خانه / اسلايد / انسان حقیقت خود را فراموش کرده

انسان حقیقت خود را فراموش کرده

 

انسان حقیقت خود را فراموش کرده

 

ولی اکثر آنها حقیقت انسانی خود را به فراموشی سپرده اند و وقتی انسانیت خود را فراموش کردند خدای را نیز فراموش می کنند وخود را غرق نیازهای مادیات کرده اند هر چند که ان هم نیز از خداست. تنها گروه اندکی هستند که این فقر را در درون خود احساس می کنند. فقیر در آیه مذکور، ملاک در فقر و غنا در آیه را خالق و مدبّر بودن خداوند متعال دانسته که معیار و ملاک برهان امکان فقری است (ر.ک؛ طباطبائی، .

۵ـ امکان فقری وجودی

در تفسیر اطیب البیان آمده است: «کُلُّ ممکنٍ مُحتَاجٌ؛

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»، و ممکن لَیسِ صِرف است، چنانچه گفته‌اند: الممکنُ فِی حَدِّ ذَاتِهِ أَن یَکُونَ لَیسَ وَ لَهُ مِن علّتهِ أَن یَکُونَ أَیسَ: ممکن با توجّه به ذات و حقیقت خود جز نیستی نیست و او را از جانب علّت آن، بهره‌ای از تحقّق و وجود است. بلکه ممکن، چنانچه در وجود و حدوث احتیاج به موجد و محدث دارد، در بقاء هم محتاج به آن است،

و بنا بر حرکت جوهریّه، احتیاج به افاضة وجود دارد؛ اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب‌ها . «معنای حمید این است که ذاتا و صفتاً و افعالاً تمام پسندیده و صحیح و بجا و به موقع است .

مؤلّف تفسیر مخزن العرفان می‌نویسد: «آیه، اشاره به همان فقر ذاتی و لیسیّت وجودی ممکن است. خلاصه در ممکن هر صفتی و فضیلتی یافت شود و منسوب به وی گردد، عَرَض و خارج از ذات وی است ، و به عکس، در واجب هر صفتی و کمالی که نسبت به آن ذات مقدّس داده شود مبنی بر اظهار منّت و تعجیز بشر است. از نظر اینکه بشر واجد روح و نیروی عاقله است، شعاع وجودی او زیاده بر تصوّر است و زیاده بر نیاز سایر طبقات موجودات نسبت به پروردگار خواهد بود.

و از نظر اینکه بشر خلاصه و محصول نظام خلقت است و زندگی او وابسته به مجموع ارکان نظام خلقت است… فقر و حاجت بشر به پروردگار از نظر آن است‌ که بشر مخلوق و آفریده و زمام تدبیر او در حیطة قدرت آفریدگار است و بشر عین ربط ، و محض حاجت ، و قائم به کبریایی اوست، چنانچه ارادة او تعلّق بیابد، بشر را نابود می‌نماید. شاهد آن است‌که قوام بشر هر لحظه به فیض و گسترش وجود به طور تجدّد به اوست و لحظه‌ای دریغ فرماید، محو و نابود خواهد شد.

۶ـ تبیین وجود رابطی انسان

مؤلّف تفسیر بیان السعاده می‌نویسد: «… وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ»؛ بدان که فقر و احتیاج در ممکن عین ذات وجودی اوست، بدین معنا که وجود ممکن وجود تعلّقی و وابسته است، وابستگی و تعلّق عین ذاتِ ممکن است، نه آنکه موجود ممکن چیزی و تعلّق و وابستگی هم صفت او بوده باشد، لذا این نحو از وجود، شأنی جز فقر و ناداری و وابستگی ندارد.

و وجود خدای تعالی وجودی است که ذات او از همه ماسوای خود بی‌نیازست. بی‌نیازی مانند سایر صفات او عین ذات اوست؛ و این نحو از وجود، شأنی جز بی‌نیازی ندارد و غنا و بی‌نیازی از خدای تعالی فراتر نمی‌رود مگر به سبب خود حقّ تعالی. هر کس که غنا و بی‌نیازی عین ذات او باشد، عَلَی‌الاطلاق حمید و پسندیده است».

مؤلّف تفسیر أحسن الحدیث می‌نویسد: «… یَا أَیُّهَا النَّاسُ خطاب به عموم مردم، اعمّ از مکذّب و موحّد می‌باشد، گرچه روی خطاب با مکذّبین است، مخلوقات همه ممکن‌الوجود و محتاج به خالق و آفریننده هستند و اگر علّت واجبه موجود نبود، به وجود آمدن آنها محال بود. پس همه محتاج به خدا و همگان وجودهای تعلّقی هستند».

همچنین ابن‌قیّم، ضمن تبیین علّت احتیاج ممکن به علّت، بر اساس آیه بیان می‌کند، ملاک احتیاج ممکن به علّت نه حدوث متکلّمان و نه امکان فلاسفه است، بلکه فقر ذاتی ممکن است که آیه در صدد بیان آن است. بنابراین، صحیح این است که بگوییم امکان و حدوث ملازم‌اَند و هر دو دلیل احتیاج و فقر عالم هستی به خداوند متعال‌اَند.

چنانچه می‌نویسد: «و المقصود أنّه سبحانه أخبرَ عن حقیقة‌العباد و ذواتهم بأنّها فقیرة إلیه سبحانه کما أخبرَ عَن ذاتِهِ المقدّسه، و حقیقتِه أنّه غنیّ” از این‌ رو، امکان فقری عین همان احتیاج و فقری است که در ذات معلول جای دارد» (همان: ۱۷۹).

۷ـ دلالت امکان فقری بر غنای ذاتی واجب که منزّه از فقر و نیاز است 

و بی‌نیازی و غنا در متن ذات و هویّت آن مستقر است . از این ‌رو، بر اساس آیه شریفة مورد بحث، خداوند متعال همان حقیقت صمد و بی‌نیاز است و ماسوای او، دارای هستی فقیرانه و محتاج به او هستند. پس فقط ، بس ، لا إلهَ إلا الله

يقول تعالى: {يَا أَيُّهَا النَّاسُ}: خطابٌ لجميعِ الناسِ {أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ} هذا تعريفٌ للعبادِ بأنفسِهم بأنهم فقراءُ إلى الله في كلِّ شؤونِهم: في وجودِهم وبقائِهم وشؤونِهم وحاجاتِهم، فقراءُ، لا يملكُ أحدٌ لنفسِه نفعاً ولا ضرًّا إلا ما أعطاهُ اللهُ وما أقْدَرَهُ اللهُ عليه وما هيَّأهُ له.

{يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ} وهذا فقرٌ؛ يقول أهل العلم: فقرٌ ذاتيٌّ يعني: لازمٌ، لازمٌ لطبيعةِ المخلوقِ، فالمخلوقُ مُفتَقِرٌ إلى خالقِهِ. {واللَّهُ هو الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ} غنيٌّ عَن عبادِه مِن جميعِ الوجوهِ، غنيٌّ عَن عبادِه

{ومَا خَلَقْتُ الْجِنَّ والإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ ومَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ إِنَّ اللَّهَ هو الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوةِ الْمَتِينُ} [الذاريات: ۵۶…

[الذاريات: ۵۶-۵۸] سبحان الله!

والله هو الغنيُّ، هذا أحدُ اليهودِ الـمُسْتكبرين الطاغينَ الـمُتعالِين {لَّقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَولَ الَّذِينَ قَالواْ إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ ونَحْنُ أَغْنِيَاء سَنَكْتُبُ مَا قَالواْ}

وهو المحمودُ، الحميدُ بمعنى المحمودُ، الحميدُ بمعنى المحمودُ فهو المحمود؛ لما لَه مِن الأسماء الحسنى والصفاتِ العُلا، ولـِما لَه من الأفعالِ الحكيمةِ، فأسماؤُه كلُّها حُسْنى، وصفاتُه كلُّها صفاتُ كمالٍ يستحقُّ عليها الحمدَ، وأفعالُه كلُّها قائمةٌ على الحكمةِ، وهو الحكيمُ.

