شرح فقراتی از دعا
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ الْمَأْمُونُونَ عَلَىٰ سِرِّكَ، الْمُسْتَبْشِرُونَ بأَمْرِكَ الْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ، الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ
خدایا، از تو میخواهم، بهحق معانی تمام دعاهایی که متولیان امرت تو را به آن میخوانند، آنان که امین راز تو هستند و به امر تو شادند و بیانکنندگان و آشکارکنندگان بزرگیات میباشند.
وآياتك و مقاماتك التى لا تعطيل لها فى كل مكان
اینها آن مقامات تو هستند كه این مقامات اصلا برای آنها تعطیلی وجود ندارد، یك لحظه برای آنها تعطیلی وجود ندارد.
آیه معروفی در قران است که می خوانیم: “لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ ” یك لحظه خدا را چرت و خواب نمیگیرد، اگر نازی كند از هم فرو ریزند قالبها. انها (اهل بیت ) مظهر اسماء الله هستند.
“يعرفك بها من عرفك”
كسی كه بخواهد تو را بشناسد به واسطه این مقامات میشناسد، اگر قرار باشد راهی به سوی تو باشد باید راه از اینها باشد، غیر از اینها چیست؟ ضلالت محض است، عدم محض است، جهالت محض است، ظلمت محض است، راه خدا فقط منحصر است در این، “یعرفك بها من عرفك”، به واسطه اینهاست كه تو را میشناسند.
و در فقره بعدی می فرماید:
«لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك»
هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست جز اینكه تو خدا هستی و اینها مخلوق تو هستند. یعنی فقط جنبه خالقیت و مخلوقیت را بگذاریم كنار، آن چه میخواهید به خدا نسبت بدهید به اینها نسبت بدهید، این لا فرق است.
معنی لافرق… چیست؟
این، خدا زنده میكند اینها زنده میكنند، خدا میمیراند اینها میمیرانند، خدا علم میدهد اینها علم میدهند، خدا قدرت میدهد ، قدرت خدا لا یتناهی است. قدرت اینها چیست؟ آیا قدرت امام هم لا یتناهی است ، یا متناهی و محدود است؟ پاسخ اینکه : چون انسان کامل مظهر اسماء و صفات خداوند هستند، پس صفات آنها هم پرتوی از صفات خداست . و باراده خدا لا یتناهی است.
این معانی، این مقامات، این درجات، این مراتب را مگر ما اصلا میتوانیم بفهمیم؟ ولی خب امیدش هست، امید است! امام علیهالسّلام اینها را برای ما گفته، گفته بگویید بخوانید خودتان را به ما نزدیك كنید، نگویید اینها برای ما نیست برای اینهاست، بیایید جلو ، شما هم بیا قدمی بردار، حركت در تو پیدا شود شوق در تو پیدا شود.
اینها را ما به شما میگوییم ، یك باغ سبزی داریم به شما نشان میدهیم كه اگر بیایید ما هم شما را داخل میكنیم، شما قدم بردار بیا ما داخل میكنیم، ما شما را در این فضا داخل میكنیم، به شما سعه میدهیم، گنجایش میدهیم، ظرف وجودیتان را باز میكنیم، فكرتان را از رسیدن به این مسائل دنیا و امور و سرگرمیهای آن درمیآوریم، بصیرتتان را نسبت به آن عوالم زیاد میكنیم، توجهتان را از آنچه كه موجب انصراف نسبت به آن حقایق است برمیگردانیم، به شما تنبه میدهیم، تذكر میدهیم، حركت كنید بیایید دیگر، بسم اللَه.
این دعاها برای همین آمده است، برای همین مسائل آمده است. لذا در ماه رجب شما میبینید كه دعاها توحید است . خب این دعاها در اینجا یعنی چه؟ مگر مسأله ، مسأله توحید نیست؟ مگر مسأله، مسأله خدا نیست؟ مگر دعاها نباید فقط به ذات باری برگردد؟ پس ائمه چرا در اینجا این دعا را آوردند؟ جواب: بله این همان است:
حقیقت ولایت توحید است
اركان توحید این است، حقیقت ولایت همان توحید است، این كه میگویند ولایت عین توحید است معنایش همین است، یعنی اگر در همین ماه میخواهد بركاتی بیاید، میخواهد افاضه شود ، بایستی كه این افاضه از نفس امام افاضه شود از جای دیگر خبری نخواهد بود، هیچ خبری نخواهد بود.
برای اینكه به حقیقت این معانی ، به واقعیت این معانی و به آن لُب و مغز این حقایقی كه برای ما بیان كردند برسیم ، که انشاءاللَه خداوند توفیق بدهد ما به اینها دسترسی پیدا كنیم و به عنایت خودشان صاحب مقام ولایت ، همه ما در تحت ولایت آنها انشاءاللَه بیش از پیش راسختر، متقنتر و محكمتر قدم برداریم، به شرح بیشتری اشاره می شود:
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ
الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ، أَسْأَلُكَ بِما نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيئَتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ، وَأَرْكاناً لِتَوْحِيدِكَ، الْمَأْمُونُونَ عَلَىٰ سِرِّكَ، الْمُسْتَبْشِرُونَ بأَمْرِكَ،
آنان که امین راز تو هستند و به امر تو شادند و بیانکنندگان و آشکارکنندگان بزرگیات میباشند. اینها كسانی هستند كه امر تو را بشارت میدهند، یعنی آن حقایقی كه باید از آن عالم نزول به این عالم پیدا بكند اینها بشارت به آنها میدهند ، و مردم را به آن سمت دعوت میكنند، كه مردم بلند شوید بیایید كجا نشستید، دنبال چه كسی دارید میروید؟ از چه كسی دارید حرف میشنوید؟ به چه كسی دارید گوش میدهید؟ بلند شوید بیایید ببینید اینجا چه خبر است.
الْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ
اینها كسانی هستند كه قدرت تو را توصیف میكنند، یعنی در مقام تحقق قدرت تو قرار گرفتند. نه اینكه بگویند خدایا تو قادر هستی خب من هم میگویم خدایا تو قادر هستی، خدایا تو قدرت داری، آسمان خلق كردی، زمین خلق كردی، ستارگان خلق كردی.
وصف قدرت عینی یعنی آن قدرت واقعی حقیقت پروردگار را ، آن اسم “قدیر” را، آن اسم “قادر” را، آن “وصف قادر” در غالب این ذوات در خارج ظهور پیدا میكند این میشود “واصفون لقدرتك”. آن قدرت لا یزال الهی خیلی عجیب است، این چه عبارتهایی است ، این چه مطالبی است كه حضرت دارند در اینجا میفرمایند؟.
چه شخصی آمده این زیارت جامعه را بگوید؟ غیر از امام هادی علیهالسّلام چه كسی آمده زیارت جامعه را بگوید؟ خب این دعا كه حالا قویتر است با این عبارات. در زیارت جامعه داریم شما وسیله هستی، شما رابطه بین خدا و خلق هستید، به واسطه شماست كه آسمان بر زمین میبارد، به واسطه شماست که باعث هستید كه این بركات بر زمین نازل میشود و خود حقیقت وجود شماست كه تمام عالم را گرفته است.
«أَجْسَادُكمْ فِى الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحكمْ فِى الْأَرْوَاحِ»
آن حقیقت روح شماست كه تمام ارواح و عوالم مجرده را در خود گرفته، و در صورت ظاهر، آن جنبه خلقی شما نسبت به ماده و بدن است كه موجب «اجسادكم فی الاجساد»، چه كسی معنی این را میفهمد؟ آن جنبه مادی شما علت برای تحقق كلیه عوالم ماده و عوالم شهادت است. اصلا میشود فكر كرد؟ اصلا میشود؟ چطور به این مسائل میشود رسید؟ آن وقت میگویند اینجا چیست؟ اینها برای غلاة است افرادی غلو كردند، خب! چه كسی بوده، آخه همینطور آدم یك چیزی بپراند كه نمیشود، آقا فلانی گفته این هم سندش. این هم دلیلش .
«المعلنون لعظمتك »
اینها كسانی هستند كه عظمت تو را در عوالم وجود اعلان میكنند.
اعلان نه اینكه یعنی میگویند، یعنی به صورت علن در میآورند. آن عظمت تو كه در عالم متحقق شده و تجلی كرده، آن كسی كه این عظمت را صورت خارجی به آن میدهد و صورت عینی به آن میدهد این ذوات مقدسه هستند.
«اسئلك بما نطق فيه من مشيتك»
خدایا من از تو درخواست میكنم به آن مشیتی كه نسبت به اینها تو اجرا كردی، و به آن ارادهای كه اراده تو نسبت به اینها تعلق گرفت، خب! آن اراده چه بود؟ آن مشیت و تقدیر تو راجع به اینها چه بود؟ این است.
«فجعلتهم معادن الكلماتك»
اینها را معادن برای كلمات خود قرار دادی معدن برای كلماتت.
كلمه الله چیست؟
آن حقایق وجودی است كه از ذات پروردگار متنازل میشود و آن كلمات باعث میشوند كه آن اراده و مشیت پروردگار در غالب اسماء و صفات كلیه، صورت عینی در خارج پیدا كند. به این میگویند كلمه. معنی این وصف حضرت مسیح در آیه قران چیست ؟«و كلمته»، كلمه خدا بود، چرا كلمه خدا بود؟ چون باذن خدا ، ابرئ و اكمه و ابرص شفا میداد، دست میكشید روی اكمه كسی كه نابینا و كور است، عصبش خشك است اصلا چشم نداشت، بینا می شد.
حضرت عیسی چه كار میكرد، میدوید زنده میكرد، مرده را برمیانگیخت، كاری میكرد كه همان ملائكه میكنند ملائكه نفخ صور، آنها همین كار را انجام میدهند، مرده را زنده میكرد. بالاتر از این میكرد، بالاتر از این كه خاك را برمیداشت خاك در باغچه، خاك در باغچه را برمیداشت یك خرده آب به آن میپاشید و گِل میكرد فُوت میكرد و كبوتر میرفت هوا، خب این كه دیگر مرده نبود، یعنی ایجاد روح میكرد.آن كسی كه میتواند كبوتر درست كند ، میتواند شیر هم درست كند، البته میرود بالاتر. شاید حضرت عیسی آن خلاصه در محدوده آن نفس او در محدوده ابراز اعمال حیوانی بوده.
امام رضا علیهالسّلام كه شیر را درست میكند، اشاره به پرده میكند و تبدیل به شیر میشود . وقتی كه اشاره به عکس شیر می کند و تبدیل به شیر میشود، او میتواند یك انسان هم درست كند. توجه كردید؟ یعنی آن كلمه میآید به جای دمیدن روح حیوانی، روح انسانی میدمد. كاری كه كی كرد؟ جبرائیل كرد با حضرت مریم. جبرائیل میشود كلمة اللَه! آن كلمة اللَه میآید به حضرت مریم یك نگاه میكند، یك اراده میكند، یك دفعه حضرت مریم در شكم خود جنین میبیند، جنین احساس میكند.
چه كار كردند آیا آزمایشگاهی بود؟، چه بود؟ هیچی! یعنی آن حقیقت روح، وقتی كه آن اراده و مشیت میآید؛ به واسطه آن اعمالی، كه آن اراده اعمال میكند نزول آن اسم را ، یا نزول آن وصف الهی را در این عالم، یك مرتبه ممكن است چه باشد؟ میبیند كه یك انسان درست شد.
لذا خود حضرت عیسی هم میشود چه؟ میشود كلمة اللَه. البته شاید حضرت عیسی هم میتوانست باصطلاح این مسأله را که حالا به صورت حیوان بود، ولی خب بالاخره به صورت انسان هم شاید بتواند، خب مرتبه بالاترش را میگوییم كه جنبه انسانی ، خب خیلی مرتبه تجرد بالاتری دارد.
اینها نه اینكه كلمه تو هستند مثل حضرت عیسی، اینها معدن كلمه تو هستند. یعنی هزار حضرت عیسی در درون امام قرار دارد، این میشود معادن الكلماتك. هزار حضرت موسی در بطن امام و در نفس امام قرار دارد، هزار حضرت ابراهیم قرار دارد. توجه كردید؟ اینها معادن برای تمام كلماتی هستند كه آن كلمات باعث نزول آن اسم كلی و باعث نزول آن وصف كلی در این عالم هست.
قدرت آصف وزیر سلیمان
وقتی امام صادق علیهالسّلام میفرمایند آنچه را كه آصف وزیر حضرت سلیمان انجام داد چه بود؟
یك اسم از اسماء الهی را در وجود خودش متحقق كرده بود، یكی از اسماء! یك كلمه از كلمات، با آن یك كلمه توانست تخت بلقیس را از آنجا بیاورد به جایگاه حضرت سلیمان. با آن یك كلمه خورشید را نگه داشت، خورشید را نگه داشت و حضرت سلیمان رفت نمازش را خواند، داشت نماز عصرش قضا میشد.
از لشگر داشت سان میدید یك مرتبه خورشید داشت غروب میكرد حضرت آصف به اشاره حضرت سلیمان خورشید را نگه داشت ایشان رفتند نماز خواندند، نماز عصر را كه قضا نشود. توجه كردید؟ یعنی چه؟ یعنی در كل عالم وجود حضرت آصف میتوانست تصرف كند و كسی كه خورشید را نگه دارد دیگر چه كاری نمیتواند بكند؟، چه كاری از او برنمیآید؟ درست شد؟!