انوار شعبانیه
دوباره سایه ی ماه کریمی از سرم کم شد
به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظّم شد
سلام ای ماه شعبان، ماه منجی، ماه پشت ابر
که از مهرت ظهور حضرت قائم، مسلّم شد…
در حدیث است که: ماه رجب ماه ولایت است؛ و ماه امیرالمومنین (ع) است ؛ ماه شعبان ماه رسول الله است ، و ماه رمضان ماه خداست.
الطاف الهي در شعبان
حال به برنامه ماه شعبان وارد می شویم تا از الطاف الهی در این ماه بهره مند شویم .
در میان ماه های سال سه ماه رجب، شعبان و رمضان از ایام الله محسوب می شوند که در آن دستورات مهمی برای توجه به جهات الهی از سوی مسلمانان وارد شده است. در مورد ماه شعبان نیز روایات بسیاری در فضیلت این ماه وارد شده که آن را از دیگر ایام سال متمایز می کند همچنین در روایتی از حضرت صادق(ع) آمده است که بهترین اعمال در این ماه صدقه دادن و استغفار است.
لزوم محاسبه در ماه شعبان
ماه پربركت شعبان، آخر سال اخلاقی ماست.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی می فرماید: هر كسی براي خود يك سالی دارد، كشاورزان معمولاً اول سالشان اول پاييز است، و برخيها هم اول سالشان فروردين است؛ اما كسانی كه در مسائل اخلاقی كار ميكنند اول سالشان ماه مبارك رمضان است، لذا ماه شعبان آخر سال اخلاقی اينهاست.
در آخر سال نظير اينكه نزديك امتحانات كنكور ميشود، انسان چگونه تلاش و كوشش ميكند که مطالعه كند و حضور ذهن داشته باشد، اينها كه سال اخلاقي دارند تمام تلاش و كوشش آنها اين است كه در اين ماه شعبان بدهكاريهايشان را بدهند .
حقّالناس دارند، توبهاي بايد بكنند، واجبي ترك كردند، حرامي مبتلا شدند، تمام اين دِيْنهاي حقّاللهي و حقّالناسي را در ماه شعبان بدهند كه وقتي اول سال فرا ميرسد اينها با سود همراه باشند.
توجه به یک بیت شعر از جناب حافظ :
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
از ایام ماه های شعبان و رمضان غافل نشوید و برای رسیدن به مقصود از خداوند یاری بخواهید جناب حافظ میخواهند بفرمایند: که ماه شعبان یک نوری دارد برای خودش، و ماه رمضان هم یک نوری دارد ؛ كه سالك بايد از اين انوار بهره مند شود.
حالا در توضیح این شعر:
که شعبان برای خودش نوری دارد، و رمضان هم نوری دارد؛ یعنی ماه شعبان نور و پرتو عنایات خدای تعالی هست در ظرف حضرت ختمی مرتبت (ص). . یعنی یک انواری سالک با عارف در طول مسیر می بیند
می فرماید: ماه شعبان نور و پرتو عنایات خداست ، در ظرف حضرت ختمی مرتبت؛«قدح» یعنی حضرت رسول صلی الله علیه و آله؛ نور مال خداست منتها در ظرف حضرت ختمی مرتبت رسول اکرم (ص). در این وضع فعلی (اين ماه ) اگر کسی بخواهد از آن ظرف و قدح استفاده کند در آغاز ماه رمضان بسته میشود.
مؤمنین در ماه شعبان فیض الهی را در ظرف حضرت خاتم علیه السلام استفاده میکنند و آن حضرت در ماه شعبان مجرای فیض هستند؛ اما ماه رمضان خداوند اراده فرموده که مستقیماً از فیض خودش به همه عنایت کند؛ لکن این چنین نیست که همه بتوانند استفاده تام و تمام ببرند.
میفرمایند: این که از راه خاتم انبیاء این فیض استفاده شود، ماه رمضان بسته میشود ؛ در ماه رمضان ظرف از بین میرود و از ساحت قدس عنایت نازل می شود.
ماه رمضان ماه خداست ؛ امکان دارد و در واقع می شود، که واقع هم شده است که خدا از همه ظروف انسان را مستغنی می کند؛ این را تا حدی انسان در مناجات های ماه رمضان مشاهده میکند؛ دعای جوشن کبیر، دعای سحر که سراسر ذکر اسماء الهی است انسان ها ملتفت انوار الهي می شوند.
ذات باری تعالی می فرماید:
هر چه هست نور ذات است؛ نور ذات، تو به آن اُنس نداری و نمی توانی با آن محظوظ بشوی، یا میسوزی یا میافتی ؛ آن که می توانی با آن مأنوس شوی نور قدح است ؛ نور حضرت ختمی مرتبت است؛ و این مستور می ماند؛
دو باره ماه رمضان که مقتضی شد نور خاتم الانبیاء ظاهر می شود؛ دوباره وضع از آن نورانیت صرف تنزل میکند، انوار حضرت احدیت به هم میخورد؛ لاکن در ظروف ، با ظرف خاص ، نور نصیب می شود.».
نظیر این تفسیر که بسیار عمیق است ، شاید در هیچ جا نتوانید در شروحی که بر حافظ نوشته شده ببینید. چرا که چنین بینشی در واقع مستلزم «هم افقی» است که فرد از همان افقی که جناب حافظ نگاه می کند و با احاطه به آن تمایز انوار معنوی که جناب خواجه داشته به هم زبانی برسد.
حافظ میگوید:
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پاسا می باش
در شرح این بیت شعر یکی از عرفا میگوید:
سه ماه مورد سفارش جناب حافظ ، یکی ماه رجب است؛ که ماه ولایت، و امیرالمؤمنین (ع) است ، و محبت الهی از جانب ساقی کوثر سقایت می شود. (و البته محبت نتیجه معرفت است).
دوم: ماه شعبان است که ماه رسول الله(ص) است ؛ که از مجرای فیض آن حضرت ، برکات محبت و معرفت الهی افاضه می شود.
و سومین الطاف الهی ماه رمضان که شهر الله است ؛ و خود باری تعالی به مصداق «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا» که میزبانی مهمانان خاصّش را عهده دارد، از آن شراب طهور معرفت و محبت خودش آنان را سیراب میکند.
آنچه باید توجه کرد دانستن مسأله هدف خلقت است و آن هم شناخت خدا با اسماء و صفات اوست؛ و باید برای رسیدن باین معرفت زحمت کشید و فقط با دعا انسان صاحب شناخت نمی شود، بلکه باید تلاش کرد و از انوار این ماهها برای رسیدن به مقصود بهره برد. و این سه ماه رجب و شعبان و رمضان آن اوج رسیدن به معرفت الله ، یعنی رسیدن به معرفت خدا و تقرب باوست.
با توجه به نكات معرفتي ، حال به نکته عرفانی آن توجه فرمایید در سوره انسان آمده است.
وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا
و پروردگارشان از شرابى پاكيزه سيرابشان سازد.
معناي شراب و سكرات
شراب و مستي : از خود بي خود شدن ؛ و مستي ـ ممكن است از مال ، مقام و اموري دیگر حاصل شود و نیز واژه سکرات در معارف ديني ما بيان شده است ، از جمله:
سكرات موت
براى محتضر و كسى كه در حال جان كندن است “سكرات” و مستى هايى است شبيه “مستى” شراب، گاهى اين “مستى” همراه با حسرت هايى است كه بيشتر باعث ناراحتى و بدبختى انسان مى شود.
حضرت امير المؤ منين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: سكرات “مرگ” و تلخى جان كندن ، توام با حسرت از دست دادن آن چه داشتند بر محتضر هجوم مى آورد، مغز او را فشار مى دهد.