پی‌نوشتها

۱ـ چنان‌که می‌نویسند: «فَاللهُ سُبحَانُهُ غَنِیٌّ بِالذَّاتِ لَهُ أَن یُذهِبَهُم وَ یَستَغنِی عَنهُم وَ هُم فُقَرَاءٌ بِالذَّاتِ لَیسَ لَهُم أَن یَستَغنُوا عَنهُ غَیرُهُ، وَ المِلاَکُ فِی غَنَاهُ تَعَالَی عَنهُم وَ فَقرُهُم أَنَّهُ تَعَالَی خَالِقُهُم وَ مُدَبِّرُ أَمرَهُم وَ إِلَیهِ الإِشَارَةُ بِأَخذِ لَفظِ الجَلاَلَةِ فِی بَیَانِ فَقرِهِم وَ بَیَانِ غَنَاهُ.

فَیَعُودُ مَعنَی الکَلاَمِ إِلَی نَحوِ مِن قَولِنَا: یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُم بِمَا أَنَّکُم مَخلُوقُونَ مُدبرُونَ لِلَّهِ الفُقَرَاءِ إِلَی اللهِ فِیکُم کُلُّ الفَقرِ وَ الحَاجَةِ

وَ اللهُ بِمَا أَنَّهُ الخَالِقُ المُدبِرُ، الغَنِی لاَ غَنی سِوَاهُ: پس خدای سبحان از حیث ذات، غنی است. او می‌تواند همه انسان‌ها را از بین ببرد، چون از آنها بی‌نیاز است و آنان از حیث ذات محتاج هستند. از این ‌رو، نمی‌توانند به چیزی غیر از خدا، از خدا بی‌نیاز شوند و ملاک بی‌نیازی خدا از خلق، و نیازمندی خلق به خدا این است که خدا خالق و مدبّر امور خلق است و آوردن لفظ جلالة «الله» اشاره به فقر خلق و غنای خدا دارد.

در نتیجه، برگشت کلام به این گفتار است که بگوییم :

هان ای انسان‌ها! شما به جهت اینکه مخلوق و امورتان مورد تدبیر خداست، فقراء و محتاج به اویید. در شما همه گونه احتیاج هست و خدا بدان جهت که خالق و مدبّر است، غنیّ است و به غیر او کسی غنیّ نیست»

۸ـ امتیازهای برهان امکان فقری

این برهان نسبت به دیگر براهین اثبات وجود خدا دارای دو مشخّصة ویژه است:

الف) دارای نتایج و آثار بیشتر. ب) مبرّا بودن از نقائص و کاستی‌های دیگر براهین.

از این ‌رو می‌توان گفت:

۱ـ امکان فقری بر خلاف برهان حدوث مقیّد به موجودات مادّی نیست و با نظر به مجرّدات نیز اقامه می‌شود.

۲ـ این برهان بر خلاف برهان نظم، با تحقّق یک شیء و با قطع نظر از همراهانی که در کنار او هستند و هماهنگی آنها مایة نظم است، تمامیّت پیدا می‌کند.

۳ـ این برهان بر خلاف برهان حرکت، حدوث و نظم، مستقیماً به اثبات مبدأ واجب می‌پردازد.

۴ـ امکان فقری در مقابل امکان ماهوی، بی‌نیازی‌ آن از استحالة دَور و تسلسل آشکارتر است؛ زیرا با اقامة برهان امکان فقری، ابتدا مبدأ واجب اثبات می‌شود و از آن پس محدودیّت سلسلة وسائطی که سببیّت و علّیّت مطلقة واجب را ارائه می‌دهند، اثبات می‌گردد. .

حال که تا اندازه ای معرفت به واجب الوجود و ممکن الوجود حاصل شد و خودشناسی و خدا شناسی، و رابطه عبد با معبود را دانستیم حال با این نگاه به مهمانی ماه مبارک رمضان حاضر می شویم میزبان (خدا) و مهمان (بنده) و آورنده دعوت نامه برای این مهمان عظیم با عظمت ترین ملائکه الهی حضرت جبرائیل (ع) است.

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *