نكاتي از أمور فطري
۱ـ فطرت نزد انسانها از لحاظ ضعف و شدت متفاوت است .
۲ ـ دیگر اینکه: امور فطری همواره در طول تاریخ ثابت است و چنان نیست که فطرت موجودی در برهه أي از تاریخ اقتضای خاصی داشته باشد و در برهه أي دیگر، اقتضای دیگر.
۳ ـ دیگر اینکه : امور فطری از آن حیثيت که فطری و مقتضای آفرینش موجودی است، نیازی به تعلیم و تعلم ندارد هرچند تقویت یا جهت دادن به آنها نیازمند آموزش است .
اقسام فطريات انسان
فطريات انسان را می توان به دو قسمت تقسیم کرد:
الف : شناختهای فکری که هر انسانی بدون نیاز به آموزش، از آنها برخوردار است .
ب : دیگر اینکه میل ها و گرایش های فطری که مقتضاي افرینش هر فردی است .
بنابراین، اگر نوعی شناخت خدا برای هر فردی ثابت باشد که نیازی به آموزش و فراگیری نداشته باشد میتوان آنرا “خداشناسی فطری” نامید. و اگر نوعی گرایش به سوی خدا و پرستش او در هر انسانی یافت شود میتوان آن را “خدا پرستی فطري” ناميد .
بسیاری از صاحب نظران گرایش به دین و خدا را از ویژگیهای روانی انسان دانسته و آن را «حس مذهبی» یا «عاطفه دینی » نامیده اند. و شناخت خدا را نیز مقتضای فطرت انسان دانسته شده است .
اما همچنان که فطرت خداپرستی یک گرایش آگاهانه نیست ، فطرت خداشناسی نیز شناخت آگاهانه نمی باشد به گونه ای که افراد عادی را از تلاش عقلانی برای شناختن خدای متعال بی نیاز کند .
ولی این نکته را نباید فراموش کرد که چون هر فردی دست کم از مرتبه ضعیفی از شناخت حضور فطري برخوردار است، میتواند با اندکی تفکر و استدلال وجود خدا را بپذیرد و تدریجا شناخت شهودی ناآگاهانه خود را تقویت کند و به مراتبي از آگاهی رساند.
حاصل آنکه فطری بودن شناخت خدا به این معنی است که دل انسان، با خدا آشناست و در ژرفای روح وي مایه ای برای شناخت آگاهانه خدا وجود دارد که قابل رشد و شکوفایی است. اما این مایه فکری در افراد عادی به گونهای نیست که ایشان را به کلی بینیاز از اندیشیدن و استدلال عقلی کند .