خانه / اسلايد / مقتل_روزعاشورا

مقتل_روزعاشورا

مقتل_روزعاشورا

نگاهی به وقایع روز عاشورا و آخرین ساعات وداع

بصیرت حسین (ع)

امام (ع) وقتی برای وداع با اهل بیتش آمد که احدی از اصحابش زنده نبودند. که آن وداع هم خیلی جانسوز و جانگداز است. ولی بعلت خاصی ابا عبدالله نوبت دوم برای وداع آمد.

 امام(ع) زنها وبچه ها را جمع کرد. اینجاست که عظمت روح ابا عبدالله پیدا می شود! اول فرمود: “استعدوا للبلاء” خودتان را برای بلا آماده کنید.” تغطین بازارکن” ،چادرها را برسرکنید. مام می خواست روح اینها آماده باشد، ویک جمله بیشتر نگفت،

 ولی بلا فاصله فرمود:” واعلموا ان الله حافظکم ومنجیکم من شر الاعداء، ومعذب اعادیکم بانواع البلاء.” (اهل بیت من!یقین داشته باشید که شما از این ساعت سختی وشدت می بینید، ولی ذلت نخواهید دید. بدانید که خداوند شما را حفظ و از شر دشمنان نگه می دارد، و شما محترمانه به حرم جدتان برخواهید گشت.

مقتل_روزعاشورا

   حضرت پس از آخرین وداع سوار بر اسب شد و برای کار زار مقابل دشمنان قرار گرفت بعد از موعظه و نصیحت و اتمام حجت شمشیر به دست گرفته این اشعار را خواند:

“من پسرعلی پرهیزگار و پاکدامن از خاندان هاشمم. و همین برای مباهاتم کافیست.

جدم رسول خدا بزرگوار ترین مردم است.

 مادرم فاطمه از فرزندان احمد است.

و عمویم جعفر است که او را صاحب دو بال طیار میخوانند.

و کتاب خدا در میان ما نازل شد و هدایت و وحی آن گونه که شایسته هست در میان ما یاداوری میشود…

ما مایه امان الهی برای همه مردم هستیم ، به همین خاطر در میان مردم خرسندیم و اعلام میکنیم…

و ما عهده دار حوضیم و دوستانمان را می نوشانیم..با جام رسول خدا که هیچکس آن را انکار نمیکند.

و پیروان ما در میان مردم بهترین پیروانند…و دشمنان ما در قیامت زیانکارانند….

 وقتی که موعظه ها اثرنکرد و معرفی هم سودی نبخشید، امام علیه السلام آماده جنگ شد هر کس به وی نزدیک میشد کشته میشد به همین خاطر تعداد زیادی از دشمن هلاک شدند.

در این زمان عمربن سعد خطاب به لشگرخود گفت : آیا میدانید با چه کسی می جنگید، او فرزند علی کُشنده ی عرب است. از همه طرف بر او بتازید.

تیر اندازان به سوی آن حضرت تیر انداختند و بین او و اهل حرمش حائل شدند. گروهی خواستند به سمت خیمه ها بروند. در این حال حضرت فریاد زد :

“وای برشما ای پیروان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمیترسید پس در این دنیای خود آزاد مرد باشید و به نیاکان خود توجه کنید اگرعرب هستید آن گونه که ادعا میکنید.

   شمر گفت : پسرفاطمه چه می گویی؟

امام فرمود : من با شما جنگ دارم و شما با من، و زنان را جرمی نیست، این جاهلان و سرکشان و یاغیان خود را نگذارید به حرم من وارد شوند…!

شمرگفت : پسر فاطمه راست میگوید .

سپس فریاد زد: از حرم این مرد دور شوید و به سوی خودش بروید، به جان خودم قسم که او همتای با ارزشی است.

مردم بار دیگر به سوی او هجوم بردند، هرگاه حضرت اسبش را به طرف فرات می برد، به او حمله کرده و ایشان را از این کار باز میداشتند. در این حال مالک بن نسرکندی شمشیر بر سر حضرت وارد آورد و خون از سرشان جاری شد حضرت به خیمه بازگشت و پارچه ای خواست و سر خود را با آن بست و عرقچین بر سر گذاشت و عمامه بر آن نهاد.

برای بار دوم با اهل بیتش وداع کرد در حالی که آنها را سفارش به صبر نمود و وعده ثواب و پاداش داد و فرمود: خداوند دشمنان شما را به انواع بلا عذاب خواهد کرد و در مقابل این مصائب، شما را به انواع نعمت ها عوض خواهد داد. زبان به شکایت باز نکنید و چیزی که از قدر و مقام شما بکاهد بر زبان نیاورید..!!

حضرت دوباره عازم میدان کار زارشد. نگاهی به اطراف کرد و سپس ندا داد: ای مسلم بن عقیل و ای هانی بن عروه و ای حبیب بن مظاهر و ای زهیر بن قین…..و ای پهلوانان وفادار و ای اسب سواران کار زار چه شده شما را ندا میدهم جوابم را نمیدهید و شما را میخوانم، نمیشنوید، شماخوابید انتظار دارم بیدارشوید، آیا دوستی تان را از امامتان باز داشتید که او را یاری نمیکنید.

اینان بانوان رسولند، برخیزید ای بزرگواران و در برابر این سرکشان پست از حریم رسول دفاع کنید.

آن گاه دلیرانه به دشمن حمله کرد، درحالی که بسوی شان از هر طرف تیر می آمد و زخم های فراوانی را بر بدن حضرت وارد میکرد، ضعف ناشی از جراحات و جنگ سبب شد تا امام از حمله باز ایستاده و استراحتی کند .

در همین حال سنگی بر پیشانی مبارکشان نشست وپیشانی شان شکست. خون چهره امام را فراگرفت، حضرت لباسش را بالا اورد و مشغول پاک کردن خون چهره شدند که تیری زهر آگین و سه پر (سه شعبه) برقلب مبارک امام علیه السلام فرود آمد . خون مثل ناودان بیرون می تراوید. امام سر برداشت و به آسمان نگریست و زمزمه کرد :

“بسم الله و بالله و علی ملةِ رسول الله”

_به نام الله و به اعتماد به او و براساس آئین رسول خدا آغاز نمودم و به پایان میبرم.

آن گاه گفت: الهی تعلمُ انّهُم یقتلون رَجُلاً لیس علی وجه الارض ابن نبیٌّ غيره. خدایا میدانی آنان کسی را می کشند که بر زمین جز او فرزند پیامبری نیست.

امام تیر را بیرون کشید. (بسیاری نوشته اند از پشت بیرون کشید چون سه شاخه بود و کشیدن از جلو ممکن نبود.)

امام دست بر جای تیر می نهاد و خون بیرون آمده را در مشت جمع میکرد و به آسمان پرتاب میکرد و مشت دیگر که پر میشد بر صورت و محاسن می کشید و می گفت:

“با این صورت خضاب شده با خون، جدم رسول خدا را دیدار می کنم و قاتلان خود را یک یکی معرفی میکنم.”

این سنگ و تیر کار امام را تمام کردند. پس از این امام به زمین افتاد و پیادگان نزدیک شدند تا کار امام را یک سره کنند.

بین شمر و ابوالجنوب(عبدالرحمان بن زیاد زهیر جعفی) درگیری و بحث پیش آمد. شمر میگفت چرا کار را تمام نمیکنی و او میگفت: خودت چرا کار را تمام نمی کنی؟

در همان لحظه عبدالله بن حسن نوجوان امام مجتبی از خیمه بیرون دوید تا امام را یاری کند که با شمشیر بحر بن کعب و تیراندازی حرمله در دامان عمویش به شهادت رسید.

شمر در این لحظه قصد حمله به خیمه ها کرد. امام بر زمین افتاده بود. شمر نیزه خود را در خیمه ی امام فرو برد و فریاد زد : آتش بیاورید تا خیمه و خیمه نشینان را بسوزانیم.

امام با صدایی که از حنجره ی تشنه برخاست فرمود: پسر ذی الجوشن، خدایت به آتش بسوزاند، برای سوزاندن خانواده و خیمه ام آتش می طلبی؟

در این هنگام شبث بن ربعی پیش آمد و شمر را سرزنش کرد و شمر از آتش زدن خیمه منصرف شد. گویا شمر نیزه اش را در خیمه ای فرو برد که امام سیدالساجدین در آن خیمه بود.

در زمان وقوع این حادثه زینب کبری بر تل ایستاده بود یا در کنار خیمه امام نظاره‌گر صحنه بود . گویا در این موقعیت است که بنا بر زیارت ناحیه مقدسه امام نگاهش را به سمت خیمه ها چرخاند و سپس چشم از خیمه ها گرفت و این لحظه‌ای بود که شمر قصد قتل امام کرده بود.

امام پس از اصابت تیر به سینه به گونه چپ بر خاک افتاده بود. سیمای مطمئن و نگاه نافذش دشمن را از کشتن باز می‌داشت. برخی مثل سیدبن طاووس میگویند نعوذبالله پشت امام از نیزه مانند خارهای خارپشت شده بود.

 حمید بن مسلم گزارشگر سپاه عمر سعد می‌گوید: به خدا سوگند مرد گرفتار و مغلوبی را هرگز ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و دلدار تر و پابرجا تر از آن بزرگوار باشد چون پیادگان بر او حمله می کردند با شمشیر به آنان حمله می‌کرد و آنان از راست و چپش می گریختند چنانچه گله گوسفند از برابر گرگی فرار کنند.

بار دیگر زرعة بن شر یا صالح بن وهب (بر سر اسم اختلاف است) یک ضربه ای بر کتف چپ امام فرود آورد و آن را شکافت و پس از آن ضربه ای بر گردن امام زد که حضرت به رو بر زمین افتاد. امام بار دیگر سر بلند کرد و سنان بن انس نیزه ای بر او زد و بار دیگر امام نقش بر زمین شد.

حضرت زینب در کنار خیمه یا بر روی تل ناظر صحنه بود و عمر سعد را مخاطب قرار داد و گفت: ای پسر سعد، ابا عبدالله را می کشند و تو تماشا می کنی؟

عمر سعد روی برگرداند در حالی که اشک بر گونه و محاسنش جاری بود. حضرت زینب نا امید از عمر سعد فریاد زد: اما فیکم مسلم؟ بین شما مسلمانی نیست؟

اینجا شمر به سنان گفت : کار را تمام کن.

سنان گفت: این کار رو نمیکنم. از رسول خدا میترسم.

برخی نوشته اند خولی یا سنان وارد گودال شدند اما لرزان و هراسان بازگشتند. شمر با سرزنش آن ها خودش وارد گودال شد …

امام از عطش زبانش را به سختی در دهان می چرخاند. شمر طعنه زنان گفت: پسر ابی تراب! مگر تو باور نداری که پدرت بر حوض کوثر دوست دارانش را آب می نوشاند. صبوری کن تا از دست او آب بگیری!

آن گاه شمر لعنت الله بر سینه ی امام نشست. چنگ زد و محاسن امام را فشرد. عرق بر پیشانی امام بود.

در مقتل خوارزمی آمده است که امام خطاب به شمر گفت: مگر نمیدانی من کیستم و مرا می کشی؟

شمر گفت: به خوبی تو را می شناسم. مادرت زهرا، پدرت علی مرتضی ، جدت محمد مصطفی و انتقام گیرنده ی خون تو خداست. با این همه بی پروا تو را می کشم.

لحظه ی شهادت، امام این گونه زمزمه می کرد:

واجّداه! وامحمدا! وابتاه! واعلیّاه! وااخاه! واحسناه!واغربتا! واعطشاه! واغوثاه! واقلة ناصراه! ااَقتل مظلوماً و جدی المصطفی واذبحُ عطشاناً وابن علی المرتضی و اترک مهتوکاً و امّی فاطمة الزهراء.

نوشته اند با قطع هر عضوی با زدن هر ضربه ای، جملات بالا را می گفت.(معالی البسطین، الدّمعة الساکبه)

منبع لهوف ـ لعنت الله علی القوم ظالمین ـ اللهم عجل لولیک فرج.

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *