احکام دین بنفع شماست اما مختاری
وقتی میگوید: شراب نخورید، خیر بشر را میخواهد. باز میخواهی بخوری؟ بخور، ولی بدان که شراب قلبت را از بین میبرد، بیناییات را میگیرد، اعصابت را به هم میریزد، معده و کلیهات را نابود میکند و بتدریج تمام زندگیات را به ویرانی میکشاند.
آن وقت با حسرت و پشیمانی به آنها نگاه میکنی و نتیجه گناهانت را میبینی و کاری هم از دستت برنمیآید.
لهو و لعب هم همینطور؛
لهو و لعب یعنی اینکه انسان سرگرم و سرخوش باشد. این سرگرمی کوتاه و لحظهای چه تأثیری ممکن است داشته باشد؟ این امراض بتدریج شدید میشود. وقتی شب و روزت را به سرگرمی و لهو و لعب گذراندی، حال کارکردن پیدا نمیکنی، اعصابت خراب میشود، خسته میشوی، خانواده را به حال خودشان رها میکنی، همان کاری که تو به دنبال آنی. چه کسی ضرر میکند؟ فقط خودت را باید سرزنش کنی. وقتی خدا تو را از غیبت کردن باز میدارد،
باز میخواهی غیبت کنی؟ بکن، ولی بدان در نتیجه آن، جامعه به گونهای میشود که هیچ فرقی در میان افراد آن نیست و هیچ کس نزد دیگری احترام و ارزشی ندارد؛ عیوب همه آشکار است؛ هر کسی پشت سر دیگری غیبت میکند.
اصلاً فایده غیبت چیست؟ آیا اینکه در مجالس پشت سر یکدیگر غیبت کنیم، سودی برایمان دارد؟ وضعیت چنان شده که نیمی از وقت مجالس و شبنشینیهایمان به غیبت کردن پشت سر این و آن میگذرد. هیچ کس را هم از قلم نمیاندازیم.
حاصل این همه غیبت چیست؟ وقتی غیبت مرا میکنی، آیا سود کردهای؟ نه، بلکه بر عکس، مرا از دست میدهی زیرا من به همان میزان برایت ارزش دارم که تو برایم ارزش قایل هستی. من وقتی قوی هستم که در نظر تو عزیز باشم، اما وقتی با شمشیر و نیزه و تیر، سر و پایم را شکستی و مرا از بین بردی، دیگر با چه نیرویی به تو خدمت کنم؟
و همینطور وقتی پشت سر دیگران غیبت میکنی، اگر پشت سر تاجری غیبت کردی، او بیآبرو میشود و در نتیجه، اقتصاد کشورت ضعیف میشود.
همینطور اگر پشت سر کارگری غیبت کردی، دیگر کسی به او اعتماد نخواهد کرد و کسی او را به کار نخواهد گرفت؛ کسی با او همکار نخواهد شد. و بهتدریج زندگی اجتماعی از هم میپاشد همه این مشکلات در نتیجه غیبت است.
کمی فکر کنید که چرا قرآن غیبت را حرام کرده است: «و از یکدیگر غیبت مکنید.
آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش خواهید داشت.» (حجرأت، ۱۲) قرآن کریم درباره کسانی که در پی انتشار گناه و فحشا در میان مؤمنان هستند، چنین میفرماید: «برای کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان تهمت زنا شایع شود، در دنیا و آخرت عذابی دردآور مهیاست.» (نور، ۱۹ بله، عذابی دردآور.
مشکلی که گریبانگیر ما شده، این است که اعتماد از بین رفته است.
چرا؟ به سبب غیبت. به سبب اینکه هر یک از ما شمشیری به دست گرفته و بر سر دیگری میکوبد. به ۲۴ ساعت من و خود و همسایهات توجه کن… در روز چند کلمه از دهانمان خارج میشود؟ اگر هزار تا کلمه بگوییم، پنجاه کلمهاش دعا است و نهصد کلمه غیبت. یعنی ۹۹ درصد. این است وضع زندگی ما.
بنابراین، خدا ارحم الراحمین است [که غیبت را حرام کرده است]. مگر همیشه نمیگوییم: «یا ارحم الراحمین»؟ او به ما رحم میکند، پس چرا من و تو به خودمان ظلم کنیم؟ چرا ما به خودمان رحم نکنیم؟ چرا این عضو حیرتانگیز را که اسمش زبان است و این گوش زیبا را، در راه خودش به کار نمیگیریم؟
میتوانی با این زبان از مردم تعریف و تمجید کنی، خانههای مردم را بسازی و سر و سامان دهی، مردم را به کار خیر راهنمایی کنی، نماز بخوانی، سخن شیرین برای پسر و دختر و همسر و همسایهات بگویی و شادی را در دل دیگران وارد کنی. چرا این زبان زیبا را دائماً در اینجا و آنجا با دروغ و تهمت و غیبت کثیف میکنیم؟
خداوند ارحم الراحمین چه چیز بیشتر از آنچه داده، به ما ببخشد؟ او همه چیز به ما داده. آنان که در اطاعت خدا از ما پیشی گرفتند، نسبت به ما بیشتر اجر گرفتند و بهرهشان نزد خدا بیشتر از ما بود، ولی ما چه کار کردهایم؟ «یا مَن یُعطِی الکثیرَ بِالقَلیلِ» یعنی بازار خدا پررونق است. بازار رحمت پروردگارت پررونق است، کالای ناچیزی بیاور و چند برابر بگیر.
مثال معروفی است؛ وقتی حضرت یوسف(ع) را در بازار بردهفروشان مصر به معرض فروش گذاشتند، پیرزنی آمد که رشتهای از پنبه ریسیده (تقریباً یک کلاف نخ) در دست داشت و میخواست با این مقدار نخ یوسف(ع) را بخرد. به او گفتند: قیمت یوسف چندین هزار درهم است، چگونه به خرید او امید داری؟ گفت: این تنها دارایی من است. این پیرزن هم با اینکه متاع ناچیزی داشت، به طمع خرید یوسف افتاده بود. الآن بازار پروردگار ما هم به همینگونه است؛ چه بسا یک کلمه هم راهگشا باشد.