خانه / اسلايد / انسان‌ دائماً در سیر الی الله است

انسان‌ دائماً در سیر الی الله است

انسان‌ دائماً در سیر الی الله است

 

انسان هم در زندگی‌اش دائما در حال حرکت به سوی خداست:

«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه‏»

ای انسان! تو در تلاش و کوششی هستی به سوی پروردگارت تا او را ملاقات کنی»

هم در لحظه مرگش ، و هم در محشر اما شاید توجه به هیچکدام به اندازه لحظه مرگ (که انسان هنوز بین دنیا و آخرت است؛ نتواند حضور خدا را برای انسان عیان کند؛ زیرا هم در زندگی عادی دنیا عواملی که بتواند برای خودش بی‌خدایی را توجیه کند می‌یابد، و هم در مورد آخرت ممکن است اصل آن را زیر سوال ببرد؛

اما لحظه مرگ، لحظه‌ای نیست که کسی بتواند اصل آن را انکار کند، و توجه عمیق به آن امکان ندارد، مگر اینکه سوق انسان به سوی خدا را برای انسان جدی می‌کند.

«إِلى‏ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَر»

قرارگاه همه در این روز نزد پروردگار توست.

وقتی رفتم می بینم که “اعمالهم کسراب” سراب را می بیند که هیچ نیست. پس خدا را پیدا می کند. وقتی دید همه چیز سراب است «فوجدوا الله » خدا را می یابی . بصیرت می یابی و خواهی دید فقط اوست .

یک کامل (خدایی که وجود مطلق و غنی بالذات و برای اوست اسماء الحسنی و اوست ذوالجلال و الاکرام و کمال مطلق ؛ و یک ناقص (خودم ) که شوق به کمال دارد ، من گمشده دارم، آرزو دارم، (شوق به کمال که از مقتضات فطرت انسان است…) که قرآن می فرماید:

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ

به يكتاپرستى روى به دين آور. فطرتى است كه خدا همه را بدان فطرت بيافريده است و در آفرينش خدا تغييرى نيست. دين پاك و پايدار اين است. “ولى بيشتر مردم نمى‌دانند”.

«و لکن اکثر الناس لا یعلمون» . بیشتر مردم نمی دانند.

این گفته توبیخ و نکوهشی برای اهل حجاب و کسی که خود را با پرده طبیعت و مقتضیات آنها، پوشانده است، در حالی که اگر نسبت به فطرت و مقتضیات آن علم داشت ، مولای فطرت را ادراک می کرد، (که این فطرت معشوقی دارد).

پس عاشق تعالی و اوج آن (فطرت ) بود، از انحطاط آن فرار می کرد، از حقوق آن پاسداری می کرد، و از اینکه طبیعت کمالات آن را برباید، ممانعت می کرد و از این کار خشمگین می شد.

باید دانست که در انسان چند مقام وجود دارد:

غریزه ، و امور فطری، که در همه نوع انسان وجود دارد ولی در بعضی ضعیف و در بعضی روشن تر و شکوفا تر است . و معمولاً این فطرت در انسان نیمه واعی است (مانند اینکه ضعیف و کم نور و نیمه هوشیاراست) و باید آن را تقویت و شکوفا کرد و بعثت پیامبران و کتب آسمانی برای شکوفا شدن این فطرت خدا دادی است.

 

 

آن چه در فطرت ما است

کمال خواهی، زیبایی ، دانایی، نیکویی

 

۱ ـ کمال ، ۲ـ زیبایی ، کمال زیبایی است . در آینه وجود خود، من دنبال زیبایی می گردم، ما خاطراتی داریم. خوبی ها را می دانیم (نیکویی) ، و قرآن چقدر راجع به زیبایی ها می گوید ، حتی ریتم آیات قرآن آهنگ زیبایی دارند . زیبایی مهم است ، در راه رفتن ، حرف زدن ، اگر همین یکی را رعایت کنی زیبایی .

در سوره لقمان آداب راه رفتن و حرف زدن و دستورات اخلاقی بیان شده. و فرمول معروف “گفتار نیک ، کردار نیک، پندار نیک” که در آیات قرآن بسیار زیبا و ظریف اشاره شده .

با این مقدمه فرا رسیدن نوروز باستانی ، بر همه انسانهای پاک پندار ، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد . آئینه دل را بسوی یار قرار بده هر چه می بینی زیباست “ما رایت الا جمیلاً” . جز زیبایی ندیدم . امر بمعروف، انچه همه میدانند : زیبایی، کار خیر ، کار خوب .

آنچه دوست داری و می خواهی موجود است

 

آنچه دوست داری موجود است 

آن کمال مطلق که می خواهی در قلب تو ، در وجود تو است. دل آگاه است که چه می خواهد ولی انسان مصداق را نمی فهمد. هر چه می بیند فکر می کند آن است که می خواهد، ولی وقتی به آن رسید تشنگی اش رفع نمی شود.

در آینه نگاه می کنی از قیافه خودت خیلی راضی نیستی مثلاً می گویی اگر دماغ من این طور بود، کمی رنگ بصورت میزنی می خواهی غیر این باشی. لباس می پوشی در آینه نگاه می کنی ، آیا قشنگه ؟ چون دوست داری زیباتر شوی، مقبول دیگران قرار گیری . زیبایی در فطرت انسان تجلی دارد ولی مصداق را گم کرده ایم .

بر مال و جمال خود غره نکن

که آنرا به شبی برند این را به تبی

میدونی تو دنبال چی هستی؟ دنبال کمال، کمال مطلق، پس هر چه تلاش کنی و هرچه بدست بیاری می بینی هنوز آن که میخواهی نیست اشباع نمی شوی . پس معشوق خودت را آن قرار ده که همه چیز دارد و سرچشمه همه زیبایی ها از اوست. و بدان که هیچ چیز پایدار نیست. (لکل شیء اجل همه چیز فانی است الا وجه ).

هر کجا مهر و منفعت دیدی از کسی، برو به منبع آن ، توحید یک خدایی معنی دارد. تو وقتی به هزاران منبع قدرت اعتقاد داری ، چه فرق می کند که به یک خدا اعتقاد داری یا به دو خدا ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی چه ؟ بعضی ها نستعین به دروغ می کنند .

وقتی نمی دانی که از کجا آمده ای ، چگونه می خواهی به حقیقت و مقصد خود پی ببری؟ خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت !! وقتی انسان در وضعیت “نمیدانم” قرار گیرد ، فکر و قضاوت ناراحت کننده هم ندارد. ناراحتی انسان حاصل افکار و دانستن های ناقص یا غلط ، و به تعبیر دیگر جهل است (از نظر اهل معرفت معنی جهل ندانستن نیست، دانستن کج است) چون فکرهای اضافی و بیجا متوقف شود، زمینه خوشی فراهم میگردد .

 

جواب سؤالات را گرفتی؟

پس سوال اول : چه باید بدانم 

سؤال دوم :چه باید بکنم ؟ 

(علم و دانایی) وقتی فهمیدی ناقصی پس بسوی دانایی برو. گناه انچه تو را ناقص می کند، و ثواب ، آنکه تو را بسوی کمال می رساند . کدام کمال ؟ کمال مطلق .

تو کی هستی ؟ مسافر هستم از نقصان بسوی کمال، اولین کمال بسوی زیبایی پس تکلیف روشن است مرا از نقص بسوی کمال می برد باید چکار کنم ، کار خوب . باید بروی دنبال آن . این که صورت خود را رنگ امیزی می کنی چون دنبال زیبایی هستی . زیبایی در وجود من و تو تجلی دارد. اما مصداق را نمی دانم دنبالش می گردم . ..

دوم : دانستم باید “علم” داشته باشم . دنبال چه علمی بروم؟، علم خوب، چه کتابی؟ انچه مرا به کمال راهنمایی کند. راهنمای من چیست؟ کیست؟ ممکن است کتابی، شخصی، دوستی ، اگر تصمیم بگیری برای رسیدن به تعالی ، راهنمایی سر راه تو قرار داده می شود حتی اگر نبینی و ندانی.

۳ـ می خواهیم بدانیم ، کتاب بخوانیم، کتابی که مرا به کمال برساند. خیلی کتاب ها و خیلی معلومات وجود دارد ولی همه علوم به یک چیز بر می گردد و آن اینکه :

“همه ماهیات فانی هستند ، چون وجود ربطی هستند و از خود چیزی ندارند ، و با علت خود هست شدند (کل شی هالک الا وجه) همین حالا فانی هستند”. کمال ، دانایی ، نیکویی ، و زیبایی اینست که ما از نقص بسوی کمال می خواهیم برسیم.

لذا دوست شما هم باید یکی از این کمالات را داشته باشد. دوست خوب ، کار خوب که مرا به کمال برساند. تکلیف معین است ما مسافری هستیم بسوی دانایی ، زیبایی، نیکویی .

سؤال دیگر، به چه امیدوار باشم ؟

اگر سالک راه کمال باشی میرسی به زیبایی ، نیکوئی و معرفت الله و در نهایت به آرامش. و با کار خوب، و عقیده سالم و عمل صالح با اخلاص به درک دانایی و زیبایی می رسیم . و دانستن اینکه باید به فضل الهی امیدوار بود و برای رسیدن به الطاف الهی کوشش کن .

با توجه به این آیه قرآن که می فرماید:

أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

رسول اکرم(ص) می فرماید: به من وحى مى‌شود.

هرآينه خداى شما خدايى است يكتا. هر كس ديدار پروردگار خويش را اميد مى‌بندد، بايد كردارى شايسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هيچ كس را شريك نسازد.

اگر سالک باشی به این کمالات می رسی ، که بدانی من هستم ، و ناقصم. و می خواهم سیر کنم بسوی کمال ، زیبایی ، نیکویی، دانایی، که همه در یکیست و آن یکتا پرستی و “خداست” که او کمال مطلق و سرچشمه کمالات و زیبایی هاست. تخلق به صفات الهی و تقرب به او و خلیفه اسماء الله بودن بالاترین کمال و سعادت و خوشبختی است .

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت

پس برای کسی که مهاجر الی الله باشد همه چیز معلوم میشود. تکلیف ما روشن می شود، چه تهیه کنم ، برای مهاجرت الی الله چکار باید بکنم . در سوره عنكبوت می فرماید:

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ

كسانى را كه در راه ما مجاهدت كنند، به راه‌هاى خويش هدايتشان مى‌كنيم، و خدا با نيكوكاران است.

 

 

من هستم ، ناقصم ، کمال را می خواهم پس بسوی کمال باید بروم . اما باید بدنبال وسیله باشم . مثلا در خیابان ایستاده ای ، یک ماشین می ایستد می گوید کجا ؟ تو ببین کجا میخواهی بروی نه اینکه ماشین کجا میرود .

وقتی دانستی، حالا می خواهی انتخاب کنی ، دوست ، همسر ، کتابی که می خوانی ، مهمانی که میروی ، و خلاصه هر وسیله که در مسیر تو قرار گرفت اگر تو را به کمال نمی رساند بدان که برای تو مناسب نیست.

کتاب می خوانیم و معلومات کسب می کنیم ، اگر فقط مشکلات و مجهولات و و خوب خودم می دانم مهم حل چیه ؟ هر چیزی که میخواهم باید برای کمال من و تعالی روح من مأثر باشد .

مثلا من خانه زیبا می خواهم اما بدانم که خانه زیبا ، خانه ای است که زیبایی ، مهربانی ، عشق و آرامش را در خود داشته باشد و اعضای خانه با این ها به کمال برسند ، نه خانه ای که بخور و بخواب و بمیر ، چیزی نیست که تا ابد شاد شوی ، شادیها زود گذر است…

ولی اگر تکلیف خود را بدانی و مهاجر الی الله باشی ، شاد هستی چون بسوی خواسته هایت میروی بسوی کمال مطلق، این راه انبیاء است بسوی کمال مطلق است “انا لله و انا الیه راجعون” راه سالک الی الله را خود الله معین کرده و انبیاء برای راهنمایی مبعوث شدند .

حالا برو و حرکت کن . هزاران نقش زیبایی در راه می بینی، سیر الی الله و راه خدا را رفتن، رسیدن به خدا، و همان کمال مطلق و زیبایی هاست. راه درست حرکت بسوی جمال ماندگار است، زیبایی ، دانایی ، نیکویی ، باید وسیله تقرب تو و رسیدن به آرامش باشد.

بزرگان گفته اند ریاضیات بدان فکر کن دلبران بیرونی ما انبیاء هستند که دلهای ما را با عشق الهی پیوند دهند. که آمده اند شما را بسوی کمال راهنمایی کنند. دوستان شما کسانی هستند که کمالاتی دارند پس به دنبال کسی برو که دانایی ، زیبایی یعنی کمالات یا صفات نیکویی داشته باشد .

سؤال :

بکجا ، آخرش چه می شود؟

 

قرآن می گوید: وقتی که قیامت فرا می رسد همه مردم در محشر حاضر می شوند و اعمال خود را می بینند ، هر عملی چه خوب و چه بد ، همه اعمال خود را حاضر می بینند و جزای اعمال خود را خواهند دید و سرنوشت ها رقم می خورد.

يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّيُرَوْا أَعْمَالَهُمْ (۶) فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ (۷) وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ

آن روز مردم (به حال) پراكنده برآيند تا (نتيجه) كارهايشان به آنان نشان داده شود * پس هر كه هموزن ذرّه‏اي نيكي كند، (نتيجه) آن را خواهد ديد * و هر كه هموزن ذرّه‏اي بدي كند، (نتيجه) آن را خواهد ديد * ]

بشما می گویند از هر راهی بروی همان جا می رسی اگر سالکی و بسوی دانایی، زیبایی، و نیکویی بروی براه کمال رفته و می رسی. حالا بقیه معلومات چه بدرد تو می خورد ، غیر از اینکه خود را بشناسی و خدای خود و آفریدگارت را بشناسی و بدانی برای چه تو را خلق کرده و از تو چه می خواهد ، و مسیر و عاقبت تو چه می شود به کجا میروی استقرار تو در چیست؟ و کجاست؟ و بدانی «عند ملیک مقتدر»

بگو من هستم کمال را می خواهم پس دنبال کمال میری، می رسی . تو کجا میروی؟ کعبه نه ترکستان. مهاجر الی الله خلاصه می شود در اینکه اگر خود را شناختی می دانی چه می خواهی .

پس اگر کسی سالک بسوی آن کمال مطلق باشد ، پس دوست ، همسر حتی خانه خود را انتخاب می کند آنطور که او را به هدف خود نزدیک کنند

پس تکلیف ما با این سه سؤال روشن شد .

نگاهی به جسم ، به دست ، به چهره …چقدر حیرت انگیز است . خوب باید جایی باشم که بویی از عشق ، زیبایی ، آرامش بیشتری باشد. بیماری چیست؟ همین که هی بدوی به جایی نمی رسی، چون نمیدانی چه میخواهی آنکه شاد است مهربان است یعنی کسی که از داخل شاد است به ظاهرش تاثیر می کند. برعکس آدم پرخاشگر چون از داخل آشفته است آشفتگی درون بروز می کند.

وسط راه نمان، مهاجر الی الله باید همیشه در سیر باشد . باید پیوسته سالک بطرف کمال باشیم ، راه برو ببین چه زیبایی هایی در راه خدا و کمال و قرب الهی می یابی. البته بدانیم که انسان همیشه بر سر دوراهی قرار می گیرد و خدا راه را نشان داده ولی انسان به اختیار خودش راه و مسیر و هدف خود را انتخاب می کند.

در سوره البلد می فرماید: وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ [۱۰] و دو راه پيش پايش ننهاديم؟

وَ هَدَیناه‌ُ النَّجدَین‌ِ: و راه‌ نمودیم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌به‌ طریق‌ خیر و شر، و طاعت‌ و معصیت‌، و سعادت‌ و شقاوت‌، ‌به‌ سبب‌ اعطای‌ عقل‌ و ارسال‌ رسل‌ و انزال‌ کتب‌.

نکاتی راجع به نجد

 

النَّجدَین : اصل‌ “نجد”، مکان‌ مرتفع‌ و بارز ‌است‌ و تسمیه ‌آن‌ ‌به‌ خیر و شر ‌به‌ جهت‌ بروز و ظهور ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ ‌آنها‌ و امتیاز ‌آنها‌ ‌از‌ یکدیگر ‌در‌ شرع‌ اقدس‌ ‌است‌. ‌و یا تسمیه‌ نجد ‌به‌ شر ‌به‌ اعتبار ‌آن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ اجتناب‌ و پرهیز ‌از‌ ‌آن‌ رفعت‌ و شرف‌ مکلّف‌ حاصل‌ می‌شود. چنانچه‌ سلوک‌ طریق‌ خیر موجب‌ رفعت‌ و شرافت‌ ‌است‌.

و مروی‌ ‌است‌ ‌که‌ حضرت‌ ‌رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ اللّه‌ ‌علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرمود: ‌«یا ایّها النّاس‌ هما نجدان‌» : نجد الخیر و نجد الشّرّ فما جعل‌ نجد الشّرّ احب‌ّ الیکم‌ ‌من‌ نجد الخیر». (‌یعنی‌ ای‌ مردمان‌ نجدین‌، نجد خیر و نجد شر ‌است‌. ‌پس‌ چه‌ چیز گردانیده‌ ‌است‌ نجد شر ‌را‌ ‌به‌ ‌شما‌ دوست‌تر ‌از‌ نجد خیر).

مراد آنکه‌ ‌با‌ وجود ظهور حقیقت‌ خیر و بطلان‌ شر، انسان‌ طریق‌ حق‌ ‌را‌ گذاشت‌ و ‌در‌ طریق‌ شر سلوک‌ نمود و ‌به‌ سوء اختیار، ‌خود‌ ‌را‌ ‌از‌ خیر باز داشت‌.

تفسیر المیزان – خلاصه:

(و هدیناه النجدین ):(و او را به راه خیر و شرش هدایت نمودیم )(نجد) یعنی راهی بسوی بلندی و در اینجا کنایه از راه خیر و شر است که پیمودن هریک مستلزم رنج و مشقت است .

می فرماید: آیا مابه انسان دو چشم عطا نکردیم که بتواند همه دیدنیها را مشاهده کند؟ آیا ما به او زبان و دولب قرار ندادیم ، تا بوسیله آنها قادر به سخن گفتن شود؟ و بتواند با همنوعان خود ارتباط کلامی برقرار نماید . و ما راه خیر و شر را با الهامی از جانب خود به او تعلیم دادیم به گونه ای که انسان فطرتا بتواند خیر و شر را تشخیص دهد.

همچنانکه فرمود: (و نفس و ما سویها فالهمهافجورها و تقویها قسم به نفس و آنکه آن را آفرید و فجور و تقوایش را به او الهام کرد)

این آیات سه گانه در مقام ارائه حجت بر آیه ۷ هستند و این معنا را افاده می کند که خدای تعالی اعمال بندگان و ضمایر آنان را می بیند و حسنه یا سیئه از اعمال آنها را تشخیص می دهد.

و تقریر حجت این است که : وقتی او که دیدنیها را توسط دوچشم به انسان نشان می دهد، چگونه تصور می شود که خودش انسان را نبیند؟ و وقتی که خداوند کسی است که هر انسانی را از راه سخن گفتن به منویات درونی انسانهای دیگر آگاه می سازد، چگونه ممکن است خودش از باطن بندگانش آگاه نباشد.

و وقتی خدای سبحان کسی است که تشخیص خیر و شر را به بشر الهام کرده، آیا تصور می شود که خود او خیر و شر و حسنه و سیئه را تشخیص ندهد؟

«هدیناه النجدین» : خودت می دانی که راه کجاست باید مبانی علوم و معارف و دین را بدانی ، معارف دین از دل ما بیرون می آید ، پیامبران آمدند که شما را با این معشوق اشنا کنند و ادرس دادند، راه را نشان دادند، دل ما غافل ولی اولیاء الله غافل نیستند آنها بیدارند .

مقصد ، وسیله راه و راهنمایان

 

شوق بسوی معشوق داری؟، این اسب (وسایل ) و این هم معشوق سوار شوید بروید و این سفر را با براق قلب خود باید رفت.

راهنمایان ، سالکان را به شاه راه حقیقت و سعادت هدایت می کنند، گاهی با دعا و گاهی با مناجات های خود انسانها و سالکان را با معبود و خالق و رب آشنا می کنند تا ارتباط خود را با رب الارباب برقرار کنند و با اُنس به معبود و معشوق حقیقی سیر خود را ادامه دهند.

حال که الطاف الهی در این ایام و ماه های (رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان) ماه مهمانی خدا بیشتر گسترده است، و راه برای سیر و سلوک اماده تر است با استمداد از خدای بزرگ از این ایام، برای رسیدن به معارف و عشق الهی که در مناجاتهای شیرین اولیاء الله نهفته است بهره مند شویم، و از شراب طهوری که در این معارف الهی هست بچشیم، و با قلبی آگاه در محفل اُنس اولیاء الهی خود را قرار دهیم . سعی کنیم از این دعاها برای رسیدن به کمال بالاتر و تحول درونی بسوی تعالی روحی بهره مند شویم.

الحمدلله

همچنین ببینید

اشاره به آیات تسبیح 

اشاره به آیات تسبیح سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ   هرآنچه …

حقیقت نماز

🔸حقیقت نماز🔸   ✅اقامۀ نماز گناهان ظاهری و قلبی را درمان می‌کند. اگر کسی اهل …

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟

سؤال؟ از مجموع این آیات چه می فهمید؟ معلوم میشود که معنا و حقیقت تسبیح …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *