برهان امکان و وجوب
مؤلّف تفسیر کوثر، ضمن بیان تفاوت براهین قرآنی با برهانهای فلسفی، آیة مورد بحث را در مقام بیان برهان وجوب و امکان دانسته است و مینویسد: «قرآن کریم در بسیاری از موارد مطلب را با بیّنه و برهان بیان کرده، ولی برهانهای قرآن همانند برهانهای اصحاب فلسفه و کلام نیست… برهانهای قرآن به گونهای است که هم برای عالمان و هم برای غیر عالمان از مردم عامی قابل
استفاده است. بنابراین، در برهانهای قرآنی نباید اسلوبها و روشهای معمول در فلسفه و کلام را جست و جو کرد، بلکه این برهانها سبک خاصّ خود را دارد.
البتّه میتوانیم بعضی از برهانهای قرآنی را قابل مقایسه و تشبیه با برهانهای کلامی بدانی . مانند برهان وجوب و امکان. در این مورد میتوانیم آیة پانزدهم سورة فاطر را بیان کنیم؛ زیرا در این آیه به فقر و غنا تصریح شده که از خواصِّ ممکن و واجب است» . حكماي قديم وجود را به واجب الوجود ، و ممكن الوجود و مستحيل الوجود تقسيم كرده اند
جایگاه این بحث در فلسفه و کلام
چون هر ماهیّتی نسبت به وجود و عدم، مساوی است در خروج از حدّ استوا و تلبّس به وجود، نیاز به علت دارد. بیان مطلب اینکه:
موجود دو قسم است
۱ـ موجودی که هستی از حاقِّ ذات او انتزاع میشود و عین هستی است. به قِسم اوّل، هستی محض، وجود نامحدود و واجب بالذّات نیز اطلاق میشود و حقیقت این قِسم از موجودات، استقلال است.
۲ـ موجودی که هستی از حاقّ ذات او انتزاع نمیشود و بنا بر این، عین هستی و هستی صِرف نیست. به دومین قِسم نیز هستی محدود و واجب بالغیر میگویند. در این قِسم أخیر، بلکه ذات این موجود عین ربط و تعلّق به غیر است؛ یعنی اصل وجود آن تعلّقی است.
از این رو، این موجود قبل از تعلّق به علّت، هیچ نوع تحقّق و وجوبی نداشته، بلکه همه را از ناحیة علّت کسب کرده است، لذا تمام حقیقت آن عین تعلّق به علّت است و این همان معنای «امکان فقری» در ماسوی الله است. هر ماهیّتی ذاتاً نسبت آن به وجود و عدم
یکسان است .