خانه / اسلايد / مناجات شعبانیه

مناجات شعبانیه

مناجات شعبانیه

تاکید بر خواندن مناجات شعبانیه 

مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ «با گوشه ای از کلمات امام (ره) در باره مناجات شعبانیه » : آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت می خواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همه چیز بودند. مع ذلک آن طور مناجات می کردند، برای اینکه خود بین نبودند.

هرچه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادق ام دیگر، نه امام صادق مثل آن آدمی که در معصیت غرق است مناجات می کند، برای اینکه می بیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست.

هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی نداشتند. همه هیچ اند و اوست فقط ، همه هم دنبال او هستند، همه فطرت ها دنبال او هستند، منتها چون ما محجوبیم، نمی فهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایی که می فهمند، آنها وارسته می شوند و می روند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند.

تفسیری از مناجات شعبانیه

 

” الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی و اجعلنی ممن نادیته فاجابک و ناجیته فصعق لجلاک ”

نه عارف و نه فیلسوف و نه دانشمند نمی توانند ذوب کنند چی هست مسئله. “مسئله فصعق لجلالک ” که مبداش قرآن است: و “خرموسی صعقا” مسئله ای است که انسان گمان می کند که خوب افتاد غش کرد «صعق» یعنی غش کرد، اما این غش چی بوده است؟ غش حضرت موسی چه بوده است؟ این مسئله ای نیست که غیر موسی بفهمد

یا : “دنی فتدلی” را، این مسئله ای نیست که غیر آن کسی که «دنو» پیدا کرده است بتواند فهم کند، ادراک کند، ذوب کند. یا همین جملاتی که دراین مناجات بزرگ است و بعض جملات دیگری که در آن هست، مسائلی است که به حسب ظاهر سهل است و واقعا ممتنع است.

ریاضات بسیار می خواهد تا انسان بتواند بفهمد که ناجیته [با فتح تا] نه ناجیته [با ضم تا] «ناجیته» این چی است؟ خدا با آدم مناجات می کند، چی است مناجات؟ چه خواسته اند ائمه؟.

عظمت این مناجات

 

این از دعاهایی است که من غیر از این دعا ندیدم که همه ائمه این دعا را، این مناجات را می خواندند، این دلیل بر بزرگی این مناجات است که همه ائمه این مناجات را می خواندند. بین آنها و خدای تبارک و تعالی چه مسائلی بوده است؟

“هب لی کمال الانقطاع الیک”

کمال انقطاع چی است؟ و”بیدک لابید غیرک زیادتی و نقصی و نفعی و ضرّی”؛ خوب، آدم به حسب ظاهر می گوید خوب، همه چیز با اوست. اما وجدان این مطلب که هیچ ضرری به ما نمی رسد الا به دست اوست، هیچ منفعتی نمی رسد الا به اوست، اوست “ضار و نافع”، اینها چیزهایی است که دست ماها از آن کوتاه است.

و دعا کنید که خدای تبارک و تعالی به ما توفیق بدهد که در این ماه شریف و ماه شریف رمضان از این مسائل هم یک حظی ولو یک جلوه کوچکی در دل ها و قلب های ما واقع بشود، و لااقل مؤمن به این بشویم که قضیه «صعق» چه قضیه ای است.

مومن به این بشویم که مناجات خدا با انسان چی هست. مناجات را مؤمن بشویم به آن، انکار نکنیم، نگوییم اینها حرف های درویشی است. همه این مسائل در قرآن هست به نحو لطیف و در کتب ادعیه مبارکه ما که از ناحیه ائمه هدی وارد شده است، همه این مسائل هست، نه به آن لطافت قرآن، لکن به نحو لطیف.

آن هم و همه اشخاصی که بعدها این اصطلاحات را به کار برده اند فهمیده و نفهمیده از قرآن و حدیث گرفتند، و ممکن است که اصل مسندش هم درست ندانند؛ البته به حقیقت اش هم کم آدمی است که می تواند پی برد تا چه رسد به اینکه ذایقه روح بچشد این را. چشیدن ذایقه یک مسئله فوق این مسائل است.

 

معنای کمال انقطاع

 

در مناجات مبارک شعبانیه می خواند: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک. الهی و اجعلنی ممن نادیته فاجابک و لا حظته فصعق لجلالک فناجیته سرّا.»

این کمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هرچه و هر کس، و پیوستن به او است و گسستن از غیر، و هبه ای الهی است به اولیای خلص پس از صعق حاصل از جلال که دنبال گوشه چشم نشان دادن او است و لا حظته… و ابصار قلوب، تا به ضیاء نظره او نور نیابد، حجب نور خرق نشود.

و تا این حجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح تعلق به عز قدس را درنبندد و مرتبت تدلی حاصل نیاید «ثم دنی فتدلی». ادنی از این، فنای مطلق و وصول مطلق است..

مناجات کم نظیر

 

آن چیزی که در قرآن به طور اسرار است، در ادعیه ائمه ما به طور اسرار است. در دعای شعبانیه می خوانیم که عرض می کند به خدا:

“واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا”،

مسئله «صعق» را می آورد در میان، همان معنایی که در قرآن کریم راجع به حضرت موسی می گوید: “فلما تجلی ربه للجبل” و موسی در «صعق» واقع شد. این ماه صعق است و این هم ماهی است که همان صعق را می خواهد. این ماه تجلی الهی است بر پیغمبر اکرم و این ماه تجلی الهی به تبع پیغمبر اکرم بر امامان است.

حضرت مهدی- سلام الله علیه- ابعاد مختلفه دارد که آنچه که برای بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست؛ چنانچه آنچه از قرآن و پیغمبر اکرم برای بشر معلوم شده است، بعض ابعاد آن معنویات است، معنویاتی در قرآن است که برای هیچ کس جز پیغمبر اکرم و کسانی که شاگرد او هستند و از او استفاده کرده اند، کشف نشده است.

و در ادعیه ما مسائلی است که همان طور است؛ همان طوری که رسول اکرم به حسب واقع، حاکم بر جمیع موجوات است. آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت. آن خاتم ولایت کلی بالاصاله است واین خاتم ولایت کلی به تبعیت است.

پس این دو ماه، ماههایی هستند که باید ما راجع به آنها احترام قائل بشویم و ادعیه ای [را] که در این ماه مبارک؛ ماه معظم شعبان وارد شده است و پس از آن در ماه مبارک رمضان وارد شده است بخوانیم و درش تدبّر کنیم..

 

محتویات این مناجات

 

انس بالله تعالی،

علت فقدان انس در جلوت،

کلام هر کس مظهر شان اوست،

تسبیح و تحمید عبادت،

قلب و اطوار مختلف آن،

اطوار قلب،

طور طمانینه بالله،

ذکر الله چیست؟،

اعراض از ذکر خدا،

ذکر به معنای سبیل الله،

خود شناسی و خدا شناسی یا خدا شناسی و خود شناسی،

حوائج فطری،

ولایت خداوند،

ولایت تشریعی خدا،

رضای خداوند ،

عبد متکرم به مکرمت رضا،

تقدم رضای الهی بر رضای عبد،

رضای بنده پرتوی از رضای خداست،

انقطاع الی الله ،

وارستگی از غیر و پیوستگی به آستان او،

ارتباط انقطاع با اسم رب،

ظرافت در گفتار و کردار،

ظرافت در کلمه «الهی»،

ادب توحیدی،

ظرافت تعبیر در دعا و فقره ختام مناجات،

عز و عزت،

عزت مؤمن از عزت الله است .

نیاز ما به دعا و مناجات

 

حال به تفسیر قسمتی از این مناجات اشاره می شود:

آدمی جهت تقرّب به خدا و به دست آوردن آرامش روحی و تحصیل مکارم اخلاق و دوری از معاصی و رذائل، و زدودن کدورات روانی، و وسوسه های شیطانی، و تقویت اراده و نیروی تعقل و فکر، و قضای حوائج مادی و معنوی، نیاز به دعا و نیایش به درگاه پروردگار متعال داشته و دارد.

و لذا بخش وسیعی از تعلیمات انبیاء را عموما و پیامبر بزرگوار و ائمه معصومین علیهم السّلام را خصوصا دعا و نیایش تشکیل می دهد.

دعاهایی که از پیشوایان دین و امامان معصوم علیهم السّلام رسیده و در دست است، یکی از نفائس منابع علوم و معارف و اخلاق اسلامی بشمار می روند زیرا آن بزرگواران با شناختی که از خدا و مبادی عالیه و همچنین از انسان و نیازمندیهایش داشتند به گونه ای از مکنونات دل آدمی در مقام دعا تعبیر کرده و از حقایق اعتقادی و اخلاقی پرده برداشتند، که بطور قطع در بسیاری موارد، شبیه معجزه است .

گاهی در ادعیه مأثوره به قدری ظرائف و معانی بلند وجود دارد که آدمی شک نمی کند که آنها از انسان های معمولی نیست و یقین می کند که آنها از افرادی صادر شده که به دقائق علوم الهی و به اسرار آفرینش و رموز خلقت عالم و آدم و ابعاد وجودی وی آگاهی داشته اند.

محتوای عمیق مناجات شعبانیه

 

یکی از نغزترین، معروف ترین و زیباترین ادعیه، «مناجات شعبانیه » است که به روایت «ابن خالویه »، این مناجات را حضرت امیر(ع) و امامان دیگر در «ماه شعبان » می خواندند. در «مفاتیح الجنان » نیز در اعمال مشترکه ماه شعبان، به عنوان «عمل هشتم » آمده است و آغاز آن چنین است:

«اللهم صل علی محمد و آل محمد واسمع دعائی اذا دعوتک …».

بجاست که از عارف کامل، امام راحل، خمینی عزیز(قدس سره) یاد کنیم که با یادکرد پیوسته از این دعا و مضامین بلندش، آن هم با زبان و لحنی خاص و شوق انگیز، توجه امت ما را به این گنجینه عرفانی بیشتر معطوف ساخت. به این چند نمونه دقت کنید:

«مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته – نه از این عارفهای لفظی – بخواهد آن را شرح کند، و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است …»

«چه بسا مسائل عرفانی که در قرآن و این مناجاتهای ائمه اطهار(ع) و همین «مناجات شعبانیه » مسائل عرفانی هست که اشخاص، فلاسفه، عرفا، تا حدودی ممکن است ادراک کنند، بفهمند عناوین را، لکن آن ذوق عرفانی چون حاصل نشده است، نمی توانند وجدان کنند.»

و می فرماید:«مناجات «شعبانیه » را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی هست که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی می رساند … همه ائمه هم به حسب روایت می خواندند.» با وصفی که یاد شد، برای چشیدن قطره ای از معارف زلال این دعای بلند،

بر ساحل این دریا می نشینیم.

مناجاتی که در ماه شعبان هست که در هیچ یک از ادعیه گفته نشده که ادعیه مال همه ائمه است. این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ائمه است و در این، مسائل بسیار هست، معارف بسیار هست و ادب اینکه انسان چه جور باید با خدای تبارک وتعالی مناجات کند.

ما غافلیم از این معانی. مسئله این است که در مقابل خدا ایستادند آنها، آنها می دانند که در مقابل چه عظمتی ایستادند، آنها معرفت دارند به خدای تبارک و تعالی و می دانند چه کنند و مناجات شعبانیه از مناجات هایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته، نه از این عارف ها لفظی – بخواهد این را شرح کند. و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است.

شرح مختصر بر مناجات شعبانیه

 

رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید: «بدانید که رجب، ماه خداوند و شعبان، ماه من و رمضان ، ماه امت من است.» در روایات و سخنان پیشوایان اسلام، همواره از این سه ماه به عظمت و شرافت یاد شده و آنها را موقعیتی مناسب برای عبادت و خودسازی دانسته اند.

با دعا و ذکر و معرفت الله آشنا شدیم ، حال با شرحی کوتاه بر مناجات بسیار عمیق از لحاظ عقیدتی و معرفتی و عرفانی اشاره می کنیم به شرح مختصری در مورد مناجات شعبانیه می پردازیم:

مُناجات شَعبانیه مناجاتی از حضرت علی(ع) است که بنابر روایات، امامان معصوم(ع) بر قرائت این مناجات در ماه شعبان اهتمام داشته‌اند. عارف مشهور شیعه، میرزا جواد ملکی، مناجات شعبانیه را حاوی علوم فراوانی در چگونگی

رفتار بنده با خدای عزوجل، ادب دعا و استغفار معرفی کرده است.

استاد مطهری، در توصیف این مناجات چنین می‌گوید: «دعایی است در سطح ائمه، یعنی خیلی سطحِ بالاست. انسان وقتی این دعا را می‌خواند، می‌فهمد که اصلًا روح نیایش در اسلام یعنی چه. در آنجا جز عرفان و محبت و عشق به خدا، جز انقطاع از غیر خدا (نمی‌دانم چه تعبیر بکنم) و خلاصه جز سراسر معنویت، چیز دیگری نیست.

 

 

عناوین اصلی در شرح مناجات

اجابت دعا، ابتدای دعا به صلوات ، صلوات بر پیامبر و اهل بیتش،

اصرار در شنیدن دعا،

🌷سمیع بودن خداوند،

🌷اتصاف به صفات حقیقیة ذات الاضافة ،

🌷انقطاع و فرار الی الله، فرار الی الله از مقامات عارفان ، تربص نقیض انقطاع، فرار حضرت موسی

🌷 اشاره به رحمت نامتناهی خداوند،

🌷 توکل بر خداوند، نیاز ممکنات به علت تامه ،

🌷 نیاز به اسباب طبیعی و امدادهای روحی ، حسن توکل،

🌷 هجر جمیل و صبر جمیل ،

🌷حسن ظن به خدای متعال، تبیین حسن ظن بالله،

🌷 شناخت ذل عبودیت سراپرده عز ربوبیت است،

🌷 بیداری در جهت حب الهی ،

🌷انس بالله تعالی، علت فقدان انس در جلوت،

کلام هر کس مظهر شان اوست،

🌷 تسبیح و تحمید عبادت، قلب و اطوار مختلف آن، اطوار قلب، طور طمانینه بالله، ذکر الله چیست؟،

🌷اعراض از ذکر خدا، ذکر به معنای سبیل الله،

🌷خود شناسی و خدا شناسی یا خدا شناسی و خود شناسی،

🌷 حوائج فطری، ولایت خداوند، ولایت تشریعی خدا،

🌷 رضای خداوند ، عبد متکرم به مکرمت رضا، تقدم رضای الهی بر رضای عبد،

🌷رضای بنده پرتوی از رضای خداست،

🌷انقطاع الی الله ، وارستگی از غیر و پیوستگی به آستان او،

🌷ارتباط انقطاع با اسم رب،

🌷ظرافت در گفتار و کردار،

🌷ظرافت در کلمه «الهی»،

🌷ادب توحیدی، ظرافت تعبیر در دعای

🌷 فقره ختام مناجات، عز و عزت، عزت مومن از عزت الله است .

 

شرح مناجات شعبانیه

قسمت اول

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،

وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائی اِذ انادَیْتُکَ. وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ، راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی.

پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست، و دعایم را بشنو و وقتی صدایت کردم، صدایم را بشنو، و آن گاه که با تو نجوا نمودم، به من رو کن. پس همانا که من، از دیگران به سوی تو گریختم، و در پیشگاه تو قرار گرفتم در حالی که درمانده تو هستم و به سوی تو در حال تضرّع و زاری هستم، و به آنچه نزد تو از ثواب می باشد، امیدوار می باشم.

 

نکاتی از این فراز:

 

۱ـ ذکر صلوات بر محمد و آل محمد پیش از دعا؛

۲-درخواست از خداوند برای شنیدن و توجه به دعا؛

۳- گریز از غیر خدا و پناه به خدا؛

۴- تضرّع، زاری و اظهار نیاز به پیشگاه پروردگار؛

۵- امید به لطف الهی.

وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ و اسْمَعْ نِدائی اِذا نادَیْتُکَ وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُک.

تعبیراتی در اين مناجات است که برای ما تصورش هم خیلی مشکل است.

 

شروع دعا با صلوات

 

یَدَعَ الْوَسَطَ اِذا کانَتِ الصَّلاةُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لا تُحْجَبُ عَنْهُ.

هر که به درگاه خدای عزّ و جلّ حاجتی دارد باید به صلوات بر محمد و آلش شروع کند، و سپس حاجتِ خود را بخواهد، و دعا را نیز به صلوات بر محمد و آل محمد ختم نماید، زیرا که خدای عزّ و جلّ کریم تر از آن است که دو طرفِ دعا را بپذیرد ولی وسطِ دعا را وا گذارد و به اجابت نرساند، زیرا صلوات بر محمد و آل محمد، محجوب نیست و از طرفِ خداوند، پذیرفته می شود.

ازاین رو، در تمامی این پیام های پنج گانه ای که برای حکمت صلوات پیش ازدعا ذکر شد، یک حقیقت مشترک نهفته است و آن استمداد از، اهل بیت علیهم السلام برای وصول به حاجت ها و آرزوها است.

وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ،

وَ اسْمَعْ نِدائی اِذانادَیْتُکَ.

وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُکَ،

فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ، راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی.

خدایا! بر پیامبر و دودمان پاکش درود فرست، و آنگاه که تو را می خوانم و صدایت می زنم، صدا و دعایم را بشنو و اجابت کن،و آنگاه که با تو نجوا می کنم، بر من عنایت کن،

با آنکه خداوند، شنواست و شنونده همه نجواها و صداها می باشد، چرا امام علیه السلام از خداوند، مسئلت نمود که «دعای مرا و ندایِ مرا بشنو!» ؟ برای این سؤال، دست کم، دو توجیه و دو جواب می توان بیان کرد:

الف) این عبارت بیانگر شدت میلِ بنده نسبت به این است که معبودش، دعایش را بشنود و به او توجه کند، یعنی با آنکه می داند، معبودش، شنواست اما اضطرار و بیچارگی، او را وا می دارد که تقاضا کند، «مناجات مرا بشنو» یعنی در واقع بنده می خواهد، نسبت به اینکه خداوند دعایش را می شنود و اجابت می کند اطمینان یابد.

ب) اینکه خداوند، دو گونه می شنود: یکی آنکه چون «سمیع» است و تمامی صداها را و صوت ها و نجواها را می شنود. دیگر آنکه خداوند می شنود تا عنایت کند، تا مستجاب کند و به فریاد برسد، که به این گونه استماع، استماعِ خاص می گویند و امام علیه السلام در دعا مسئلت می کند که دعای مرا بشنو! به همراه توجه والتفات تا اینکه در نتیجه، دعایم را مستجاب سازی. و شاهد بر این سخن، این عبارت است که می گوید:

«وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُک؛

به من رو کن و توجه فرما، آن گاه که با تو به مناجات می نشینم».

«فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْک؛

همانا به سوی تو فرار کردم».فرار از چیزی، به معنای ترس و وحشت از آن چیز است.

امام علیه السلام با این عبارت، وحشت خود از غیر خداوند و در نتیجه آرام گرفتن در سایه مناجات با او را، ابراز می دارد.

توضیح آنکه، عوالمی که در آن، گناه و آلودگی و کفر، به وقوع می پیوندد، عوالمی ظلمانی و وحشتناکند که خداوند در قرآن کریم این عوالِم تاریک را به زیباترین صورت، این گونه تبیین فرموده است:

أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیِّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌبَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُورًا فَما لَهُ مِنْ نُورٍ.

اعمالِ آنها که کفر ورزیدند، همچون ظلماتی است در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری و بر فراز آن، ابری تاریک است. ظلمت هایی است، یکی بر فراز دیگری، آن گونه که هرگاه دست خود را خارج کند، ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برایِ او نیست.

برای انسان سالِک، یعنی انسانی که «فرار از هر چه غیر از خدا» را آغاز نموده است، فرار از گناهان و اعمال کفرآمیز، مرحله آغازینِ سیر و سلوک او می باشد. اوهر چه که در این راه سیر می کند، به منازلی می رسد که گرچه در ابتدای راه، فرار از توجه به اسباب و غفلت از مسبِّب است.

توضیح آنکه، انسان سالک در این مرحله به این نتیجه می رسد و به یقین درمی یابد که تا مسبِّب یعنی خداوند نخواهد، از دستِ اسباب، هرگز کاری ساخته نیست؛ تا او نخواهد، هیچ تیغی بُرّان نخواهد بود:

اگر تیغِ عالَم بجنبد ز جای

نبرّد رگی تا نخواهد خدای (نظامی)

تا او اراده نکند، کوهی از آتش نیز، «خلیلش» را نمی سوزاند:

گلستان کند آتشی بر خلیل

گرو هی بر آتش بَرَد ز آب نیل (سعدی)

خلاصه آنکه از خداوند، «دیده ای» می خواهد که کارایی سبب را بدون مشیّت حق تعالی از «بیخ و بُن» بر دارد و تنها، اراده خداوند را مؤثر در جهان هستی بداند:

دیده ای خواهم سبب سوراخ کن

تا سبب را بر کَنَد از بیخ و بُن (مولانا)

بنابراین، نوع دیگر از فرار به سمت خداوند، فرار از «اسباب» و توجه خاص به «مُسبِّبُ الاسباب» است که در نوع خود قابل توجه است. (هرچند خداوند درامور طبیعی توجه به اسباب را توصیه می کند).

انبیا در قطعِ اسباب آمدند

معجزاتِ خویش بر کیوان زدند

و بالاخره نهایی ترین مرحله فرار به سوی حضرت حق، گریز از آن است که مبادا به غیر از خدا، کس دیگری بر دل او حاکم و مسلط گردد که از این مقام که بعد از فرار نهایی برای وی حاصل می گردد ، در اصطلاحِ عرفا به مقام “فنای در خداوند و لقاءاللّه” تعبیر می شود.

و چون در این مقام، انسان سالک، جز خدا چیزی نمی بیند، از آن به مقام فنای در خداوند تعبیر می شود، که تنها در این صورت است که لقاء و دیدار با خداوند، با چشمِ قلب، نصیبِ سالک می شود.

وقتی از همه گریخت و به پروردگارش پناه آورد، در واقع از «مقرّبین» درگاه حق تعالی شده است. برای او در این مقام، حتی توجه به اسباب و غفلت از مسبب الاسباب نیز نوعی لغزش و گناه محسوب می شود، در حالی که این حالت برای سالکِ مبتدی و یا سالکی که در میانه راه است، گناهی نیست.

چنانچه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «حَسَناتُ الْاَبْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبینَ؛ کارهایی که برای نیکوکاران، شایسته و نیکوست، برای مقربان به منزله گناه است».طاعتِ عامه، گناه خاصگان وصلتِ عامه، حجابِ خاصْ دان بعضی به کلاس اول دینداری قانعند.

برای مثال، آن هنگام که یوسف علیه السلام در زندان به سر می برد، به دوست زندانیِ خود که قرار بود آزاد شود توصیه کرد که مرا نزد سلطان مصر یادآوری کن تا برای آزادی من اقدام کند.

در اینجا چون یوسف علیه السلام از مسبب الاسباب غافل شد و به اسباب توجه کرد، این عمل، برای او که از مقرّبین بود، نوعی خطا و لغزش به شمار آمد. به همین علت بود که خداوند در قرآن فرمود: «به سبب این غفلت (یوسف باآنکه بنا بود چند روز بعد آزاد گردد)، سال ها در زندان بماند.

وَ قالَ لِلَّذی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ

به یکی از آن دو که می دانست رهایی می یابد گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) یادآوری کن، ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد، و به دنبال آن چند سال در زندان باقی ماند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود:«عَجِبْتُ مِنْ اَخی یُوسُفَ کَیْفَ اسْتَغاثَ بِالْمَخْلُوقِ دُونَ الْخالِقِ؛ (من از برادرم یوسف در شگفتم که چگونه به مخلوق، و نه به خالق، پناه برد و از اویاری طلبید).

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: پس از این داستان، جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت:

چه کسی تو را زیباترین مردم قرار داد؟ گفت: پروردگار من.

گفت: چه کسی، مهر تو را آن گونه در دل پدر افکند؟ گفت: پروردگارِ من.

گفت: چه کسی قافله را به سراغ تو فرستاد، تا از چاه نجاتت دهند؟ گفت: پروردگار من.

گفت: چه کسی تو را از چاه رهایی بخشید؟ گفت: پروردگار من.

گفت: چه کسی مکر و حیله زنان مصر را از تو دور ساخت؟ گفت: پروردگار من.

در اینجا جبرئیل چنین گفت: پروردگارت می گوید: چه چیز سبب شد که

حاجتت را نزد مخلوق بردی و نزدِ من نیاوردی؟ و به همین جهت باید چند سال در زندان بمانی.

مسبب الاسباب اوست

 

مسبّب الْاَسباب را از یاد نبردن و تأثیرگذار ندانستن اَسباب به طور مستقل به معنای رها کردن اسباب و در انتظار مسبّب الاسباب بودن، نیست، بلکه آدمی باید برای رسیدن به مقصود، از طریق اسبابش وارد گردد؛

چنانچه در روایت است که: «اَبَی اللّهُ اَنْ یَجْرِی الْاُمُورَ اِلاّ بِاَسْبابِها؛ خداوند، اِبا دارد که امور را، بدونِ اسباب به جریان اندازد».به تعبیر سعدی:

رزق اگر چند بی گمان برسد ـــ شرط عقلست جُستن از درها

ور چه (کس) بی اجل نخواهد مرد ــــ تو مرو در دهانِ اژدرها

بنابراین، مقصود آن است که آدمی در همان حال که برای نیل به مطلوب خود، از اسباب، مدد می جوید معتقد باشد این اسباب در صورتی می توانند مؤثر باشند که خداوند اراده فرماید و مشیّت او بر آن تعلق گرفته باشد.

بنابراین، کسی که مضمون «فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ» را در زندگی خویش، اجرا کند و به راستی از غیر خداوند بگریزد، می تواند به عوالِمی وارد شود که پیامبری چون موسای کلیم علیه السلام در آن عوالِم گام برمی داشته است و به مواهبی دست یابد که کلیم اللّه علیه السلام به آن دست یافته است. همان گونه که قرآن از زبان موسی علیه السلام فرموده است:

فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لی رَبّی حُکْمًا وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُرْسَلینَ.

چون از شما (و اعمالتان) بیمناک شدم فرار نمودم، پس پروردگارم مقام خلافت و رسالت را به من، موهبت و ارزانی داشت.

بنابراین، فرار از غیر خداوند می تواند، خلافت و رسالت را نتیجه دهد.

 

جلسه دوم مناجات شعبانیه

 

خلاصه

ابتدای دعا به صلوات ، صلوات بر پیامبر و اهل بیتش،

اصرار در شنیدن دعا،

سمیع بودن خداوند،

انقطاع و فرار الی الله،

فرار الی الله از مقامات عارفان ،

فرار حضرت موسی .

شرح این فراز

 

فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ، راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی.

من از همه به سوی تو گریخته و در پیشگاه تو ایستاده ام،در حالی که دلشکسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو امیدوار.

«وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْک. »

این عبارت در صدد بیان مسکنت و بیچارگی و تضرع در پیشگاه معبود است: گریه و تضرّع، یکی از رموزِ تسخیر قلب معشوق است و به زودی توجه او را به خود جلب می کند.

و همان گونه که در دعای کمیل آمده است، گریه اسلحه مؤمن است:

«وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ».

گریه و تضرع در ابتدای دُعا ـ بلکه در هر حالی ـ درهای رحمت و استجابت الهی را می گشاید و اصولاً علامتی نیکو بر فریاد رسی حق تعالی نسبت به بنده اش می باشد ، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«اَلْبُکاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ مِفْتاحُ الرَّحْمَةِ وَ عَلامَةُالْقَبُولِ وَ بابُ الْاِجابَةِ؛

گریه از خوفِ خدای تعالی کلید رحمت و نشانه پذیرش و درب مستجاب شدن دعا است.»

هر که را خواهی ز غم خسته کنی

راه زاری بر دلش بسته کنی

وانکه خواهی از بلایش وا خری

جان او را در تضرّع آوری (مولانا

چون خدا خواهد که مان یاری کند

میلِ ما را جانب زاری کند

ای خُنُک چشمی که آن گریان اوست

وی همایون دل که آن بریان اوست

آخرِ هر گریه آخر خنده ای است

مردِ آخر بین مبارک بنده ای است

هر کجا آبِ روان، سبزه بُوَد

هر کجا اشک روان رحمت شود(مولانا

 

محبوب ترین اعمال

 

امام صادق علیه السلام فرمود:

خدای تعالی به موسی علیه السلام وحی کرد که محبوب ترین اعمالی که بندگان من به واسطه آنها به من تقرب می جویند سه چیز است.

موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگارا، آن سه خصلت کدامند؟ فرمود:

زهدِ در دنیا ـ و پرهیز از گناهان ـ وگریه از خوفِ من.

موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! آنکه چنین کند چه پاداشی دارد؟ خدای عزّ و جلّ به او وحی کرد: ای موسی! امّا پاداش زهد در دنیا، بهشت است .

و اما کسانی که از خوف من بسیار می گیرند پس در بالاترین مقام بهشتی هستند و هیچ کس نمی تواند با آنان در آن مقام، شریک باشد،

و اما آنان که از گناهان پرهیز دارند، پس من اَعمال مردمان را بررسی می کنم، اما اعمال آنها را بررسی نخواهم نمود. (و آنها را خواهم بخشید). .

 

چیستی زهد

 

زهد که در فارسی از آن به ساده زیستی تعبیر می کنیم، چنان که گفتیم به این معناست که انسان از چیزی که مورد رغبت و میل اوست (خانه خوب، غذای خوب، مرکب و) ، بخاطر هدف الهی و معنوی صرف نظر کند و به زندگی ساده قناعت نماید و از تجمل و لذت گرایی پرهیز کند و با مستمندان و محرومان در وضع زندگی همدردی و همراهی نماید .

این معنا مرتبه بالایی از کمال انسان و برای افراد کامل ، لذت بخش است و دارای فضیلت و آثار زیادی است .

حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: «هنگامی که خداوند اراده کند که برای بنده ای از بندگانش خیر و صلاح پیش بیاورد، به او توفیق زهد عنایت می کند و او را در احکام دین فقیه و بینا می گرداند و عیب های دنیا را به او می شناساند و کسی که دارای این اوصاف باشد، خیر دنیا و آخرت به او داده شده است .».

و نیز آن حضرت فرمودند: «کسی که در زندگی دنیا زهد را پیشه خود سازد، خداوند حکمت و علم را در دل او ثابت و برقرار می کند و زبانش را به گفتن کلام حکمت آمیز گویا می گرداند و او را به شناخت عیب های دنیا و دردها و دواهای دنیا بصیر می نماید و او را با وصف سلامت و پاکی از دنیا خارج و به بهشت منتقل می کند.».

و نیز حضرتش فرمود: «تمام نیکی ها در یک خانه قرار داده شده و زهد در دنیا کلید آن خانه است .»

و باز فرمود: «تا زهد در دنیا در دلهای شما قرار نگیرد، حرام است بر آن دلها که حلاوت ایمان را بشناسند و بچشند .»

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرمودند: «زهد زینت بخش ترین و کاملترین زینت در نزد من است که هیچ کس نتوانسته است خود را به زینتی بهتر از آن بیاراید .» .

 

همچنین ببینید

اشاره به آیات تسبیح 

اشاره به آیات تسبیح سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ   هرآنچه …

حقیقت نماز

🔸حقیقت نماز🔸   ✅اقامۀ نماز گناهان ظاهری و قلبی را درمان می‌کند. اگر کسی اهل …

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟ معلوم میشود که معنا و حقیقت تسبیح …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *