انسان كامل از دیدگاه عرفان:
ص ۳۲۶″از منظر عرفان، فلسفه آفرینش انسان کامل تنها هدایت بشر و اصلاح جامعه و الگو قرار گرفتن نیست، بلکه هدف اصلی از خلقت او، ظهور و تجلی تام حق تعالی در مظهر کامل است ظهور خداوند علت آفرینش موجودات است و اگر تجلی و ظهور حق در انسان کامل نبود هرگز آفرینش رخ نمی داد، ، چنان که در حدیث قدسی، خداوند خطاب به رسولش که بزرگترین مظهر و جلوه حق است ـ می فرماید: «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی» (و همه چیز و همه کس را برای تو آفریدم و تو را برای خودم) .
این بدان معناست که اسماء حق ـ و از جمله «اسم اعظم» خواهان ظهور و تجلی اند ، و در پی آیینه ای کامل و تمام نما هستند تا آنها را نمایش دهد و تنها انسان چنین توانی را دارد. اگر “انسان کامل” نبود، هیچ گاه اسماء حق ظاهر نمی شدند و تا ابد پشت پرده غیب پنهان می ماندند و در نهایت، عالم هستی هم پدید نمی آمد.
و از آنجا که اراده حق تعالی بر تماشای جمال و کمال خود و شناساندن آن ها به مخلوقات خویش قرار گرفت، برای هر دو مقصود، وجود انسان کامل حتمی و ضروری است. این مقاصد اساسی با پیدایش چنین موجودی حاصل می شود.
وجود چنین انسانی در تمام اعصار همواره و بی یک لحظه وقفه از جهات گوناگون لازم و حتمی است، مانند: خلافت الهی، تحقق غرض خلقت و هدایت نهایی آفرینش، وساطت فیض، حفظ نظام هستی، و بسیاری آثار و فواید بزرگ دیگر . در عصر ما یگانه انسان کامل، امام زمان(عج) این آثار و فواید را داراست و این نقش را ایفا می کند”. ».
حال که ضرورت انسان کامل از نظر تمام مکاتب فلسفی و عرفانی و و… دانسته شد، به مطلبی عرفانی با موضوع «تجلی و ظهور در هستی» می پردازیم.
ص ۱۹۱″«فلاسفه با قانون «علت و معلول» پدیده های هستی را تحلیل و تفسیر می کنند و این قانون از ارکان فلسفه است. اما عرفا به «تجلی و ظهور» اعتقاد دارند. (نظام ظاهر و مظهر) و با آن هستی را تفسیر می کنند. «ذات» خداوند که سراسر غیب و خفا است ، پس از آنکه خواست خود را بنمایاند، برای بیرون آمدن از پرده غیب، در ازل تجلی و ظهور کرد. این جلوه آفرینی به «تجلی و ظهور ازلی» شهرت دارد “.