واسطه هاي فيض
واسطه های فیض در عرفان ، علم و آگاهی :
ممکن است گفته شود که شیعیان در باره امامان خود غلو و مبالغه میکنند . باید توجه داشت که ، خداوند به بعضی از بندگان، علوم و قدراتی عطا فرموده است و واسطه فیض به بندگان هستند. قرآن تاکید دارد به آگاهی و قدرت و (علمی) که دیگران نمی دانند مگر عده کمی از اولیاء الله. به چند نمونه از قرآن اشاره می شود.
۱ـ در علم و آگاهی :
(علم حضرت خضر به آینده) مثل قضیه بناء دیوار ، سفینه و غلام در سوره کهف.
[ پیش آگاهی]. در داستان حضرت موسی او به عبد صالح خوانده می شود. و داستان و قصه او را با عبد صالح در سوره کهف چنین می فرماید:وقتى [از آنجا] گذشتند ، موسى به خدمت كارش گفت : غذاى صبحگاهى ما را بياور كه از اين سفرمان خستگىِ بسيار ديديم . خدمت گزارش گفت : آيا ندانستى چون كنار آن سنگ جاى گرفتيم ، من ماهى را از ياد بردم و آن با وضعى شگفتانگيز راه خود را در دريا گرفت و رفت ، و جز شيطان از خاطرم نبرد كه آن را به ياد داشته باشم .
موسى گفت : اين [جاى فراموش كردن ماهى] همان است كه ما در طلبش بوديم . پس با پى گرفتن جاى پاى خود [از راهى كه آمده بودند] برگشتند . فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا (آنجا بندهاى از بندگان ما را يافتند كه او را “از نزد خود رحمتى” داده و از پيشگاه خود “دانشى ويژه” به او آموخته بوديم) .
قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا قَالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ، وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا (موسى به او گفت : آيا [اذن مىدهى كه] من تو را [به اين هدف] پيروى كنم كه از آنچه به تو آموختهاند ، مايه رشدى به من بياموزى ؟ گفت : [اى موسى !] تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من شكيبايى ورزى ، و چگونه مىتوانى بر چيزى كه به آن احاطه [علمى] ندارى شكيبايى ورزى ؟
گفت : اگر خدا بخواهد ، مرا شكيبا خواهى يافت ، و هيچ فرمانى را از تو مخالفت نخواهم كرد . گفت : [اى موسى !] اگر دنبال من آمدى ، از هيچ چيز از من مپرس تا خودم درباره [حقيقتِ] آن با تو آغاز سخن كنم . پس هر دو به راه افتادند تا وقتى كه در كشتى سوار شدند ، او شكافى در كشتى ايجاد كرد . موسى گفت : آيا آن را شكافتى تا سرنشينانش را غرق كنى ؟ به راستى كه كارى بسيار زشت كردى ! “قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا” گفت : [اى موسى !] آيا نگفتم كه تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من شكيبايى ورزى ؟
موسي گفت : مرا بر آنچه از ياد بردم ، مؤاخذه مكن و در كارم به من سخت مگير . آنگاه [هر دو] به راه افتادند تا [زمانى كه] به نوجوانى برخوردند …؛ كه باز با اعتراض موسي مواجه مي شود .
گفت : [اى موسى !] آيا نگفتم تو هرگز نمىتوانى بر همراهى من شكيبايى كنى ؟ گفت : بعد از اين اگر چيزى از تو پرسيدم ، ديگر با من مصاحبت مكن [براى آنكه] از جانب من به عذر قابل قبولى رسيدهاى [و براى جدا شدن از من دليل قاطعى دارى . ] پس [هر دو] به راه افتادند تا هنگامى كه به مردم شهرى رسيدند ، از مردمش خوراك خواستند و آنان از اينكه آن دو را مهمان كنند ، خوددارى كردند . پس در آن شهر ديوارى يافتند كه مىخواست فرو ريزد، او آن را [به گونهاى] استوار كرد [كه فرو نريزد] .
موسى گفت : اگر مىخواستى براى تعمير آن ديوار ، مزدى مىگرفتى [كه براى خود خوراك فراهم آوريم . ] قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ ۚ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا گفت : [اى موسى !] اكنون زمان جدايى ميان من و توست ؛ به زودى تو را به تفسير آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى آگاه مىكنم .
اما آن كشتى از بينوايانى بود كه [با آن] در دريا كار مىكردند و در برابرشان پادشاهى بود كه هر كشتى بىعيبى را غاصبانه تصرف مىكرد ، من خواستم معيوبش كنم [تا به دست آن ستمگر نيفتد . ] و بعضي از حكمت و اسرار كارهايش را براي موسي بيان ميكند. و جالب اينكه مي فرمايد: وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ۚ ذَٰلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا و من اين را از پيش خود انجام ندادم . اين است تفسير آنچه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى
۲ـ در حوزه توانایی و علم
ذي القرنين
۲ـ حال (اکنون) می داند و بقیه نمی دانند. (علم حال) و داستان ساخت سد که در اخر سوره کهف بیان شده . راجع به علم و قدرتي كه به ذوالقرنين داده شده مي فرمايد:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا (و از تو درباره ذوالقرنين مىپرسند بگو : به زودى بخشى از سرگذشت او را [به وسيله آياتى از قرآن] براى شما مىخوانم ).كه ىر سوره كهف اشاره شده .