شناخت حق بوسیله اسماء و صفات
عالم : علامت، و راهنمائی به سوی پرورگار و رب العالمین است، سراسر عالم نشانه ها و آیات الهی هستند که به خدا و خالق کون راهنمائی می کنند.
ظهور تمام اسماء الله، در عالم هستی جلوه گری می کنند یعنی همه چیز ظهور و جلوه اوست. اما از بین ظهور اول تا مراحل نازله آن که ما می بینیم حجاب است .
“یعنی برای دیدن جلوه حق باید علاوه بر کسب معرفت، حجابهای درون را نیز رفع کرد”.
تجلی نور الهي در عالم هستي
در سوره نور آيه ۳۵ می فرماید:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ …
خدا روشنگر آسمانها و زمين است ( و او است كه جهان را با نور فيزيكي ستارگان تابان ، و با نور معنوي وحي و هدايت و معرفت درخشان ، و با شواهد و آثار موجود در مخلوقات فروزان كرده است).
« أَللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ » : اين جمله را سهگونه ميتوان معني كرد :
الف ) خدا روشنگر هستي است . چرا كه خداوند با پرتو لطف خود جهان را از نيستي به هستي آورده است و آن را پديدار كرده است . هر يك از مخلوقات را در پرتو نور هدايت تكويني و تشريعي و خرد خدادادي به راه و روش و كار و وظيفه خود آگاه و آشنا فرموده است پيوسته هم جهان و جهانيان را در پرتو نور خود ميپايد و مراقبت مينمايد .
ب ) خدا نور هستي است . مگر نه اين است كه . “نور” ، خود ظاهر و ظاهر كننده همه اشياء است ؟ چون تجلیات خداوند نامحدود است.
« الله نور السّموات و الارض » و گفتیم که اسماء و صفات و افعال خداوند نامحدودند . و اسماء یا جلالی هستند یا جمالی مثلا بهشت تجلی اسم جمال خداوند است بهشت جز زیبائی نیست ، و جهنم تجلی اسم جلال خداوند است.
بحث اسماء و صفات بسیار جالب و شیرین است قرآن میفرماید:
«له الاسماء الحسنی) خداوند اسماء غیر حسنی ندارد همان جهنم که تجلی اسماء جلال خداوند است اما در درون آن جمال است هر جمالی در درون آن جلال است و هر جلالی در درون آن جمالی نهفته است.
بهرحال اسماء جمال و جلال خداوند در تمام عالم تجلی کرده اند، و همان نور السّموات والارض اسماء خداوند هستند که در عالم ظاهر هستند .
قران در بسياري از أيات خدا را معرفي مي كند. و بيان این كه در حقيقت ، توحيد و خالقيت و معبوديت ، و وظيفه عبد و امر به عبادت ان خدايي كه غير او خدايي نيست .
و مي فرمايد:
ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ .
آن ( متّصف به صفات كمال است كه ) خدا و پروردگار شما است . جز او خدائي نيست ؛ و او آفريننده همه چيز است . پس وي را بايد بپرستيد ( و بس ؛ چرا كه تنها او مستحقّ پرستش است ) و حافظ و مدبّر همه چيز است و سرپرست و مراقب .
و نیز می فرماید:
لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ
چشمها ( كُنْهِ ذات ) او را درنمييابند ، و او چشمها را درمييابد ( و به همه دقائق و رموز آنها آشنا است ) و او دقيق ( است و با علم كامل و اراده شامل خود به همه ريزه كاريها آشنا ، و از همه چيزها ) آگاه است .
« بَصَآئِرُ » : جمع بَصيرة ، بينش درون . دلائل متقن و براهين روشن . در اينجا مراد قرآن و حجّتهاي واضح موجود در آن است . « أَبْصَرَ » : ديد . با چشم بصيرت به تأمّل و دقّت پرداخت . آگاه گرديد. « عَمِيَ » : كور و نابينا گرديد . از ديد او پنهان ماند . مراد اين است كه از مشاهده حق چشمان خود را بست و بدان پشت كرد .
و در أيه دیگر می فرماید:
قَدْ جَاءكُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ
( اي پيغمبر ! بگو به مردمان : ) بيگمان دلائل روشني و حجّتهاي مبرهني از سوي پروردگارتان ( در قرآن ) برايتان آمده است ( و راه حق را برايتان پيدا و هويدا ساخته است ) .
پس هر كه ( از آنها سود جويد و در پرتو آنها حق را ) ببيند ( سود آن ) براي خودش بوده ، و هركه كور شود ( و چشم ديدن حق را نداشته باشد و در پرتو دلائل و براهين ، راه حق نپويد ) به زيان خود كار ميكند .
و من حافظ و مراقب ( رفتار و كردار ) شما نميباشم . ( بلكه من تنها پيغمبرم و وظيفه من تبليغ اوامر و نواهي يزدان جهان است . اين خداوند است كه اعمال شما را ميپايد و سزا و جزاي همگان را ميدهد ) . « نُصَرِّفُ » : به شيوهها و گونههاي مختلف بيان ميكنيم و توضيح ميدهيم .
أري اين است خدا، پروردگار شما ، جز او معبودى نيست ، آفريننده همه چيز است ؛ پس تنها او را بپرستيد، و او كارساز هر چيز است ، چشمها او را در نمىيابند ، ولى او چشمها را درمىيابد ، و او لطيف و آگاه است .
ملاحظه مي فرماييد كه در اين چند آیه چه زیبا شناخت خدا را بیان میدارد ؛ آیا حیف نیست که ما قرآن را سطحی بخوانیم و به معارف آن توجه نکنیم ؟ .