تعریف یقین
رسیدن به حقیقتی که اطمینان کامل دارد و شکی در آن ندارد . با دلیل و برهان رسیدن به حقیقتی که شک نداشته باشد .
مترادف یقین: اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت، بی شبهه، بی گمان، حتمی، قطع، مسلم ــ برابر پارسی: باور، بی شک، بی گمانی، بیگمان
نشانه قوت یقین شخص
«نشانه کسى که یقین او قوی است، این است که :
از بودن هر قدرتی از غیر خدا بیزاری میجوید. و استقامت بر اوامر الهی دارد. و بر بندگی خدا در ظاهر و باطن پایدار است.
بود و نبود، زیادی و کمى، ستایش و نکوهش، عزّت و ذلّت همگی در نظر او برابر و یکسان میشود؛ زیرا همه را از یک چشم میبیند.
اما کسى که یقین او ضعیف و سست باشد، متمسک و متوسل به وسائل و اسباب میشود و با اینکار به نفس خود آسودگی و آسایش میدهد.
در امور دنیایی از عادات و گفتار مردم پیروى کرده بدون اینکه به دنبال حقیقت باشد.
در جمع و نگهداری امور دنیا سعی و تلاش میکند، اما با زبان اظهار میدارد که مانع و معطی غیر خدا نیست و بندگان به آنچه روزی آنها است و برای آنها تقسیم شده میرسند و تلاش آنها در زیادی روزی تأثیری ندارد، اما این حقیقت را با فعل و قلب انکار میکند.
خدای متعال میفرماید: با زبانهاى خود اظهار میکنند آنچه را که در قلوب و دلهاى آنان نیست، و خداوند به آنچه مخفی میکنند آگاه است».۲۰
در مورد ملاک تشخیص یقین (به اصطلاح عرفان و روایات) هم باید گفت؛ هر مرتبه از یقین دارای علائم و آثار خاص خود است.
در مرتبهای نشانه آن، اعراض از دل بستگی به دنیا و توجه به عالم آخرت میباشد، و در مرتبهای توکّل به پروردگار متعال و واگذاشتن امور به او از آثار یقین است.