«سبح اسم ربک الاعلی به نام یعنی از ربت نما تنزیه تام
برتر است، اعنی که در ذات و صفات زانکه گنجد در عقول ممکنات
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
ای پیامبر تسبيح و تقديس كن پروردگار والا مقام خود را.
ای پیغمبر تسبیح و تمجید و ستایش کن نام پروردگار خود را که بالاتر از هر چیزی است ( آن خدایی که له الاسماء الحسنی.، او که خالق است. و حکیم ، مقتدر ، هادی، محیی و ممیت.) .
« سَبِّحْ » : منزّهدار . به پاكي ياد كن . تسبيح و تقديس نما . « إسْمَ » : نام . مراد صفاتي است كه با آن ما خدا را ميشناسيم . يعني ذات مقدّس او را از هر فعل و صفتي كه لايق مقام و عظمتش نباشد ، پاك و منزّه بداريم و از خيال و قياس و گمان و وهم دورتر و برتر بدانيم. « الأعْلَي » : بسيار والامقام . بسيار بلند مرتبه .
اسرار این تسبیح
در فضیلت و ثواب این ذکر شریف احادیث بسیاری نقل شده است.
بانو مجتهده امین میفرمایند: شاید سرّش این باشد که چون در سجده که منتهی درجه اظهار ذلت و فروتنی اظهار میشود، و پیشانی که شریف ترین اجزاء بدنست در مقابل عظمت الهی بر پست ترین چیزها که خاک باشد گذارده شود، و در زبان نیز بقدریکه میسّر است اظهار عظمت او را نماید و بگوید ( سبحان ربی الاعلی و بحمده ) یعنی تو بزرگ تری از آنکه ملّوث گردی بلوث اذهان بشر و بالاتر از آنی که بشود بتصور آئی؛ و در رکوع چون اظهار فروتنی و انکسار کمتر است ( سبحان ربی العظیم ) بگوید
بسیاری از مفسرین چنین اظهار میدارند که بعد از (سبّح) باید باء در تقدیر گرفت (سبح باسم ) یعنی تسبیح و تقدیس نما باسم پروردگارت که بالاتر از هر چیزی است به آن اسمائیکه تعیین شده . «تسبیح» بمعنی لغوی بمعنی تنزیه و مبرا بودن از هر نقصی است .
خداوند امر می فرماید که تسبیح و ستایش کن بآن نامهائی که خود را ستوده ام مثل ( سبوح قدوس) و باقی اسمائیکه دلالت دارد بر تنزیه ذات پاک احدی او و ظاهراً گر چه خطاب به شخص پیغمبر است لکن مقصود تمام مؤمنین از امت اویند که بایستی پروردگار خود را بهمان طوریکه دستور داده شده ستایش نماید .
وباید دانست که به مجرد گفتن بزبان چه در نماز باشد یا غیر نماز بدون توَجه قلبی کافی نیست . اسم فقط الفاظی است که وضع شده برای دلالت بر معنائی، اول باید معنی تحت الفظی آن دانسته شود ، سپس فهمید و دانا گردید که این نامها وضع شده برای آن ذات یکتائی که متصف باین اوصاف جلال است واز روی حکم عقل و منطق صحیح بداند و بشناسد که ذات پروردگار بایستی متَصف باشد بصفات جمال از علم و قدرت و حکمت و ارده و مشیّت ، و مبرا باشد از تمام نقایص امکانی که تعبیر از آن بصفات جلال میشود ؛ نقص امکان: مثل احتیاج داشتن بجسم ، مکان ، زمان ، و باقی لوازم امکان ، (که از صفات مخلوقات ممکن الوجود است)..
بشر حق ندارد از پیش خود و به سلیقه خود نامهایی برای ذات مقدس کبریایی وضع کند زیرا که اسم وضع نمودن منوط به شناسایی مسمی است ؛ و ذاتی که برتر از آن است که بتصور آید چگونه توان نامی که بدلالت مطابق باشد بر آن وضع نمود؛ و در روایت بما رسیده که «که اسماء الله توقیفی است وما را امر فرموده که آن ذات مقدس را به همان اسماء بخوانیم؛ (فلله الاسماء الحسنی فادعوه بها) .
بعضی از دانشمندان گفته اند در اینجا سرّ دیگری نهفته است و آن اینکه: در عرف متألهین تسبیح نمودن حق ذات را کسی را سزد، یعنی کسی تواند او را ستایش نماید که مجرد باشد از عوارض و صور اجسام ، زیرا که مبدأ هر صفتی بوجه کمال بایستی در مرتبه ذات خود دارای مرتبه اشد آن کمال و فضیلت باشد؛
پس معنی (سبح اسم ربک ) یعنی مجرد گردان ذات خود را از علاقه دنیا و از عوارض مادیات خالی شو تا بتوانی تقدیس نمایی و بشناسی چگونگی (اسم الله) و تنزیه نمایی او را از نواقص ممکنات ، و نیز ذهن خود را ار مطالعه کائنات خالی گردان تا بتوانی ملاحظه نمائی ذات و صفات و افعال الهی را بدون اینکه او را به ممکنات تشبیه نمائی یا تعطیل نمائی صفات جلال یا اوصاف جمال آن فرد بی همتا را .۲
آری کسی که قلب و دلش آلوده به محبت دنیا گردیده و خود را بزنجیر قوای حیوانی و اخلاق سبعی و بهیمی گردانیده ، چگونه تواند بسرادق عالم ملکوت عروج نماید و با ارتباط بآن عالم انوار معرفت و محبت الهی در قلبش تابش یابد، و باین وسیله بتواند آنطوری که شایسته جلال او است تمجید و ستایش او را نماید؛ هرگز ممکن نیست ، زیرا ستایش و تمجید فرع شناختن است ، زیرا هر کسی مبدء و نیز همه چیز را بقدر خودش می شناسد اگر قلب آدمی از صفات نکوهیده مصفا شود بقدر صفا محل تلالؤ نور وجود و اشراقات انوار جلال احدی گردید ، بهمان اندازه خدای خود را می شناسد ؛ و به اندازه شناسائی مبدء خود را ستایش می نماید.