انسان کمال جو است
«هر کس در انگيزههاي دروني و تمايلات رواني خويش دقّت کند خواهد ديد که ريشه بسياري از آنها عشق به کمال است، به طور کلي هيچ فردي دوست ندارد نقصي داشته باشد و سعي ميکند هر گونه کمبود، نارسايي و عيب را تا سر حد ّ امکان از خويش برطرف سازد تا به کمال مطلوب برسد و پيش از برطرف شدن نقصها، آنها را از ديگران، پنهان ميدارد. اين ميل در صورتي که در مسير فطرت جريان يابد، عامل همه گونه ترقي و تکامل مادّي و معنوي ميشود، ولي اگر در اثر اسباب و شرايطي، در مسيرانحرافي بيفتد موجب بُروز صفاتي مانند خود بزرگ بيني، ريا کاري، ستايش طلبي و … خواهد شد.
بهر حال، گرايش به کمال، يک عامل فطري نيرومند در ژرفاي روح انسان است که غالبا ً نمودها و شاخههاي آن، مورد توجّه آگاهانه قرار ميگيرد، ولي با اندکي دقّت، روشن ميشود که ريشه همه آنها « کمالجويي» است » لذا ضرورت پی جویی دین و تلاش برای بدست آوردن ایدئولوژی و جهان بینی صحیح اثبات می شود.
انسان فطرتاً طالب کمال انسانی خویش است و می خواهد به وسیله انجام دادن کارهایی به کمال حقیقی خودش برسد اما برای اینکه بداند چه کارهایی او را به هدف مطلوبش نزدیک میکند باید نخست کمال نهایی خودش را بشناسد و شناخت آن در گروه آگاهی از حقیقت وجود خود با آغاز و انجام آن است ، پس باید رابطه مثبت یا منفی میان اعمال مختلف و مراتب گوناگون کمالش را تشخیص دهد تا بتواند راه صحیحی را برای تکامل انسانی خویش بیابد. تا این شناخت های نظری (اصول جهانبینی) را به دست نیاورد نمیتواند نظام رفتاری (ایدئولوژی صحیحی) را بپذیرد.
پس تلاش برای شناختن دین حق که شامل جهان بینی و ایدئولوژی صحیح می باشد ضرورت دارد، و بدون آن ، رسیدن به کمال انسانی، میسر نخواهد بود چنانکه رفتاری که برخاسته از چنین ارزشها و بینشهایی نباشد رفتاری انسانی نخواهد بود. و کسانی که در صدد شناختن دین حق بر نمی آیند یا در این شناخت ، از روی لجاجت و عناد، کفر می ورزند و تنها به خواسته های حیوانی و لذتهای زودگذر مادی بسنده میکنند ، چون استعدادهای انسانی خود را تباه می کنند به کیفری دردناک خواهند رسید.» لذا باید در معرفت الهی کوشید و ضرورت این معرفت ثابت شد که بدانیم : «من این و فی این و الی این » از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود ، به کجا میروم یعنی معرفت مبدأ و معاد ، و شناخت انسان ، و هدف از خلقت تحقیق کرد تا راه صحیح را انتخاب کرد.
خداشناسی و خودشناسی.
مقصود اینست که با تأمل و دقت در آیات آفاقی و انفسی، انسان به این درک برسد. یعنی باور کند که در سراسر عالم هستی (نظم و هدف و نقشه ) وجود دارد ، که نشانی از توحید و پروردگاری با اسماء و صفات حسنی دارند، و با ایمان و یقین باور کند که «انه لا اله الا هو»
حال اینجا دو مسئله است که باید تبین شود.
هدف از خلقت عالم هستی، و نیز هدف از خلقت انسان، که جزئی از عالم هستی است ؛ چیست؟. باید روی این دو مسأله تحقیق کرد و معرفت کسب کرد تا به حقیقت رسید و دل آرام گیرد.