در “سكرات مرگ ” اعضاى بدن و دست و پاى انسان سست گرديده، در برابر آن رنگ خود را باخته و رنگ از صورتش پريده، سپس آثار “مرگ” در او فزونى مى گيرد و كم كم در وى نفوذ كرده، بين او و زبانش جدايى افكنده و بدين ترتيب “مرگ”، زبان او را بند مى آورد.
او در ميان خانواده خويش با چشم خود نگاه مى كند، با گوش خود مى شنود، در حالى كه عقلش سالم و فكرش باقى است. او مى انديشد و فكر مى كند كه عمرش را در چه راهى نابود كرده است؟! روزگارش را در چه راهى گذرانده است؟! (در آن وقت) به ياد ثروت هايى مى افتد كه در تهيه و در جمع كردن آنها چشم خود را بر هم گذارده، از حلال و حرام و مشكوك جمع آورى نموده و روى هم انباشته است. اينك گناه و تبعات جمع آورى و عوارض آنها بر دوش او سنگينى مى كند و گريبانش را مى فشارد.
شراب و مستي در عرفان
ولي “شراب طهور” در عرفان و كلام عرفا چیست ؟ شراب ، ساقي ، مستي ، كاس ، قدح ، پیاله، هر كدام معني خاصي را در بر دارند .
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما (حافظ)
“شراب” به معناى نوشیدنى و «طهور» به معناى چیزى است که پاک و پاک کننده است. از آیات مختلف استفاده میشود که در بهشت انواع نوشیدنیهاى گوارا و پاک با کیفیتهاى متنوع وجود دارد.
در اینکه منظور از «شراب طهور» چیست، چند قول وجود دارد. برخى گفتهاند: مُراد از آن بهرههاى روحى و معنوى براى سیر معنوى و سلوک روحانى است.
اقوال مفسران در باره شراب طهور
اقوال مفسران درباره شراب مخصوص بهشتى که حیاتبخش است، را میتوان در قالب سه نظریه جمع نمود:
۱ـ اینکه مُراد از شراب طهور، نوعى نوشیدنى است که بهشتیان آن را بعد از غذاهاى بهشتى مینوشند و همه فضولات درونى را پاک میکند، و فقط چیزى به صورت عرق خوشبو و معطر از پوست بدنشان تراوش میکند. این برداشت نوعى برداشت مادى از نعمتها و غذاهاى بهشتى است، لکن با کیفیت و ویژگى برتر و لذایذ بیشتر.
چنانکه روایات و آیاتى از قرآن مجید، شرابهاى بهشتى را در زیباترین تعبیر همراه زیباترین ساقیان، خوب رویان و خوش قامتان با چشمان فروهشته وصف کرده است که با جامى از باده ناب پیرامون بهشتیان به گردش در میآیند، بادهاى سخت سپید که نوشندگان را لذّتى خاص میدهد، نه در آن، فساد عقل است، و نه ایشان از آن به بدمستى و فرسودگى میافتند.
نظر دوم : مُراد از آن، بهرههاى روحى و معنوى براى سیر معنوى و سلوک روحانى است.
و در برخی تفاسیر اشاره به پاکسازیهاى روحانىِ این «شراب طهور» شده است که آلودگیهاى غفلت از خداوند و حجابهاى مانع از توجه به او را بر میدارد.
بعضی میگویند؛ «شراب طهور» قلوب ابرار و دل آنها را از اخلاق رذیله و صفات خبیثه و خیالات فاسده و از همّ و غمّ و کثافات و پلیدیها پاک میکند در روایتى از امام باقر(ع) است که وقتى [مؤمنان] از آن شراب شربتى مینوشند، خداوند به وسیله آن، قلوبشان را از حسد پاک میکند.
برخى معتقدند، چون استغراق در توحید ناب و کمال انقطاع از ما سوى الله طهارت تام است، هر چیزى که با آن هماهنگ نباشد فاقد ملکه طهارت است، چنان شرابى که از دست “بی دستى” چنین ساقى نوشیده شود انسان را از تمام آنچه غیر از خدا است، تطهیر خواهد کرد.
چنانکه این مضمون، به عنوان یک اصل جامع و فراگیر که از غُرَر تعالیم اهلبیت(ع) است. و از امام صادق(ع) نقل شده است: این شراب، جسم و جان آنان را از همه چیز، جز از ذات پاک و بیهمتاى خدا، پاک و پاکیزه میسازد؛ چرا که تنها ذات پاک خدا و یاد و نام او است که انسان را از آلوده شدن به ناپاکیها و نارواها باز میدارد.
بعضى از مفسران جمع بین دو نظریه نموده و گفتهاند؛
چون انسان آمیزه زیبایى از خاک تیره و روح خدا است، افزون بر ارزاق مادّى، بهرههاى روحى و معنوى قرار داده ، و چون آدمیان در سیر و سلوک خویش متفاوتاند، بهرههاى بهشتى آنان نیز گوناگون است.
برخى همانند “ابرار” از شراب گواراى «رحیق مختوم» سیراب میشوند که مُهر مشکین صیانت از باطل بر آن نهاده شده و از گزند هر آلودگى منزّه است . و بهره “مقربان”، «شراب چشمه تسنیم» که قراح محض و صراحى ناب است، میباشد.
در حدیثى از رسول اکرم(ص) است که فرمود: «تسنیم، شریفترین نوشیدنى در بهشت است که محمد(ص) و آل محمد از آن مینوشند؛ ولي “اصحاب یمین و بقیه اهل بهشت ” از مخلوط شده آن مینوشند»،
که ساقى آن ذات اقدس اله: «و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً» . و ساغر آن، “حقیقت نفیس معرفت و محبّت” به او است: «إنَّ الأبرار لفى نعیم… یُسقون من رحیق مختوم…».
از آنچه گفته شد چنین به دست میآید:
همانطور که در این دنیا انسانها در مراتب مختلف از کمال قرار گرفتهاند، در بهشت نیز داراى مراتب مختلف هستند و بهرهشان از بهشت نیز به تناسب ظرفیت و توان روحى آنان است؛ و به همین جهت در قرآن با تعابیر گوناگون از آنان یاد شده است.
عدهاى را «اصحاب یمین»، عدهاى را «ابرار» و عدهاى را «مقّربان» درگاه حق مینامد. و به تناسب مقامشان، آنان نیز از بهشت بهره بر میدارند. آنچه مسلم است بهرههاى بهشتى سرشار از لذّت و سرور و حیاتبخشى است، ولى نه آنگونه که در دنیا تصور میگردد.
آنچه باید توجه کرد دانستن مسأله هدف خلقت است و آن هم شناخت خدا با اسماء و صفات اوست و باید برای رسیدن باین معرفت زحمت کشید و فقط با دعا انسان صاحب شناخت نميشود بلکه باید تلاش کرد و از انوار این ماهها برای رسیدن به مقصود بهره برد . و این سه ماه رجب و شعبان و رمضان آن اوج رسیدن به معرفت الله یعنی رسیدن به معرفت خدا و تقرب باوست .
امیرالمؤمنین علیه السلام در « مناجات شعبانیه » می فرماید: «هب لی کمال الانقطاع الیک» نهایت بریدگی (از دیگران و چسبیدگی به خودت) را به من عنایت فرما، تا چشمهای دلها پرده های نور را بشکافد (و معرفت کامل نصیب گردد) .
همچنین جمله مشهوری که نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله است كه فرمود:
«ما عرفناک حق معرفتک»
تو را آنطور که سزاوار شناسائی تو است نشناختیم ، (آنطور که خودت خودت را می شناسی ).
آنانکه در این مسابقه بازنده باشند و به سلامت از خطّ پایان نگذرند « إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ ـــ آنها در آن روز از پروردگارشان محجوبند.» .
امّا آنانکه از خطّ پایان بگذرند ، بهشت را ، که وصف آن از حد بیرون می باشد ، جایزه می برند ؛ و آنها که نفرات برگزیده باشند به فراتر از بهشت راه یافته در جنّه الاسماء به رحیق مختوم می رسند که تنها نوشندگان دانند چیست. اینان چنانند که در قرآن می خوانیم:
« تَعْرِفُ فی وُجُوهِهِمْ نَضْرَهَ النَّعیمِ ؛ یسْقَوْنَ مِنْ رَحیقٍ مَخْتُومٍ ؛ خِتامُهُ مِسْکٌ وَ فی ذلِکَ فَلْیتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ ؛ وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنیمٍ»
ــــ در چهرههایشان طراوت و نشاط نعمت را مىبینى و مىشناسى. آنها از شراب زلال و دست نخورده و سربستهاى سیراب مىشوند ؛ مهرى که بر آن نهاده شده از مِشک است ؛ و پیشی گیرندگان ، در این باید بر یکدیگر پیشى گیرند. این شراب آمیخته با«تسنیم» است.».
امّا آنانکه حتّی از برگزیدگان نیز برگزیده ترند ، فراتر از جنه الاسماء به جنّه الذات بار می یابند و از چشمه ی فنا که چشمه ی تسنیم باشد سیراب می گردند؛ همان چشمه ای که ذرّه ای از آن در رحیق مختوم ریخته و رحیقیان را مست نموده است ؛
« عَیناً یشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُون ـــ چشمه ای که مقرّبان از آن می نوشند.» در آخر گفتنی است که این همه گفتار نقش خیالی بیش نیست ؛ که شنیدن کی بود مانند دیدن.
ملائِک از درک آنچه قرار است انسان بدان راه یابد عاجزند پس چون حقیری که به فرض ترقّی وجودی ، مسیر کمال را تا سر کوی نیز نرفته است ، چگونه می تواند آن حقایق را وصف نماید؟.
فقط همین اندازه می توان گفت که ما هم اکنون در میدان مسابقه ای بس بزرگیم، و هدف در درجه ی اوّل به سلامت گذشتن از خطّ پایان ، و در درجه ی دوم جزء نفرات برگزیده شدن و در درجه ی بالاتر.
اوّل شدن و با اهل بیت (ع) همراه گشتن است ؛ آن سان که سلمان فارسی شد و مدال « سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیت » را از دست مبارک رسول الله و امیر مومنان و امام صادق (ع) گرفت .
“و سقهم ربهم شراباً طهوراً”
و پروردگار بهشتیان را شرابی پاک کننده نوشانید».
این ایه فوق در وصف بهشتیان آمده و اینکه به دست پروردگارشان از شرابی پاک کننده سیراب میشوند؛ البته باید توجه داشت که این شراب، شرابی که مایه بد مستی میشود، نیست.
یکی از پلیدی ها غفلت است
مرحوم علامه طباطبائی(ره) در این باره میگویند:
یکی از قذارتهای (پلیدیهای) درونی آدمی غفلت از خدای سبحان و بیتوجهی به اوست و این شراب که در پاکی به حد نهایت است، هیچ قذارت و پلیدی را باقی نمیگذارد، وقتی ابرار(بهشتیان) این شراب را مینوشند از پروردگار خویش محجوب نخواهند بود و به همین دلیل میتوانند پروردگار خویش را حمد گویند و حمد خدای سبحان همانگونه که در تفسیر سوره حمد آمده است؛ وصفی است که جز بندگان خالص خدا صلاحیت آن را ندارند؛
زیرا خدای تعالی میفرماید:
«سبحان اللّه عما یصفون الا عباد اللّه المخلصین»؛
منزه است خدا از هر صفتی که برایش ذکر میکنند، مگر آنچه که بندگان مخلص دربارهاش میگویند».
و چون خداوند در این ایه همه واسطهها را حذف کرده و نوشاندن به بهشتیان را مستقیماً به خویش نسبت داده، این نعمت از همه نعمتهایی که در بهشت به ایشان داده شده، افضل است و چه بسا یکی از نعمتهایی باشد که به دلیل ایه شریفه خود بشر بدان نمیرسد «لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید» هر چه بخواهند برایشان در آنجا هست و نزد ما نعمتهای اضافی دیگری است.
و خواجه عبدالله انصاری(در تفسیر کشف الاسرار) در مورد این ایه چنین میگوید: شراب بیکدر، شراب بیسکر، ساقی دیده ور؛ با شراب انس در جام قدس، در مجلس وجود، بر بساط شهود، از دست دوست در عین عیان، بیهیچ زحمت در میان.
ای جوانمرد! شراب آن شراب است که دست غیبت در جام دل ریزد، دیده جان نوش کند. قومی را شراب مست کرد، و مرا دیدار ساقی، لاجرم ایشان در آن مستی فانی شدند و من در این مستی باقی.
شراب، دو است
یکی امروز، دیگری فردا:
امروز شراب از منبع لطفِ روان، فردا شراب طهور از کفِ رحمان.
«و سقاهم ربهم شراباً طهوراً»
هر که امروز او را شراب محبّت نیست، فردا او را شراب طهور نیست؛ امروز شراب محبّت از کأس معرفت میآشامند و فردا شراب طهور در حضرت ملک غفور مینوشند، امروز شراب محبت در بهشت عرفان، فردا شراب طهور در بهشت رضوان.
بهشت عرفان امروز دل عارفان است، دیوارش ایمان و اسلام و زمینش اخلاص و معرفت، اشجارش تسبیح و تهلیل، انهارش تقوا و توکل، رضوانش رضا به قضا، هر که امروز فردوس دل او، آراسته به طاعت و عبادت بود، فردا او را فردوس رضوان بود؛ آن فردوس که دیوار او از سیم و زر، زمین او از یاقوت و زبرجد، تربت از مشک و عنبر، انهار و آب و شیر و می و عسل، شراب میآشامند؛
شراب تنسیم ، رحیق سلسبیل.
مردانی که هر جا مظلوم و ستم دیدهای آنان را به فریاد رسی بخواند آنها اجابت کرده و باعث نجات و رهایی مظلومان و ستم دیدگان خواهند شد و چون دارو به دنبال بیماران میگردند ، و چون آب به دنبال تشنگان ، و هر که خواهان آب حیات است و ظرفیت نگهداری آب را دارد، آب به طرف او خواهد رفت.
آری؛ انسانهایی که وجودشان سراسر نیاز میشود و خود را در پیش عظمت حق پست و خوار میبینند، لذا آب روشن؛ یعنی رحمت پروردگار آنجا خواهد رفت، چرا که هرگز آب بر قلهها جمع نخواهد شد.
و به قول معروف:
افـتـادگی آمـوز اگـر طـالـب فیـضی
هـرگـز نـخـورد آب زمیـنی که بلند است
مولانا پس از آنکه انسانهایی را منجی بشریت معرفی میکند به همین مناسبت مطلبی را متذکر میشود که بیانگر نکته خاص و ویژهای است، می گوید:
آب کـم جـو تــشـنـگی آور بـدســت
تـا بــجــوشـد آبــت از بــالا و پــســت
تـا سـقــاهـم ربـهــم ایــد خــطــاب
تـشــنــه بــاش الله اعـلـم بـالــصــواب
مولانا میگوید: برای آنکه از آب (نماد معرفت و شناخت) سیراب شوی و توان و تحمل قبول آن را داشته باشی، باید ابتدا استعداد و ظرفیت آن را تحمل کنی، زیرا وجود انسانها همچون پیمانهای است که به اندازه مشخص و معلومی قابلیت و ظرفیت دارد و بیش از آن اگر در آن بریزد سر ریز خواهد شد و توان تحمّل بیشتر از ظرفیت را ندارد .
لذا انسانهای زیادی به واسطه عدم استعدادهای لازم و یا عدم ظرفیت کافی دچار مشکلات روحی و روانی شدهاند و حتی خود را از دست دادهاند. به همین سبب مولانا به این مسأله اشاره دارد که هیچ گاه از سؤالهای به جا مانده و حل نشده در ذهن خود نگران و هراسان نشویم و جواب هر سؤال و امر مجهولی را فوراً نخواهیم .
و این به آن معنا نیست که در پی مجهولات ذهنی خود باشیم، بلکه در رسیدن به آنها عجله نکنیم و بیش از همیشه فکر کنیم و اهل تفکر باشیم.
فرمودهاند: که لحظهای تفکر بهتر است از هفتاد سال عبادت، خواهش و تمنا و احساس نیاز خود را بالا ببریم و فقر و کوچکی خود را از جهت کمبود علم و حقایق بیشتر احساس کنیم و در این هنگام است که در تاریکی و ظلمتهای تودرتو، نور و روشنایی خود را نشان میدهد.
و گویا هزاران، هزار در، روی هم باز میشوند و ما به جواب خود رسیده، بلکه افقی فراتر از آن پیش روی ما نمایان میشود، و اگر پس از سؤال سریعاً به جواب برسیم میل درونی و رغبت ذاتی ما از بین خواهد رفت و همچنان در خواب دانسته خود باقی خواهیم ماند و به آن سرگرم خواهم شد.
آب رحمــت بایـدت رو پـسـت شــو
و آنگهان خور خمر رحمت مست شو
رحـمـت انـدر رحـمـت آمـد تـا بـسـر
بـر یـکی رحـمـت فـرومـا ای پــسـر
پس بکوشیم که تشنه حقایق شویم و آنقدر احساس نیاز کنیم تا آب رحمت و علم از بالا ببارد و از پایین بجوشد.(تا بجوشد آبت از بالا و پست) بالا نماد علم و دانش آسمانی است که به واسطه الهام به انسان میرسد؛ و باید توجه داشت که این الهام اختصاص به شخص خاصی ندارد.
و پایین نماد روح عظیم و بزرگ آدمی است، علمی که به واسطه تلاش و کوشش انسانها بدست میاید که در هر صورت از طرف خداوند است.
در بیت بعدی «سقاهم ربهم …» مولانا نتیجه تشنگی و احساس نیاز انسانهایی را مطرح میکند که خداوند بدون هیچ واسطهای آنها را از شرابی پاک و پاکیزه (علم و معرفت) سیراب میکند.
و مولانا تنها دلیل بهرهمندی بهشتیان از این موهبت ویژه را فقر و نیاز آنها در برابر عظمت و جلال خداوند مطرح میکند و در نهایت میگوید، آدمی پیوسته باید که تشنه باشد و فقیر و محتاج خداوند، چرا که خداوند خیر و صلاح ما را از ما بهتر میداند..
انان كه شراب طهور مي نوشند
بيان شد ، «شراب» به معناى نوشیدنى است. و در قرآن کریم نیز بدین معنا به کار رفته است ، مي فرمايد: «و میوههاى بسیار و نوشیدنیها در اختیار آنان است». و «نازل کرد از آسمان آبى که نوشیدنى شما از آن است». «طَهُور» هم به معناى چیزى است که خود پاک است، و هم پاک کننده. «و از آسمان آبى پاک کننده نازل کردیم».
در سوره إنسان آيه ۵ مي فرمايد:
إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً
نيكان ، جامهاي شرابي را سر ميكشند و مينوشند كه آميخته به كافور است .
« كَأْسٍ » : جام پر از شراب . « مِزَاجُ » : آميخته . چيزي كه در جام است كه خود شراب است . ولي در اينجا اسم آبي است در بهشت . « كَانَ مِزَاجُهَا كَافُوراً » . محتواي آن از آبي به نام كافور است . شراب آن ، خوشبو و سفيد همچو كافور است .
و در آيه ۶ مي فرمايد:
عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً
( اين جامها پر ميشود از ) چشمهاي كه بندگان خدا از آن مينوشند و هرجا كه بخواهند با خود روان ميكنند و ميبرند . « عَيْناً » : چشمهاي ، « يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيراً » : به گونه شگفتي از آن مصرف ميكنند و مينوشند . جاري و روان ميكنند . بر ميجوشانند و به فوران در ميآورند .
و در آيه ۱۲ علت استحقاق را مي فرمايد:
وَجَزَاهُم بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيراً
و در برابر صبري كه نمودهاند ، خداوند بهشت و جامه ابريشمين را پاداششان ميكند . « حَرِيراً » : ابريشم كه جامه بهشتيان است
و در آيه ۱۷مي فرمايد:
وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْساً كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلاً
در آنجا از جامهاي شرابي بديشان ميدهند كه آميزه آن زنجبيل است .
« مِزَاجُهَا » « زَنجَبِيلاً » : عربها زنجبيل را به خاطر نشاطآور و محرك و خوشبو بودن در شراب ميريختند .
و در آيه ۲۱ بعد از وصف نعمتهاي بهشتي مي فرمايد: « طَهُوراً » : بسيار پاك و پاكيزه. اين شراب عاليترين نوع شراب بوده و غير از شراب مذكور در آيات پنجم و هفدهم است .
«و سقاهُم ربّهم شراباً طهوراً».
و پروردگارشان شراب طهور به آنها مینوشاند. که ساقى آن نیز خداوند تبارک و تعالى است.
از آیات مختلف استفاده میشود که در بهشت انواع نوشیدنیهاى گوارا و پاک
با کیفیتهاى متنوع وجود دارد. مایعاتى که در نهرهاى بهشت رواناند؛ هم از لحاظ گوهر و ذات با مایعات دنیا فرق دارند ، و هم از لحاظ کیفیت؛ زیرا در نهرهاى دنیا غیر از آب، چیز دیگرى جارى نیست، چنانکه این آبها بعد از مدتى بو میگیرند، ولى مایعات نهرهاى بهشت از این دو جهت، امتیاز خاص دارند که از آیات قرآن استفاده میشود.
شراب هاي بهشتي
قرآن کریم به چهار نوشیدنى که در چهار نهر بهشتى جریان دارند ، اشاره میکند: “نهر آب”، براى رفع عطش؛ “نهر شیر”، براى تغذیه؛ “نهر عسل”، براى لذّت و قوّت؛ و “نهر شراب”، براى نشاط. این نوشیدنیها چنان آفریده شدهاند که هرگز گذشت زمان باعث فساد و دگرگونى آنها نمیشود.
در آیاتى دیگر، از «رحیق مختوم و یا تسنیم»، و یا از شرابى که ممزوج با کافور و یا زنجبیل است، نام میبرد. و در یک آیه از قرآن تعبیر به «شراباً طهورا» نموده، که ساقى آن نیز خداوند تبارک و تعالى است.
«و سقاهُم ربّهم شراباً طهوراً».
و پروردگارشان شراب طهور به آنها مینوشاند.
بیایید با هم جرعه ای از شراب طهوری که در انفاس مطهر معصومین و در کلام انها جاری است بنوشیم . و از الطاف الهی که در دعاها و مناجات های ماه شعبان، نهفته است بهره مند شویم و با معارف توحیدی در صلوات شعبانیه، دلها را بیدار و نورانی کنیم.