مطابقت عالم با انسان
و از این رو هر چه در عالم اکبر وجود دارد نمونه ای از آن را در «عالم انسانی» می بینیم…
ز هر چه از جهان از زیر و بالاست
مثالش در تن و جان تو پیداست
از جمله اينكه:
“همانطور که «عالم» دارای ظاهر و باطن است، انسان نیز دارای ظاهر و باطن، عالم حس و عالم قلب بوده و ظاهرش ملک و باطنش ملکوت است. و نيز همچنانکه «عالم» دارای آسمان و زمین است، در انسان هم پستی و بلندی وجود دارد. و همینطور اگر در سایر امور نیز انسان و جهان را با هم مقایسه کنیم، آنرا نسخه و کپی یکدیگر می یابیم.
از سوی دیگر همانگونه که خداوند در زمین بدن «روح» را بعنوان خلیفه و جانشین خود قرار داده، در زمین عالم، هم روحی به عنوان «خلیفه» قرار داده که همان آدم یا «انسان کامل» است. و در سوره بقره مي فرمايد: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً (و آنگاه که پروردگارت فرمود من آفریننده خلیفه و جانشینی در زمین خواهم بود)
و از آنجا که “روح” دارای استعداد و انعکاس و بازتاب صفات الهی است، در قرآن تعبیر به «جانشین خدا» (خلیفه الله) و روح الهی نموده می فرماید: «ونفختُ فیه من روحی» (آنگاه از روح خود در وی دمیدم). و تا مادامی که روح در بدن انسان است، انسان باقی و زنده است، *عالًم هم تا وقتی زنده است، که روحش یعنی «انسان کامل» (خلیفه و روح الهی) در وی باقی باشد.
بنابراین: {انسان متمم جهان است}، زیرا که روح جهان و مدبر آن و تصرف کننده در آن است، و همچنان که روح، متمم بدن بوده، و تدبیر و اداره و نگهداری آنرا از آفات بعهده دارد. . و همانطور که جسد آدم، منهای روح مساوی است با مرگ، عالَم هم بدون انسان کامل مساوی است با آخرت و نابودی و ویرانی جهان (لساخت الارض باهلها).