خود را در معيت خدا ديدن
آن گاه كه ابتلا و گرفتارىها بر يك انسان ذاكر يورش مىآورد و زندگانى با رنجها و آلامش بر او سنگينى مىكند، از رهگذر ذكر به رفاه و اطمينان دست مىيابد، و از قناعت و رضايت خاطر برخوردار مىشود، و مىفهمد كه گله و شكوه به غير خدا بردن ، خوارى و فرومايگى است . و احساس مىكند كه با خدا و همراه او است و همواره بدو نيازمند است ، از اين پس يأس و نوميدى ، او را در اختيار خود نمىگيرد و هيچ غمى او را ناراحت و عبوس نمىسازد ؛ زيرا او خود را در معيّت صاحب امر و يار و ياور و رهايى بخش خويش احساس مىكند و خويشتن را بدو واگذار كرده و مهمان او تلقى مىكند .
بنابراين با احساس حضور در پيشگاه خداوند مهربان ، هيچگونه ناله و شكايت و اضطراب و ترس و بيم ، جايى در وجود او براى خود نمىيابد . وقتى راههاى زندگانى انسان دچار تنگنا مىشود و ابواب حيات فراسوى او به بنبست مىرسد و پاهاى انسان در طريق تلاش و كنكاش و كاوش از روزى و هزينه زندگانى از كار مىافتد و به ستوه مىآيد، خداوند متعال در ظل ذكر او گنجينههاى جود و بخشش خود را در برابر وى مىگشايد.
و به خاطر رفتار نيك وى كه از بركت نورانيت ذكر بدست آمده ، بدو پاداش مىرساند و با نعمت و احسان خويش به او تفضل مىنمايد ، در نتيجه مىفهمد كه هدفهاى غير خدايى او قبلاً ناچيز و بىارزش بوده ؛ زيرا در طى ذكر و ياد خدا حلاوت صبر را مىچشد و جمال و زيبايى و خوش آيند بودن توكل خويش را مىبيند، و قلبش با محبت روشن مىگردد و نفس او از رضا و امن سرشار مىشود .