرده، جنایت کرده، کسی که در برابر عظمت و کبریائیّت تو ایستادگی کرده و در مقابل تو ایستاده است؛ و تو گفتی: من! و او هم گفت: من! مگر کسی میتواند فرار کند؟
• خدا سَهلُالحساب است، برای که؟
• آقا، جنابعالی، بندۀ خدا، سهلالحساب هستید برای کسی که با شما سهلالحساب باشد. میگوید: آقاجان این بار را بیاور منزل ما و کمی کمک کن! او بار را میآورد و خنده میکند، بچّۀ شما را سیلی نمیزند و وقتی در میزند، شما مزد او را میدهی، زیاد هم میدهی، ناهارش را هم میدهی، إنعامش هم میکنی.
• اما ىر غير اين صورت …اگر این کار را بکنید، شایسته نیست؛ این باید ادب بشود! اصلاً اساس زندگی بر این است!