خانه / اسلايد / ولایت تکوینی و ولایت تشریعی  

ولایت تکوینی و ولایت تشریعی  

ولایت تکوینی و ولایت تشریعی

*از ولایت تشریعی و تکوینی ائمه اطهار شنیده شده ؛ و اینکه ائمه معصومین ولایت تشریعیشان مسلّم، و لاکن ولایت تکوینی محلّ گفتگو است. بسیار مورد تعجب است که ولایت تشریعی که عبارت است از امر و نهی در عبادات و محرّمات و دستوراتی که در حفظ سیاست و یا در تذکّرات نسبت به عوالم روح و نشئه برزخ و قیامت می باشد، نسبت به ساحت مطهرین روا داشته ولی زائد بر این مقدار که تصرّف در موجودات صرفه باشد محل بحث بشود. از دو طریق بطلان تقسیم و بی محل بودن نزاع ظاهر می گردد.

اولاً: اوامر و نواهی امام(ع) از طرف خودش نیست، بلکه از آباء گرامیشان تا برسد به حضرت «مدینه علم» علی (ع) و ایشان از مدینه علم خاتم الانبیاء (ص) و خاتم انبیاء از جبرائیل و جبرائیل از خداوند عالمیان، پس لا محاله قلوب این چهارده وجه وجیه خداوند متصل به ملک الملوک و علام الغیوب و رب الارباب است و در این اثر این اتصال قطعی در اثر تلقین علوم رب العالمین را به حضرت علی (ع) ، پس از ایشان هر یک تا حجت بن الحسن العسکری (سلام الله علیهم اجمعین) . نه اینکه الان جبرئیل بر آنها نازل می شود و یا اینکه دستگاه وحی منحصر به پیامبر (ص) نباشد.

پس هر امر و نهیی که از حضرات طاهرین صادر بشود از رب الارباب صادر می شود . لا محاله چنین امر و نهیی که از مصدر جلال صادر شد، واقع صرف و حقّ یقینی و فوق صورت بینی و عالم خیال است. پس آورنده چنین حکمی در عالم بشریت متصرف در این نشئه می باشد از حیث واقع بینی. البته تصرف به نحو علم بلنسبه به مقرّبات عالم الوهیت و تقوا و این بینش علمی عین تصرف است در تکوین ؛ زیرا تصرف در تکوین پرده جهل دریدن و آگاه شدن است از واقع .

خداوند عالم هر کس را از واقعیات عالم روح و انسانیت آگاه فرمود، متولی کار خود نموده. لهذآ خداوند عالم ، به صرف اطلاع دادن ائمه طاهرین را به مقربات مبعّدات عالم قدس ربوبی، متولی کار خود فرموده و فاصله‌ای بین فهماندن و متولی فرمودن نیست. لهذآ خواهی نخواهی پایه ولایت تشریعی از بین می‌رود. به تولیت صرفه رب الارباب احکام را تشریح می فرمایند، نه از ناحیه اکتساب و تاثیر و تاثّر عالم ملک و نشئه فعلی محسوس.

ثانیاً : تشریع احکام متاخر است از عالم ادراک و علم ربوبی، کما اینکه در تمام اوقات گوینده می فهمد، سپس سخن می گوید و دائماً اظهار به کلام ، فرع فهمیدن سابق به کلام است و نرخ رایج در تمام نفوس است که باید شخص بفهمد تا بگوید.

به همین نسبت درک عوالم قرب حضرت رب العزه و تقوی و عبودیت، سابق است بر عالم اظهار فرمودن و سخن گفتن. لهذا ائمه اطهار می فهمیدند زیاده از اندازه در اوقات شبانه روزی، ولی یک میلیاردم فهمشان را بیان نمی کردند.

لهذا عالم تشریع متأخر از واقع، و تولیت به واقع و به فهم می خورد، نه در کلام و سخن گفتن تولیت باشد، بلکه تولیت در مرتبه سابقه است، نه لاحقه و چون شرع فرع است بر عالم واقع و طریقست به واقع و عالم قدس و تقوی و عبودیت و شخص به شرع مشروب می شود تا مهیای «مقعد صدق» گردد.

محال است علت در مرتبه معلول واقع شود. خداوند عالم محیط بر جمیع معلومات و ناظر و شاهد بر موجودات است. ولی هرگز در مرتبه آنها نیست. بل عین احاطه به موجودات، اعلی اجل از جمیع به تمام اقسام می باشد، چه در ملکوت آنها ، چه در صورت آنها ، اعلی اجل است . به همین نسبت، تولیت دادن امور خودش را به کسی ، حتی در ادراک علمی و احاطه علمی.*.

قرآن کریم در آخرین آیه سوره رعد می فرماید:

‏ وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ‏

‏كافران مي‌گويند : تو فرستاده ( خدا ) نمي‌باشي . بگو : كافي است ميان من و شما خدا و كسي كه از كتاب ( قرآن ) آگاه باشد گواه شوند . ( همين بس كه خدا مي‌داند كه من فرستاده او هستم ، و كساني هم كه از محتواي قرآن مجيد آگاه باشند ، از اعجاز قرآن مي‌فهمند كه كتابي را كه با خود آورده‌ام ساخته و پرداخته مغز بشري نيست و از سوي آفريننده مغزها به دستشان رسيده است ). « مَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ » : مراد آگاهان از قرآن .

*«در عصر شریف خاتم الانبیاء چه کسی نزد او علم الکتاب بود که خداوند متعال وی را در مرتبه خودش قرار داده، و رب الجلیل آن شخص را در ردیف خودش قرار داده و خودش و آن کسی که نزد اوست علم الکتاب شاهد بر رسالت قرار داده که رسالت الهی امریست مستور از چشم و فعالیت فرد .

لهذا منحصراً در تمام کتب سماوی خداوند فقط در همین یک مورد شاهد بر رسالت را دو قرار داده یکی خودش دیگری حضرت مولانا علی (ع) می باشد. بسیار واضح هست که علمای یهود و نصارا خارج می باشند به بداهت و ضرورت، زیرا از اول بعثت تا آخرین روز بنای عناد داشتند. حتی در مجلس مأمون وقتی مناظره حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام با اسقف یا رأس الجالوت عرض کرد: دو شاهد بیاور که جد تو محمد بن عبدالله همان نبی موعود است و نبوتش را دو شاهد عادل از غیر ملت خودت ثابت بنما.

پس اینها با این عناد و فسق حسب نص قرآن، خداوند متعال این ها را در ردیف خود قرار نخواهد داد و قرین خدا در شهادت نیستند. پس منحصر است به غیر انصار و یهود کلمه «مَن» ابهام دارد و پس از مراجعه در تمام کتب فریقین، نمی‌یابیم که خاتم انبیا تطبیق و حمل نموده باشد به کسی «دَرِ شهر علم» الا علی بن ابیطالب علیه السلام. در تمام کتاب فرموده خاتم انبیاء را درج و ثبت نموده اند که فرموند:

«انا مدینه العلم و علی بن ابیطالب بابها و مَن ارادَ العلم و الحکمه فلیاتها من بابها»

معلوم می‌شود که خاتم انبیاء(ص) ایشان را «دَرِ شهر علم» قرار داده است. و علم خودِ خاتم الانبیاء به کتاب بوده نه علم به حکم فقط، بلکه جمیع علوم راجع به رب الارباب و اوصاف رب الارباب و اسامی رب الارباب و کلمات رب الارباب است که در سوره كهف آيه ۱۰۹‏ می فرماید:

‏ قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً ‏

‏بگو : اگر دريا براي ( نگارش شماره و صفات و ويژگيهاي ) موجودات ( جهان هستي ) پروردگارم جوهر شود ، دريا پايان مي‌گيرد پيش از آن كه ( سخن از تعداد و حقائق و رموز) موجودات پروردگارم پايان پذيرد ، هرچند همسان آن دريا را به عنوان كمك بدان بيفزائيم ( و مركّب و جوهرش نمائيم ) .‏ توضيحات : ‏« كَلِمَاتِ » : سخنان . مراد موجودات و مخلوقات جهان هستي است و مرادِ آيه ، ترسيمي از بي‌نهايت و بيان كثرت است عالم به نعم رب الارباب که:

وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا

‏(و اگر بخواهيد نعمتهاي خدا را بشماريد (از بس كه زيادند) نمي‌توانيد آنها را شمارش كنيد).

خواهی نخواهی این «شهر علم» درش حضرت امیرالمؤمنین (ع) می باشد، به نص کلام خود خاتم الانبیاء (ص) . یعنی نفس کتاب تکوین و عین کتاب تکوین که جمیع علوم پروردگار عالمیان در وی درج است ، که ایشان می باشند، زیرا کتاب تکوین محال است درش علم به کتاب تشریعی باشد ، حتما «در» و «شهر» هر دو تکوینی است .

یعنی محمد(ص) و علی (ع) هر دو علمشان نه فقط تشریع است ، بلکه تشریع مرتبه نازله علوم «آن دو » می باشد، اولاً و بالذات تکوین دارند ، ثانیاً و بالعرض علم تشریع دارند.

بالنتیجه فرمودند: متولی علوم رب العالمین و رب الارباب منم. و ولایت تکوینی را رب الارباب به من عطا فرموده، و او علی (ع) را متولی «دَر» تکوینی شهر علم قرار داده، ثالثاً: قرآن بر خانواده طاهر نازل شده. و خودشان فرمودند «مَن» در آیه شریفه آخر سوره رعد علی (ع) و اوصیای او هستند.

پس از این آیه شریفه، مقطوع می گردد که علی (ع) علم کتاب تکوین نزدشان می باشد، البته علم به کتاب تکوین غیر از علم به کتاب تشریع است. یعنی کتاب تشریع خداوند (قران) را می توان با درس و تعلّم و رنج و زحمت یاد گرفت، و به عبارت واضحه :

قرآن شریف و آخرین کتاب آسمانی خداوند را می توان به رنج و زحمت یاد گرفت مانند سایر علوم طبیعی و ریاضی و علوم دیگر.

اما علم به کتاب تکوین درس خواندنی نیست. زیرا اولاً معلم علم کتاب تکوین، ائمه طاهرین می باشند، ثانیا : علمی نیست که خدا خواسته باشد در دست هر کسی بیفتد و از اسرار حضرت ربوبیت است که به این علم در طرفه العین تمام کائنات و موجودات بهم خورده می شود همان علمی که عصای موسی (ع) نمود با سحره فرعون . این علم یک ملیارد برابر از فعل عصای موسی قویتر و شدید تر و حدّت عملش در کائنات سریع تر است. قرآن می فرماید:

‏«قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ ‏

‏كسي كه علم و دانشي از كتاب داشت گفت : من تخت ( بلقيس ) را پيش از آن كه چشم بر هم زني ، نزد تو خواهم آورد . هنگامي كه سليمان تخت را پيش خود آماده ديد ، گفت : اين از فضل و لطف پروردگار من است .

‏‏« قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ » : مراد كسي است كه مرد خدا بوده و دانش فراوان و عميقي از كتاب فراچنگ آورده است . بعضي نام اين شخص محترم را آصف ابن برخيا ذكر كرده‌اند .

خلاصه آنچه در نظر است اینکه: «گفت آصف بن برخیا که بعض علم کتاب نزد وی بود: من می آورم تخت بلقیس را قبل از برگشتن چشمت بروی هم. هنگامی که سلیمان تخت بلقیس را دید فرمود: این کار (به این سرعت) از فضل خداوند من است.

(….هنگامی که سلیمان آگاه شد به ورود بلقیس گفت خوب است بعضی از آیات پروردگار عالم را به رأی العین مشاهده کند تا یقینش به خداوند مهربان زیاد شود و بر نبوت سلیمان نبی نیز دلالت داشته باشد. و رو به حاضرین در مجلس کرد و گفت کدام یک از شما عرش بلقیس را می آورد قبل از اینکه وارد شوند مسلمانان…(آصف بر اثر یک دانستن علم به بعض الکتاب ) که دانستن یک حرف از اسم اعظم و یک حرف از حروف کتاب تکوینی بود تخت را از جایگاهش حرکت داده سالم و بدون نقص در محضر سلیمان گذاشت .

پس علم الکتاب، اسامی اعظم حضرت رب الارباب می باشد که این تصرف در کون به فاصله چشم روی هم گذاشتن انجام داده شده بدون اینکه تخت از هم پاشیده شده باشد و هیأت تخت از حال اول بیرون آید و معیوب گردد.

پس از ملاحظه در کتاب شریف معلوم می شود کتاب دو قسم استعمال شده : یکی تدوینی همان قرآن که کلام وحی که در دسترس همگی و موجب هدایت خلایق گردیده که علم خداوند درج در همین کتاب می باشد.

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *