خانه / اسلايد / قاعده عرفانی

قاعده عرفانی

قاعده عرفانی

اهل بصیرت و معرفت گفته‌اند ارواح مرسله و مقدسه ظل عقول مجرده، و عقول قادسیه ظل انوار ازل ، و انوار ازل ظل و حجاب قدس لاهوت می‌باشد. و عالم عظمت ظل عالم عزت است و خداوند متعال به علو و عزت و همچنین به قدس و جلالت از جمیع عوالم امکان خارج و به قدرت و عظمت در تمام ذرات عالم داخل. لذا روی همین مبنی اسم شریف «العظیم» دائماً بعد از اسم «العلی» واقع شده و می گوییم «العلی العظیم».

اصل عرفانی

اصحاب معرفت درباره ذات اقدس ازلی گفته اند: «حجابه وحدانیته؛ و ذات اقدس متعال ازلی و ابدی از برای ما سوای ذات خود در حجاب غیب است.

لذا روی این اصل مسلم او را غیب المحجوب می‌گویند و شاید در این حقیقت کلام حضرت ختم رسل(ص) که می فرماید: «سبحانک ما عرفناک حق معرفتک ، پروردگارا نشناختیم تو را حق شناختن» و آنچه از اخبار و روایات که دلالت بر عجز و جهل و حیرت ائمه اطهار(ع) دارد جملگی ناظر به همین مسئله می باشد و عنوان جلال و جبروت هم که اکثر در مورد خداوند متعال به کار برده می شود معنایش این است که «ذات اقدس الهی به هیچ وجه قابل ادراک نیست و خلق اولین و آخرین از شناخت ماهیت او عاجز و حیران می باشند».

***

«اِلـهي وَاْجَعَلْني مِمَّنْ نادَيْتَهُ فَاَجابَكَ، وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ»

(ی خداوند من قرار بده مرا از کسانی که او را ندا کردی پس اجابت کرد تو را و مورد نظر خود قرار دادی پس از سطوت جلال تو بیهوش گشت .

«فَناجَيْتَهُ سِرّاً وَعَمِلَ لَكَ جَهْراً»

(پس در سرّ با او مناجات کردی و او هم در آشکار عمل خود را از روی اخلاص برای تو انجام داد).

شرح: آنچه از اخبار و روایات استفاده می شود این مطلب است که عمل هر چه در خلوت و پنهانی باشد به اخلاص نزدیک تر و از ریا دورتر است و أنس و خلوت با پروردگار باعث فتح باب و تجلیات است. لذا از حضرت امام صادق(ع) وارد شده شيعيان ما کسانی هستند که در خلوت زیاد یاد خدا می کنند.

بیان بعضی از عرفا

حضرت مقدس احدیت تجلی فرمود و آن تجلی نور ظهور متجلی است و اثر آن است و آن تجلی نوری است محض و ظهوری است صرف از جمیع لواحق و عوارض و حدود و اضافات و از اطوار تعیینات منزه و از جهت معرفت الهی و مشاهده ظهور جمال ازلی می باشد و اشاره به سوی این مقام است کلام حضرت امیرالمومنین(ع)

“لا يحيطه بها الأوهام بل تجلي لها و بها امتنع منها و اليها حاكمها”

و اينست أيتي كه حق تعالی در انفس و آفاق خلق نموده چنانچه خداوند عزوجل فرمود:

سَنُريهِم آياتِنا فِي الآفاقِ وَفي أَنفُسِهِم حَتّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُم أَنَّهُ الحَقُّ ۗ

هرچه زودتر دلائل و نشانه‌های خود را در اقطار و نواحی (آسمانها و زمین، که جهان کبیر است) و در داخل و درون خودشان (که جهان صغیراست) به آنان نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن و آشکار گردد که اسلام و قرآن حق است

و همین است مقامی که جناب حضرت صاحب زمان(عج) اشاره با آن فرمود در دعای رجب ” و آیاتك و علاماتك و مقاماتك التي لا تعطيله لها في كل مكان يعرفك بها من عرفك ” چه آنکه تجلی صفت متجلی است و در صفت نیست جز حکایت موصوف، موصوف در تعریف و تعرف و معرفت نیست که هرکس صفت را شناخت موصوف را شناخته است . و آن تجلی همان نفس است که معرفتش معرفت رب است.

چنانچه در کلام حضرت امیرالمومنین(ع) وارد است “من عرف نفسه فقط عرفه ربه “. و در کلام حضرت رسول اکرم(ص) آمده است “اعرفكم بنفسه أي اعرفكم به ربه ” و ان اشاره به تقدس و تنزه اوست از جمیع حدود و کثرات و لوازم انیاد .

حضرت علی(ع) در حدیث کمیل “محو الموهوم و نور يشرق من صبح الازل ” و از آن حقیقت تعبیر به معلوم شده و واضح است که صبح اثر شمس است و چون سالك در آن مقام واقف شود جمیع عوالم امکان در نزدش ناچیز و نابود گردد.

و در اول نظر قیومی در او مشاهده کند که جمله كائنات را به او قائم بیند و جز مشاهده جمال ازلی، ظاهر برای خود در عالم بیخودی چیزی نبیند. و چون از این مقام بالاتر رود و در مقام صحو ايد و مقام امتیاز را ادراك کند باید بداند و ببیند که آن مقام صفت بود نه مقام موصوف و آن مشهور وجه بود نه ذوالوجه و اسم بود نه مسمي و ظاهر گردید.

مقام اول که او را عین توحید و ركن تمجید و تقدیس می دانست مقام خلق است و حضرت حق تعالی از ان توحید مبرا و از آن وصف منزه.

و براین سالك را مقام و وقوف نیست و اتصال به ذات تبارک و تعالی ممکن نیست و فیض و محبت او را پایانی نیست و پیوسته از بحر فیض باران تجلی از بحر مشاهده بر سالک بارد و همواره در ترقی است و در کل احوال در دنیا و آخرت و مراتب بهشت و مقامات رضوان هرچند ترقي بیشتر مشاهده جمال ازلی بیشتر.

و این واحد مثال ظهور حضرت حق است نه ذات اقدس الهی و این تجلی دلیل عدم استقلال بل عدم تحقق بل عدم وجود خلق است و این تجلی همان صفت ربوبیت است که این که عين كينونیت و حقیقت اهل عبودیت است کما قال امام صادق(ع) “العبودیة جوهرة کنهها الروبیة ”

و آن تجلی همان مثالی است که در هویت کائنات القاء فرموده چنانچه جناب ولایت مأب فرموده است “تجلی لها و اشرقت فطالعها فتلألئت فالقي في هويتها مثاله فاظهر عنها افعاله” و چون تجلی سالک بر این مثال ظهوری واقف شود کل عالم و عالمیان را نابود مشاهده نماید بلکه جز دوست چیزی نبیند «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» .

اول اسمي که در حجاب هویت که اعلي حجب است پدید شد اسم “علی عظیم” است و آن اول مقام هویت است و مراد از حجاب قدس و جلال مقام تنزیه حق تعالی از حدود امکانیه و روابط خلقیه می باشد و آن مبدا کلمه “سبحان الله” است.

و بعد از آن حجاب عظمت و ظهور قهاریت و استيلاء جبروت است بر كّل ذوات کائنات و حقایق موجودات و در نزد ظهور مبارکه اسم “الله” کل مقامات و مواقف به یک مقام و موقف راجع شوند . و جملگی در مقام بدو ایجاد در کمال نور و صفا لمعان و ضیاء بوده اند.

ماه شعبان ماه مشاهده جمال و ادراک مقام به وصال است چون سالک التفات به عالم قدس نماید و ظهور آن عوالم با کمال وسعت و فسحت را مشاهده کند خود را چون کبوتر پر شکسته از طيران به جانب آن سامان محروم بیند و دلش به درد آید و سینه هاش از آتش جان کاه حسرت و ندامت آغاز اشتعال نماید و خود را از اوج با آن دیار استشراق به آن انوار عاجز بیند دست نیاز به درگاه خداوند بی نیاز بر آرد .

اسفار اربعه

اول: سفر من الخلق الي الحق . و باختصار سفر الي الحق ز

دوم: سفر في الخلق بالحق يا به اختصار سفر في الحق.

سوم: سفر من الحق الي الخلق بالحق.

چهارم: سفر في الخلق بالحق يا به اختصار سفر في الخلق.

و آنچه مطلوب است برای مسافر همان سفر “في الحق بالحق” است که عبارت است از وصول به مرتبه به وصال و فناه در مرتبه بقاء و عدم در مقام وجود و مشاهده ی جمال محبوب و ظهور مطلوب و ليكن به جهت تکمیل ناقصین و ارشاد مسترشدین به جانب این دو سفر آخر مامور شود و عمود به سوی خلق برايش حاصل شود با آنکه حق شناسان بالکلیه از خلق گریزان می باشند.

اولیا الله کسانی هستند که در اثر توفیق الهی تمام نظر آنها به جانب علیين است که هیچ رقبت به مشاهده به حجب سفلیه ننمایند و گاهی نه بلکلیه و جالب به سجین و جملگی به سمت علیین ناظر باشد بلکه صافش با کدر مخلوط و نورش با ظلمت ممزوج و حقش از باطل غیر ممتاز. و بدیهی است که با وجود نجاسات معنویّه و رذائل کثیره توجه به جانب مقام احدیت نتوان نمود و لازم است تطهیر از این نجاسات و رذائل اخلاقی .

خرق حجاب نفس و حجاب طبیعت به لزوم شریعت است و مواظبت بر اعمال صالحه با خلوص قربت برای حق تعالی و این مقام توحید شهودی است، یعنی مشاهده حق در کل ذرات و در این مقام تمام خلق را نابود و مضمحّل بیند و از مشاهده انواع قدرت و عظمت خوف بر وي غالب آید و تمام اعضاء و جوارحش از خوف الهی لرزیدن آغاز نماید.

پس از این حجاب به حجاب جلال آید و خود را نابود و مضمحّل دیده و از خوف در گذرد و حالت رجاء در او غالب آید و مقام تسلیم و رضا برایش ظهور نماید بعد از آن به حجاب قدس درآید و حق سبحان را از کل ما عداه تنزیه نماید پس قدم در اسم اعظم گذارد و سرّ «یابن آدم اطعنی اجعلک مثلی انا اقول للشئی کن فیکون و انت تقول للشئی کن فیکون و انا حیّ لا اموت اجعلک حیّا لا تموت» ظاهر گردد

و أن اسم “علیّ” است و این اسم مبارک موصوف کل اسماء و مدلول کل صفات و سمات و حقایق و اسرار و اضافات است و به این حجاب جميع حجب علویه و سفلیه و نوریه و ظلمانیه را خرق نموده وارد اسم مبارک “هو” شود و در این مقام اضافات و اشارات و انحاء تعینات را از خود سلب نماید سپس وارد معدن عظمت شود و آن نور مقام نور ابتداعی است که به او حق تعالی برای خلق تجلی فرمود و آن تحت حجاب عزّ قدس است.

و این مقام وصول شخص است به اول مقام ذات و حقیقت خود و با مشاهده ی اول ظهور حق به حکم محو و صحو قدم در عالم لا نهایت گذارد و ظاهرش عین باطن و باطنش عين ظاهر گردد و سرّ “هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن ” برای او روشن شود پس محو پیش آید و مقام شکر ظهور نماید به مرتبه فنا پیش آید.

و عزّ قدس اشاره به تنزه و تقدس آن مقام است از جميع صفات و جهات و حدود و از اضافات . و عزت اشاره به امتناع آن مقام است از نیل به اتصال به حسب ذات و حقیقت و ادراک اوست به حسب صفت و آیت قال “العلم نور يقذفه الله في قلب من يحبّ”

 

بيان يكي از فلاسفه 

قاضی سعید قمي که از بزرگان فلاسفه می باشد میگوید رسیدن به اوج معرفت و اعلا مرتبه بصیرت و ادراک کمال فضیلت که همان وصول به هدف نهایی است موقوف است و شکستن سه طلسم .

اول: طلسم طبیعت.

دوم: طلسم نفس.

سوم: طلسم فکر که مهم ترین طلسمات است.

مخفی نماند که خرق حجاب نفس به شکستن طلسم طبیعت امکان ندارد مگر با التزام به شریعت و عمل کردن به دستورات اصحاب عصمت و ولایت(ع) .

فکر خود و رأی خود در عالم رندی نیست

کفر است در این مذهب خودبینی و خود رأیی (حافظ)

 

مسئله بسيار عميق است 

نه عارف و نه فیلسوف و نه دانشمند نمی توانند ذوب کنند چی هست مسئله. “مسئله فصعق لجلالک ” که مبداش قرآن است: و “خرموسی صعقا” مسئله ای است که انسان گمان می کند که خوب افتاد غش کرد «صعق» یعنی غش کرد، اما این غش چی بوده است؟ غش حضرت موسی چه بوده است؟ این مسئله ای نیست که غیر موسی بفهمد.

یا : “دنی فتدلی” را، این مسئله ای نیست که غیر آن کسی که «دنو» پیدا کرده است بتواند فهم کند، ادراک کند، ذوب کند. یا همین جملاتی که دراین مناجات بزرگ است و بعض جملات دیگری که در آن هست، مسائلی است که به حسب ظاهر سهل است و واقعا ممتنع است. ریاضات بسیار می خواهد تا انسان بتواند بفهمد که ناجیته [با فتح تا] نه ناجیته [با ضم تا] «ناجیته» این چی است؟ خدا با آدم مناجات می کند، چی است مناجات؟ چه خواسته اند ائمه؟.

 

عظمت این مناجات

 

این از دعاهایی است که من غیر از این دعا ندیدم که همه ائمه این دعا را، این مناجات را می خواندند، این دلیل بر بزرگی این مناجات است که همه ائمه این مناجات را می خواندند. بین آنها و خدای تبارک و تعالی چه مسائلی بوده است؟

“هب لی کمال الانقطاع الیک”

کمال انقطاع چی است؟ و”بیدک لابید غیرک زیادتی و نقصی و نفعی و ضرّی”؛ خوب، آدم به حسب ظاهر می گوید خوب، همه چیز با اوست. اما وجدان این مطلب که هیچ ضرری به ما نمی رسد الا به دست اوست، هیچ منفعتی نمی رسد الا به اوست، اوست “ضار و نافع”، اینها چیزهایی است که دست ماها از آن کوتاه است.

و دعا کنید که خدای تبارک و تعالی به ما توفیق بدهد که در این ماه شریف و ماه شریف رمضان از این مسائل هم یک حظی ولو یک جلوه کوچکی در دل ها و قلب های ما واقع بشود، و لااقل مؤمن به این بشویم که قضیه «صعق» چه قضیه ای است. مومن به این بشویم که مناجات خدا با انسان چی هست. مناجات را مؤمن بشویم به آن، انکار نکنیم، نگوییم اینها حرف های درویشی است.

همه این مسائل در قرآن هست به نحو لطیف و در کتب ادعیه مبارکه ما که از ناحیه ائمه هدی وارد شده است، همه این مسائل هست، نه به آن لطافت قرآن، لکن به نحو لطیف. آن هم و همه اشخاصی که بعدها این اصطلاحات را به کار برده اند فهمیده و نفهمیده از قرآن و حدیث گرفتند، و ممکن است که اصل مسندش هم درست ندانند؛ البته به حقیقت اش هم کم آدمی است که می تواند پی برد تا چه رسد به اینکه ذایقه روح بچشد این را. چشیدن ذایقه یک مسئله فوق این مسائل است.

 

معنای کمال انقطاع

 

در مناجات مبارک شعبانیه می خواند:

«الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک. الهی و اجعلنی ممن نادیته فاجابک و لا حظته فصعق لجلالک فناجیته سرّا.»

این کمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هرچه و هر کس، و پیوستن به او است و گسستن از غیر، و هبه ای الهی است به اولیای خلص پس از صعق حاصل از جلال که دنبال گوشه چشم نشان دادن او است و لا حظته… و ابصار قلوب، تا به ضیاء نظره او نور نیابد، حجب نور خرق نشود. و تا این حجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح تعلق به عز قدس را درنبندد و مرتبت تدلی حاصل نیاید «ثم دنی فتدلی». ادنی از این، فنای مطلق و وصول مطلق است..

 

مناجات کم نظیر

 

آن چیزی که در قرآن به طور اسرار است، در ادعیه ائمه ما به طور اسرار است. در دعای شعبانیه می خوانیم که عرض می کند به خدا:

“واجعلنی ممن نادیته فاجابک و لاحظته فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا”،

مسئله «صعق» را می آورد در میان، همان معنایی که در قرآن کریم راجع به حضرت موسی می گوید: “فلما تجلی ربه للجبل” و موسی در «صعق» واقع شد. این ماه صعق است و این هم ماهی است که همان صعق را می خواهد. این ماه تجلی الهی است بر پیغمبر اکرم و این ماه تجلی الهی به تبع پیغمبر اکرم بر امامان است.

حضرت مهدی- سلام الله علیه- ابعاد مختلفه دارد که آنچه که برای بشر واقع شده است، بعض ابعاد اوست؛ چنانچه آنچه از قرآن و پیغمبر اکرم برای بشر معلوم شده است، بعض ابعاد آن معنویات است، معنویاتی در قرآن است که برای هیچ کس جز پیغمبر اکرم(ص) و کسانی که شاگرد او هستند و از او استفاده کرده اند، کشف نشده است.

***

«اِلـهي لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّي قُنُوطَ الاِْياسِ، وَلاَ انْقَطَعَ رَجائي مِنْ جَميلِ كَرَمِكَ»

(ای خداوند من مسلط نکردم بر حسن ظن خود یاس و ناامیدی را و قطع نشد آرزوی من از کرم جمیل تو).

شرح: اهل تحقیق گفته‌اند قنوط قوی تر از یأس است زیرا حد اعلای یأس را قنوط گویند و این صفت مذموم یافت نمی شود مگر در کسی که جهل او به غنا و کرم نامتناهی الهی حق تعالی در اعلا درجه باشد. بنابراین به مقتضای عقل و شرع انسان باید علی الدوام به لطف و کرم الهی امیدوار باشد و یأس و ناامیدی به خود را ندهد.

تذکر

عرض میشود در اکثر ادعیه و مناجات های ذوات مقدسه معصومین(ص) مسئله تسبیح و تقدیس به چشم می‌خورد و در نزد اهل بصیرت روشن است که این امر ناظر است به یک اصل مسلم عرفانی و بیان آن بدین قرار است که یکی از بزرگان اهل معرفت می گوید: نظر به اینکه عقل و روح از مقام تجرد و بساطت سرچشمه گرفته مناسب با آن دو کلمه «سبحان الله» است و زمانی که بنده پروردگار خود را بشناسد و او را از جمیع نقایص منزه بدارد و از تمام اوصاف امکان تقدیس نماید به کمال معرفت رسیده زیرا این تقدیس اصل و اساس معرفت الهی است و بدون آن شناخت پروردگار عالم امکان ندارد و لذا بر بنده لازم و ضروری است بعد از این نعمت عظمی بلافاصله بگوید الحمدلله.

***

«اِلـهي اِنْ كانَتِ الْخَطايا قَدْ اَسْقَطَتْني لَدَيْكَ، فَاصْفَحْ عَنّي بِحُسْنِ تَوَكُّلي عَلَيْكَ»

(ای خداوند من اگر جرائم و خطایا مرا در نزد تو سقوط داده پس از من درگذر و عفو کن به واسطه حسن توکلی که بر تو دارم.)

شرح : شبهه ای نیست در این که جرم و خطا انسان را از مقام قرب الهی دور میکند و ساقط می سازد برای جبران این نقیصه لازم است که پس از ارتکاب به گناه فوراً توبه کند و برای رفع درجات متوسل به لطف الهی شود.

***

«اِلـهي اِنْ حَطَّتْني الذُّنوبُ مِنْ مَكارِمِ لُطْفِكَ، فَقَدْ نَبَّهَني الْيَقينُ اِلى كَرَمِ عَطْفِكَ»

(ای خداوند من اگر چنانچه گناهان مرا از مکارم لطف تو سقوط داده پس به تحقیق یقین مرا به کرم عفو تو بیدار کرده است )

شرح: یکی از مراتب مهم سالکین و مقامات عارفین مرتبه یقین است و رسیدن به این مقام احتیاج به ریاضیات و مجاهدات کثیره دارد. و اخبار و روایات در متن و فضیلت یقین زیاد وارد شده و برای شاهد به بعضی از آنها در اینجا اشاره می شود:

در حدیثی از حضرت علی بن موسی الرضا(ع) وارد شده است : «لم یعط بنو آدم افضل من الیقین» (بنی آدم چیزی که افضل از یقین باشد). و همچنین در نهج البلاغه می فرماید: «و بالیقین تدارک الغایه القصوی » بتوسط یقین انسان به غایت القصوای کمال می رسد.

 

همچنین ببینید

بالاترین تسبیح /حقیقت تسبیح چیست؟

بالاترین تسبیح  بالاترین تسبیح آنست که از درک صفت ربوبی اعلی و عظیم برآید ومخصوص …

چطور نماز را در زندگی خود پیاده کنیم؟

⁉️چطور نماز را در زندگی خود پیاده کنیم؟ ✅پیاده شدن نماز در زندگی یعنی حس …

تسبيح حمد خدای سبحان

تسبيح حمد خدای سبحان این که همه موجودات تسبیح میگویند که کلمه جامع این صفات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *