خانه / اسلايد / مشیت از صفات خداست/نظر استقلالی‌ به‌ موجودات‌ شرک‌ است‌

مشیت از صفات خداست/نظر استقلالی‌ به‌ موجودات‌ شرک‌ است‌

مشیت از صفات خداست

 

مشیّت‌ پروردگار متعال‌ از صفات‌ اوست‌؛ و نفس‌ صفات‌ هم‌ که‌ متعیّن‌ به‌ حدودی‌ و متقیّد به‌ قَدَر و اندازه‌ای‌ نیست‌ . أسماء و صفات‌ ذات‌ اقدس‌ او غیر متناهی‌ است‌ . ظهورات‌ ماهیّات‌ است‌ که‌ در عالم‌ وجود، مشیّت‌ حقّ تعالی‌ را شکل‌ می‌دهد و صورت‌ بندی‌ می‌کند؛

و به‌ عبارت‌ دیگر مخلوق‌ می‌کند و به‌ وجود می‌آورد. و عالیترین‌ اقسام‌ موجودات‌، فرشتگان‌ حقّ هستند که‌ آن‌ مشیّت‌ ازلیّه‌ را به‌ لباس‌ تقدیر و اندازه‌ مقدّر می‌کنند؛ و بنابراین‌ ظهور می‌دهند و آن‌ معنی‌ مخفیّ و پنهان‌ را گویا و بارز و ناطق‌ می‌نمایند .

فرشتگان‌ که‌ واسطۀ افاضۀ فیض‌ و تدبیر امور عالم‌ خلقند، نطق‌ و گفتار مشیّت‌ خدا هستند، و در آنها جهتی‌ است‌ که‌ با آن‌ موجودات‌ را از کتم‌ عدم‌ به‌ وجود می‌آورند و به‌ اندازه‌ و قَدَر می‌زنند.

کما آنکه‌ در قرآن‌ کریم‌ داریم‌ :

فَالْمُدَبِّرَ’تِ أَمْرًا.

بنابراین‌، معنی‌ : بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِکَ » واضح‌ است‌؛ یعنی‌ خدایا من‌ از تو پرسش‌ می‌کنم‌ به‌ حقّ آن‌ فرشتگانی‌ که‌ قدرت‌ تو را توصیف‌ کردند عظمت‌ تو را آشکارا نمودند، و مشیّت‌ تو را ظاهر و گویا کرده‌ و به‌ نطق‌ و سخن‌ در آوردند؛ و بنابراین‌ عالم‌ کثرت‌ و عالم‌ خلق‌ بدینوسیله‌ پدید آمده‌ است‌ .

 

نظر استقلالی‌ به‌ موجودات‌ شرک‌ است‌

 

‌ در عبارت‌ دعا چنین‌ است‌ که‌ :

لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ

در جواب‌ گفته‌ می‌شود : نه‌ تنها فرشتگان‌، بلکه‌ هر موجودی‌ از موجودات‌ تا برسد به‌ هر ذرّه‌ای‌ از ذرّات‌، هیچیک‌ از خود استقلالی‌ ندارند؛ نه‌ در ذات‌ و نه‌ در صفت‌ و نه‌ در فعل‌ و اثر .

همگی‌ آیات‌ و علامات‌ و نشانه‌های‌ حقّ و مرائی‌ و مجالی‌ ذات‌ اقدس‌ او هستند . و از خود گرچه‌ به‌ قدر سر سوزنی‌، هستی‌ و وجود ندارند و اثر و فعل‌ ندارند؛ بلکه‌ فقط‌ و فقط‌ نور حقّ است‌ که‌ در آنها متجلّی‌ شده‌ است‌ . و هر یک‌ به‌ قدر سعۀ ماهُویّ و ظرفیّت‌ وجودی‌ خود از آن‌ بهره‌برداری‌ کرده‌، و ظاهر به‌ ظهور حقّ شده‌اند .

أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَسَالَتْ أَوْدِیَهُ بِقَدَرِهَا .

از آسمان آب فرستاد و هر رودخانه به اندازه خويش جارى شد

از اوّلین‌ نور حقّ که‌ أوّلُ ما خَلَق‌ است‌، تا آخرین‌ موجود عالم‌ کثرت‌ و طبع‌ که‌ هیولای‌ اوّلیّه‌ و مادّۀ مُبهمه‌ می‌باشد، هیچیک‌ و لو به‌ قدر ذرّه‌ای‌ از خود هستی‌ و بودی‌ ندارند؛ همه‌ حقّ است‌ و تجلّی‌ حقّ .

و این‌ معنی‌ تساوی‌ نیست‌، بلکه‌ معنی‌ تقارن‌ آیه‌ و ذوالآیه‌، و آئینه‌ و صاحب‌ صورت‌، و مُجلی‌ و مُتجلّی‌،و مجاز و حقیقت‌ است‌ .

اگر ما به‌ خورشید تابانی‌ که‌ در آب‌ صاف‌ و راکد و یا در آئینۀ شفّاف‌ و صیقلی‌، درخشیده‌ و تابان‌ شده‌ است‌ بگوئیم‌ : هیچ‌ فرقی‌ بین‌ شمس‌ جهانتاب‌ و صورت‌ واقعۀ در این‌ منظر نیست‌، آیا این‌ معنی‌ تساوی‌ است‌ ؟!

این‌ معنی‌ آیتیّت‌ و مرآتیّت‌ است‌؛ نه‌ سلب‌ صفت‌ از ذات‌ حقّ و استنادش‌ به‌ موجودات‌ و تصوّر این‌ دو معنی‌ که‌ بینشان‌ از زمین‌ تا آسمان‌ فرق‌ است‌، چگونه‌ مورد اشتباه‌ قرار گرفته‌ است‌ ؟

«وَ فی‌ کُلِّ شَیْءٍ لَهُ ءَایَهٌ تَدُلُّ عَلَی‌ أنَّهُ وَاحِدُ»

در هر چیزی آیتی در آن است که دلیل بر یگانگی خداست .

آیات‌ قرآن‌ کریم‌ که‌ هر موجودی‌ را آیه‌ می‌داند، راجع‌ به‌ این‌ حقیقت‌ است‌؛ و در ادعیۀ بی‌شمار و از جمله‌ دعای‌ شریف‌ «سمات‌» که‌ خدا را به‌ اسمائش‌ سوگند می‌دهیم‌ و به‌ خدا بوسیلۀ آن‌ اسماء توسّل‌ می‌جوئیم‌، همه‌ و همه‌ از این‌ قبیل‌ است‌؛ و مقامات‌ مقدّسۀ انبیاء و ائمّۀ طاهرین‌ و توسّل‌ به‌ آنها از این‌ قبیل‌ است‌ .

نه‌ آنکه‌ ما به‌ قدر ذرّه‌ای‌ برای‌ آنان‌ استقلال‌، گرچه‌ در مقام‌ شفاعت‌ باشد، قائل‌ شویم‌ و از این‌ دریچه‌ به‌ آنها توسّل‌ جوئیم‌؛ این‌ غلط‌ است‌ و آن‌ صحیح‌، این‌ شرک‌ است‌ و آن‌ توحید .

باری‌، این‌ مسأله‌ برای‌ بسیاری‌ از غیر متعمّقین‌ در مباحث‌ توحیدی‌ و حکمت‌ الهی‌ روشن‌ نشده‌ است‌؛ و لذا در اثر برخورد با چنین‌ جملاتی‌ که‌ حقیقتِ محضۀ توحید است‌ گیر می‌کنند .

و بر اساس‌ سنجش‌ با میزان‌ فکری‌ و سطح‌ علمی‌ خود گرچه‌ از مباحث‌ عقلیّه‌ و فلسفیّه‌ دور باشند، فوراً چون‌ دأب‌ ضعفاء، دست‌ به‌ تکفیر می‌زنند و آن‌ حقائق‌ را کفر محض‌ می‌دانند .

غافل‌ از اینکه‌ این‌ دعاها را اساطین‌ مذهب‌ می‌خوانده‌اند و می‌خوانند؛ و کفر دانستن‌ این‌ فقرات‌ مستلزم‌ تکفیر چون‌ شیخ‌ طوسی‌ و شیخ‌ کفعمی‌ و سیّد ابن‌ طاووس‌ و علاّمۀ مجلسی‌ خواهد شد که‌ آنرا در کتب‌ خود آورده‌ و تلقّی‌ به‌ قبول‌ کرده‌اند .

و اگر ما در هر فنّ و مسأله‌ای‌ که‌ در خور صلاحیّت‌ ما نیست‌ وارد نشویم‌، و علم‌ آنرا به‌ اهلش‌ واگذاریم‌، و یا چون‌ بسیاری‌ از علماء و بزرگان‌، حقیقتش‌ را به‌ راسخین‌ در علم‌ و ائمّۀ طاهرین‌ ارجاع‌ دهیم‌؛ بهتر است‌ .

یعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ لا فَرْقَ بَینَکَ وَ بَینَهَا إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیکَ

تو را با آنها شناسد هرکه بشناسدت، بین تو و آنها تفاوتى نیست جز اینک ایشان بندگان و آفریده تواند که باز و بسته شدن کارشان به دست توست، آغازشان از تو و انجامشان به جانب توست.

أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاهٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَهٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّی ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ

آنان بازوان و گواهان و بخشندگان و مدافعان و نگهبانان و بازرسان اند، آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتى تا آشکار شد که معبودى جز تو نیست، پس به حق همه این ها و به جایگاه هاى عزّت از رحمتت و به مقامات و نشانه هاى از تو مى خواهم که بر محمّد و آل او درود بفرست…

و امّا معنی لفظ‌ «أَعْضَادٌ» در این دعا:

اوّلاً : خوب‌ روشن‌ است‌ که‌ به‌ قرینۀ عطف‌ “مُنَاهٌ و أَذْوَادٌ و حَفَظَهٌ ورُوَّادٌ”، منظور کمک‌ به‌ خدا نیست‌؛ بلکه‌ مقصود دست‌اندرکارانی‌ هستند که‌ در عالم‌ کثرت‌ و طبیعت‌ موجب‌ تقدیر و اندازه‌گیری‌ و حفظ‌ و مصونیّت‌ هر موجود از گزند موانع‌، و بالاخصّ انسان‌ از آلام‌ و آفات‌ و عاهات‌ می‌باشند .

و معلوم‌ است‌ که‌ هر صنف‌ از فرشتگان‌ مأمور مأموریّت‌ خاصّی‌ برای‌ افاضۀ فیض‌ از جانب‌ خدا بر عالم‌ کثرت‌ هستند، و اسباب‌ تعیّن‌ و تقدیر رحمت‌ ازلی‌‌ و پخش‌ آن‌ به‌ عالم‌ امکان‌ می‌باشند . و در حقیقت‌ این‌ جملات‌ بیان‌ کننده‌ و نمایشگر صفات‌ و افعال‌ و مأموریّت‌های‌ ملائکه‌ می‌باشد؛ و همه‌ آیه‌ هستند و آئینه‌، و ظهور و مظهر برای‌ نور ظاهر حقّ تعالی‌ و تقدّس‌ .

قرآن می فرماید:

بَلْ عِبَادٌ مُّکْرَمُونَ * لَا یَسْبِقُونَهُ و بِالْقَوْلِ وَ هُم‌ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ

در سخن بر او پيشى نمى‌گيرند و به فرمان او كار مى‌كنند.

و ثانیاً : در آیات‌ قرآن‌ که‌ نصرت‌ خدا را به‌ مؤمنین‌ نسبت‌ می‌دهد؛ چون‌ آیۀ کریمۀ : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر خدا را يارى كنيد، شما را يارى خواهد كرد و پايدارى خواهد بخشيد.

و یا مثلاً عنوان‌ قرض‌ را به‌ ذات‌ اقدس‌ او؛ چون‌ آیۀ :

من‌ ذَا الَّذِی‌ یُقْرِضُ اللَهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَـٰعِفَهُ و لَهُ”

كيست كه به خداوند وام دهد، وامى نيكو تا خداوند آن را براى او چندين برابر بيافزايد

در این‌ موارد و موارد مشابه‌ آن‌ که‌ بسیار است‌، چه‌ قسم‌ معنی‌ نصرت‌ و إقراض‌ و ماشابَههُما توجیه‌ می‌شود ؟ به‌ همان‌ توجیه‌ أَعْضَادٌ و مُنَاهٌ توجیه‌ می‌شوند .

«وَ الْبُهْمِ الصَّآفِّینَ »

“بُهم”‌ جمع‌ أبهَم‌ است‌ یعنی‌ ساکت‌ و بدون‌ سخن‌ و خموش‌ و بی‌زبان‌؛ چون‌ حُمر و صُفر و سُود که‌ جمع‌ أحمَر و أصفَر و أسوَد است‌ .

و چون‌ عالم‌ بالا که‌ عالم‌ ملکوت‌ است‌، عالم‌ آرامش‌ و سکون‌ و سکوت‌ است‌، به‌ خلاف‌ عالم‌ طبع‌ که‌ عالم‌ حرکت‌ و گفتار و غوغا و دغدغه‌ است‌؛ فلذا از مأموران‌ صفّ کشیده‌ برای‌ انجام‌ مأموریّتهای‌ خداوند به‌ بُهم‌، که‌ دلالت‌ بر سکوت‌ و آرامش‌ آنها دارد تعبیر فرموده‌ است‌ . جملۀ :

«وَ أَصْلِحْ لَنَا خَبِیئَهَ أَسْرَارِنَا »

هر شیئی‌ که‌ قابلیّت‌ فساد را داشته‌ باشد، دعای‌ صلاح‌ و اصلاح‌ برای‌ آن‌ بجاست‌، گرچه‌ بالفعل‌ فاسد نباشد؛ چون‌ طروّ فساد برای‌ آن‌ امکان‌ دارد، سپس‌ دعا می‌کند که‌ این‌ اسرار خبیئه‌ را تو دستخوش‌ فساد قرار مده‌ و پیوسته‌ آنرا مقرون‌ به‌ صلاح‌ فرما ! و از برای‌ نظیر این‌ دعا و درخواست‌ در ادعیه‌ و محاورات‌ عرفیّه‌ و انشائات‌، مواردی‌ بس‌ عدیده‌ یافت‌ می‌شود . و امّا جملۀ :

«وَ بَارِکْ لَنَا فِی‌ شَهْرِنَا هَذَا الْمُرَجَّبِ الْمُکَرَّمِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنْ أَشْهُرِ الْحُرُمِ»

علّت‌ عدم‌ تصریح‌ به‌ حرمت‌ شهر رجب‌ همان‌بیان‌ و دعا و درخواست‌ در شهر رجب‌ است‌، که‌ می‌فرماید : ما را در این‌ رجب‌ مرجّب‌ مبارک‌ بدار و برای‌ ما برکت‌ بفرست‌ در این‌ ماه‌ و ماههای‌ بعد از آن‌ که‌ در حرمت‌ اشتراک‌ دارند؛ و معلوم‌ است‌ که‌ مراد از بعدیّت‌ در اینجا بعدیّت‌ اضافی‌ است‌ نه‌ حقیقی‌، . و معلوم‌ است‌ که‌ ماههای‌ حرام‌ که‌ ذوالقعده‌ و ذوالحجّه‌ و محرّم‌ باشند،بعد از ماه‌ رجب‌ هستند .

چون‌ جملۀ :

« لَا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ إلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ»

بسیار سنگین‌ و غیر قابل‌ هضم‌ آمده‌ است‌، و لیکن‌ بحمد الله‌ والمنّه‌ روشن‌ و مبیّن‌ شد که‌ این‌ جمله‌ عین‌ توحید است‌ و عین‌ معرفت‌ است‌

و بنابراین‌،محصّل‌ معنی‌ این‌ می‌شود که‌ : تو ای‌ پروردگار ! فرشتگان‌ را آیات‌ و نشانه‌های‌ خود قرار دادی‌ ! و مقامات‌ خود که‌ در هیچ‌ محلّ و مکانی‌ تعطیل‌ پذیر نیست‌، معیّن‌ و مقدّر فرمودی‌ ! بطوریکه‌ در هر مکانی‌ و هر محلّی‌ هر کس‌ بخواهد تو را بشناسد، به‌ سبب‌ این‌ موجودات‌ طاهرۀ ملکوتیّه‌ می‌شناسد! تا آشکار شد که معبودی جز تو نیست.

فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَكَ وَأَرْضَكَ حَتَّىٰ ظَهَرَ أَنْ لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ، فَبِذٰلِكَ أَسْأَلُكَ، وَبِمَواقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَبِمَقاماتِكَ وَعَلامَاتِكَ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى

همچنین ببینید

اشاره به آیات تسبیح 

اشاره به آیات تسبیح سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ   هرآنچه …

حقیقت نماز

🔸حقیقت نماز🔸   ✅اقامۀ نماز گناهان ظاهری و قلبی را درمان می‌کند. اگر کسی اهل …

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟ معلوم میشود که معنا و حقیقت تسبیح …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *