خانه / اسلايد / نشانه های قدرت خدا در  تفسیر آیات دین و زندگی 

نشانه های قدرت خدا در  تفسیر آیات دین و زندگی 

و بر آمد بهاری دیگر

مست و زیبا و فریبا، چون دوست

سبدی پیدا کن

پر کن از سوسن و سنبل که نکوست

همره باد بهاری بفرست

پیک نوروزی و شادی بر دوست

زیبایی های بهار طبیعت را در یابیم و از الطاف رحمت الهی و آفرینش صنع زیبای او ، تجلی اسماء الهی را نظارگر باشیم و قلب های خود را بنور معرفت الهی منور سازیم

چه باید بدانیم

وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ «۲۰» وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ «۲۱» وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ «۲۲»

و در زمين براى اهل يقين، نشانه‌هايى است. و در (آفرينش) خودتان (نيز نشانه‌هايى از قدرت، عظمت و حكمت الهى است.) پس چرا (به چشم بصيرت) نمى‌نگريد؟ و (تقدير و تدبير) رزق شما و آنچه وعده داده مى‌شويد، در آسمان و عالم بالاست.

فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ «۲۳»

پس به پروردگار آسمان و زمين سوگند، اين سخن ما حق است همچنان كه شما سخن مى‌گوييد. (همان طور كه در سخن گفتن خود شك نمى‌كنيد، در گفته‌هاى ما نيز شك نكنيد.)

نکته ها

قرآن، شرط هدايت شدن و به يقين رسيدن از طريق آيات طبيعت و كتاب شريعت را، دلِ آماده مى‌داند: «آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ»، «لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ» یونس ۶۷، «لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»* رعد ۳، «لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»رعد۴ * ، «لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ»* ابراهیم ۵ ، «لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»* ،نحل ۷۹ «لِأُولِي النُّهى‌»* طه ۱۲۸، «لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ» حجر ۷۵ ، «لَآياتٍ لِلْعالِمِينَ» روم ۲۲ و «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» بقره ۲ .

نشانه های قدرت خدا در

تفسیر آیات دین و زندگی

وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ «۲۰» وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ «۲۱»

و در زمين براى اهل يقين، نشانه‌هايى است. و در (آفرينش) خودتان (نيز نشانه‌هايى از قدرت، عظمت و حكمت الهى است.) پس چرا (به چشم بصيرت) نمى‌نگريد؟ و (تقدير و تدبير) رزق شما و آنچه وعده داده مى‌شويد، در آسمان و عالم بالاست.

در حقیقت این همان اشاره به آیات آفاقی و انفسی است و حالا در بهار طبیعت با کمی دقت و تدبر قدرت خدا و تجلی اسماء و خدا و زیبایی ها را می بینی ولی ….

وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ (سوره ذاریات آیه  ۲۰)

و در زمین آیاتی برای جویند گان یقین است .

در آفرينش زمين و انسان نكات بسيارى نهفته است از جمله:

حجم زمين، مساحت و عمق آن، كوه‌ها و دره‌ها، فاصله آن با خورشيد و كرات ديگر، حركات‌

گوناگون زمين، (توجه به اینکه چند حرکت هم زمان دارد که شب و روز و چهار فصل بوجود می آید ) معادن پيدا و ناپيدا، روئيدنى‌ها، آب‌هاى ذخيره شده، رنگ‌ها، سنگ‌ها، خاك‌ها، ميوه‌ها، گياهان، تصفيه كنندگى زمين، تأمين كننده تمام نيازهاى ساكنان آن و دارا بودن مواد غذايى براى تغذيه همه حيوانات و انسان‌ها، كه براى طالبان يقين نشانه‌هاى قدرت و حكمت خداوند است.

وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ «۲۱»

تفسیر : در آیه بعد می افزاید:”دروجود خود شما نیز نشانه های خدا فراوان است”  ( و فی انفسکم ) آیا چشم باز نمی کنید و این همه آیات و نشانه های بارز حق را نمی بینید ؟(ا فلا تبصرون)

بدون شک انسان اعجوبه عالم هستئ است وآ نچه درعالم کبیراست در این عالم صغیر نیز وجود دارد بلکه عجابی در آن است که در هیچ جای جهان نیست .

عجب اینکه این انسان با آن هوش وعقل وعلم واینهمه خلاقیت و ابتکارات و صنایع شگرف روز نخست به صورت نطفه کوچک و بی ارزشی بوده اما همین که درعالم رحم قرارمی گیرد با سرعت عجیبی رو به تکامل میرود روز به روز شکل عوض می کند, و لحظه به لحظه دگرگون می شود وآن نطفه ناچیز در مدت کوتاهی به انسان کاملی تبدیل می گردد .

یک سلول که کوچکترین اجزای بدن او است ساختمان تو بر تو و شگفت آوری دارد که به گفته دانشمندان معادل یک شهر صنعتی تشکیلات در آن است . یکی ازعلمای زیست شناسی میگوید:

این شهر عظیم با هزاران در و دروازه جالب, و هزاران کارخانه و انبار و شبکه لوله کشی, و مرکز فرماندهی با تاسیسات فراوان (آنها) و ارتباطات زیاد, وکارهای مختلف حیاتی , آنهم در

محدوده کوچک یک سلول از پیچیده ترین و شگفت انگیزترین شهرها است که  اگر ما بخواهیم تاسیساتی بسازیم که همان اعمال را انجام دهد – و هرگز قادر نیستیم – باید دهها هزار هکتار زمین را زیر تاسیسات و ساختمانهای مختلف و ماشین آلات پیچیده ببریم تا برای انجام چنان برنامه ای اماده گردد, ولی جالب اینکه دستگاه آفرینش همه اینها را در مساحتی معادل “پانزده میلیو نیم میلیمتر” قرار داده “.

 

دستگاههایی که در بدن انسان است مانند قلب و کلیه  و ریه و مخصوصا دهها هزار کیلو متر رگهای درشت و باریک و حتی مویرگهایی که با چشم  دیده نمی شوند , ومثل آبرسانی و تغذیه و تهویه ” ده  میلیون میلیارد” سلول تن انسان هستند , وحواس مختلفی مانند بینایی وشنوایی و حواس دیگر هر کدام ایتی عظیم از آیات او است .

و از همه مهمتر معنای “حیات” که اسرار آن همچنان نا شناخته مانده , و ساختمان روح وعقل انسان است که عقول همه انسانها از درک آن عاجز است ,

و اینجا است که انسان بی اختیار لب به تسبیح و حمد و ثنای خدا می گشاید و در پیشگاه عظمتش سر تعظیم فرود می آورد.

در حدیث امده است که پیغمبر گرامی اسلام  صلی الله علیه و آله فرمود:

من عرف نفسه فقد عرف ربه”کسی که خویش را بشناسد خدای خویش راشناخته است “آری “خود شناسی” در تمام مراحل راه “خدا شناسی” است. تعبیربه “افلا تبصرون”(آیا نمی بینید) تعبیر لطیفی است , یعنی این آیات الهی در گرداگرد شما در درون جان شما , درسراسر پیکر شما, گسترده است , اگر اندکی چشم باز کنید می بینید , و روح شما از درک عظمتش سیراب می گردد .

وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ «۲۱» ذاریات

در وجود خود شما ( نیز آیاتی است ) , ایا نمی بینید.

«فِی أَنفُسِکُمْ»: دستگاههائی که در بدن انسان است، مانند: قلب، کلیه، ریه، دهها هزار کیلومتر رگهای درشت و باریک، ده میلیون میلیارد سلول، حواسی همچون بینائی و شنوائی و … هر یک آیتی از عظمت است. «أَفَلا تُبْصِرُونَ؟»: مگر غافل شده‌اید و نمی‌بینید؟

حالات مختلف بدن، از نطفه تا مراحل بعد، نشانه قدرت اوست. غرايز گوناگون انسان نشانه حكمت و علم او به نيازهاى انسان است.

هماهنگى ميان حواسّ بدن و عدم اصطكاك آنها با يكديگر، نظام استخوان‌بندى و اعصاب، دستگاه تنفس، دستگاه گوارش، دستگاه بينايى و شنوايى، نظام دفاعى، همه و همه نشانه‌هايى از خداوند قادر متعال است.

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: خداوند تو را شنوا و بينا آفريد، هم شاد مى‌شوى و هم غضبناك، هم گرسنگى را احساس مى‌كنى و هم سيرى را. «۱»

مردم به خاطر ضعف ايمان به مقدّر بودن رزق، گرفتار گناه، سرقت، كم فروشى، حرص، بخل و انواع خلافكارى‌ها مى‌شوند.

نزول رزق، با حساب و كتاب دقيق است، «عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» «۲» اصل و سرچشمه نزد خداست.

فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ «۲۳»

پس به پروردگار آسمان و زمين سوگند، اين سخن ما حق است همچنان كه شما سخن مى‌گوييد. (همان طور كه در سخن گفتن خود شك نمى‌كنيد، در گفته‌هاى ما نيز شك نكنيد.)

تفسیر: درسومین آیه مورد بحث به سومین بخش از نشانه های عظمت پروردگار و قدرت او بر معاد اشاره کرده می فرماید:”روزی شما در اسمان است, و انچه به شما وعده داده میشود” ( و فی الاسماء رزقکم و ما توعدون ).

گر چه در بعضی از روایات اسلامی ” رزق “در این آیه به دانه های حیاتبخش باران تفسیر شده که منبع هر خیر و برکت در زمین است , و ایه ۵ سوره جاثیه نیز موافق ان است : و ما انزل الله من السماء من رزق فا حیا به الارض بعد موتها :”انچه خدا از آسمان از رزق نازل کرده و به وسیله ان زمینهای مرده را احیاء فرموده است ”

ولی این معنی  میتواند یکی از مصداقهای روشن آیه باشد در حالی که گستردگی مفهوم رزق  هم  باران  را شامل  می شود,  هم نور آفتاب  را که از آسمان  به سوی ما می آید  و نقش ان در حیات و زندگی فوق العاده حساس است ,

و همچنین  هوا را که مایه حیات همه موجودات  زنده  است. اینها  همه در صورتی است که  “سماء”  را به معنی همین آسمان ظاهری تفسیرکنیم ,

ولی  بعضی ازمفسران “سماء”  را به معنی عالم  غیب و ماوراء  طبیعت و لوح  محفوظ گرفته اند که تقدیر ارزاق انسانها از آنجا می شود .

البته جمع میان هر دو معنی ممکن است, هرچه تفسیراول  روشنتر به نظر میرسد و اما جمله “ما توعدون”( آنچه به شما وعده داده می شود ) می تواند تاکیدی بر مسئله رزق و وعده الهی در این زمینه بوده باشد, و یا به معنی بهشت موعود چرا که در آیه ۱۵″ و النجم ” می خوانیم:

“بهشت موعود نزد سدره المنتهی در آسمانها است “و یا اشاره به هر گونه خیر وبرکت یا عذابی است که از آسمان نازل می گردد , و یا ناظر به همه این مفاهیم است ,

چرا که جمله ” ما توعدون “مفهومش وسیع و گسترده است.

نزول رزق، با حساب و كتاب دقيق است، «عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» «۲» اصل و سرچشمه نزد ماست و ما جز به مقدار معلوم، فرو نمى‌فرستيم.

آيه‌ «فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ» را چند نوع مى‌توان معنا كرد:

الف. مراد باران باشد كه از آسمان نازل مى‌شود و همچنين نور و ابر و باد و …

ب. مراد آن باشد كه تقدير امور زمينيان در آسمان‌هاست.

ج. رزق ابدى كه بهشت است در آسمان‌هاست.

د. تحقق وعده‌هاى الهى (نزول رحمت يا عذاب) از سمت آسمان است. «۳»

«مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ» يعنى همان اندازه كه سخن گفتن شما برايتان محسوس است و واقعيّت دارد، وعده‌هاى الهى نيز همين گونه است، پس در آنها شك نكنيد.

«۱». تفسير نورالثقلين.«۲». حجر، ۲۱٫ «۳». تفسير راهنما.

پیام ها

۱- نشانه‌هاى قدرت و حكمت الهى در زمين، همراه با پيشرفت علم و كشف اسرار طبيعت، روز به روز آشكارتر مى‌شود. وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ‌ …

۲- آيات و نشانه‌هاى الهى در زمين، بسيار زياد و قابل توجّه است. «وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ» (كلمه‌ «آياتٌ» جمع و نكره آمده كه بيانگر تعدّد و عظمت است.)

۳- خداشناسى، بايد بر اساس يقين و بصيرت باشد. «وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ»

۴- تا روحيه باور در انسان نباشد، نعمت‌ها نشانه خداوند شمرده نمى‌شود. «آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ»

۵- مطالعه طبيعت، راه تقويت ايمان و باور توحيدى است. «آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ»

۶- وجود انسان به قدرى با عظمت است كه خداوند آن را هم رديف كره زمين قرار داده است. فِي الْأَرْضِ‌ … فِي أَنْفُسِكُمْ‌

۷- خودشناسى، راه خداشناسى است. آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ‌ … فِي أَنْفُسِكُمْ‌

۸- مشكل اساسى كفّار و بى‌دينان، سطحى نگرى آنان است و خداوند آنان را از اين جهت مورد توبيخ قرار مى‌دهد. «أَ فَلا تُبْصِرُونَ» (بصيرت، به معناى نگاه عميق و دقيق است)

۹- نگاهى كه همراه با بصيرت نباشد، قابل توبيخ و سرزنش است. «أَ فَلا تُبْصِرُونَ»

چشم بگشا که جلوه دلدار

به تجلی است از در و دیوار

این تماشا چو بنگری گویی

لیس فی الدار غیره دیار

عطار (قصیده)

 

نکته انسان‌شناسی ـ

پس خود را و زندگی حقیقی خودمان را زیبا بسازیم

همه چیز عالم از آنِ خداست و به خدا برمی‌گردد

(وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور؛ ‌آل‌عمران/۱۰۹)

اما انسان جایگاه خاصی در این میان دارد. و نحوه این برگشتنش را در اختیار خودش قرار داده‌اند.

البته هر انسانی چه مومن باشد چه کافر، خوب یا بد، به سوی خدا سوق داده می‌شود، اما مهم این است که به سوی رحمت خدا یا به سوی عذاب او؟

خدا هم در بهشت هست و هم در جهنم؛ به هر سو برویم، به سوی خدا رفته‌ایم

(فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ؛ بقره/۱۱۵)

اما کسی که در بهشت است در رضایت کامل از این دیدار بسر می‌برد و کسی که در جهنم است، با اینکه در محضر خداست، از دیدار خدا در حجاب است (كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون‏؛ مطففین/۱۵) و به همین جهت است که در عذاب است.

چون صفات خداوند در انسان به ودیعه گذاشته شده است و خلیفه الله است؛ انسان دلش می‌خواهد خدا باشد ولی نمی فهمد که فقط با بندگی خدای تعالی می تواند به مقام «فنا فی الله» «حل شدن در خداوند» برسد. و بعد از فنا هم «بقا بالله» است و به این ترتیب است که می‌تواند خدائی کند؛ خدایی در نهایت بندگی .

حدیث قدسی است «اگر بنده من باشی تو را هم حی لا یموت » می کنم . [امام حسین ع ] [ یعنی من زنده ای هستم که نمی میرم ، اگر بنده من باشی ، تو را هم زنده ای می دارم که نمی میرد] من میگویم باش، می شود، اگر بنده من باشی تو هم می گویی باش می شود.

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی * دیوانه تو هردو جهان را چه کند

کسی که بنده خدا شود اراده ای غیر از اراده خداوند ندارد و دنیا طلبی و هوا و هوس را فراموش میکند

شرح هوای نفس

کیست در گوش که او می شنود آوازم؟

یا کدامست سخن می نهد اندر دهنم؟

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد؟

یا چه جان است، نگویی، که منش پیرهنم؟

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

یک دم آرام نگیرم، نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان، تا در زندان ابد

از سرعربده مستانه به هم در شکنم

من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم

آنکه آورد مرا، باز برد در وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم

تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم

شمس تبریز، اگر روی به من بنمایی

ولله این قالب مردار، به هم در شکنم

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

سوره حج آيه ۲‏

‏ يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا

روزي كه زلزله رستاخيز را مي‌بينيد ( آن‌چنان هول و هراس سرتا پاي مردمان را فرا مي‌گيرد كه حتي ) همه زنان شيردهي كه پستان به دهان طفل شيرخوار خود نهاده‌اند ، كودك خود را رها و فراموش مي‌كنند . و جملگي زنان باردار ( از خوف اين صحنه بيمناك ) سقط جنين مي‌نمايند ،

 

وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُم بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ ‏

‏ و ( تو اي بيننده ! ) مردمان را مست مي‌بيني ، ولي مست نيستند و بلكه عذاب خدا سخت ( وحشتناك و هراس‌انگيز ) است ( و توازن ايشان را به هم زده است و لذا آنان را آشفته و خراب ، با چشمان از حدقه به در آمده و با گامهاي افتان و خيزان ، و با وضع بي‌سر و سامان و حال پريشان مي‌بيني ) .‏

‏ توضيحات : ‏

« سُكَارَيا » : جمع سَكْران ، مستان ( نگا : نساء / ۴۳ ) . يادآوري : خوف و هراس هنگامه رستاخيز جنبه عمومي ندارد و شامل كساني نمي‌شود كه در دنيا فرمانبردار اوامر و نواهي الهي بوده‌اند

 

سوره حج آيه ۵‏

‏ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً

وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ‏

 

‏اي مردم ! اگر درباره رستاخيز ( مردگان و زندگاني دوباره ايشان ) ترديد داريد ، ( بدين نكته توجّه كنيد تا به گوشه‌اي از قدرت الهي پي ببريد و به خود آئيد : ) ما شما را از خاك مي‌آفرينيم ، سپس ( اين خاك پيش پا افتاده را ) به نطفه ، و بعد ( نطفه ، اين پديده اسرارآميز فراهم آمده از اِسْپِرم مرد و اُووِل زن را ) به خون بسته ( زالو مانند ) ، و پس از آن ( اين خون بسته را به چيزي شبيه ) به يك قطعه گوشت ( جويده شده ) در مي‌آوريم كه برخي ( كامل و تامّ الخلقه و ) بسامان ، و برخي ( ناتمام و ناقص‌الخلقه و ) نابسامان است . ( همه اينها ) بدين خاطر است كه براي شما روشن سازيم ( كه ما بر آفرينش و تغيير و تبديل و هرگونه كاري ، از جمله زندگي دوباره بخشيدن توانائيم ) . ما جنينهائي را كه بخواهيم تا زمان خود در رحمها نگاه مي‌داريم و آن گاه شما را به صورت كودك ( پسر يا دختر ، از شكم مادران ) بيرون مي‌آوريم ، سپس ( شما را تحت نظارت و رعايت خود مي‌پائيم ) تا به رشد جسماني و عقلاني خود مي‌رسيد . برخي از شما ( در اين ميان ) مي‌ميرند و بعضي از شما به نهايت عمر و غايت پيري مي‌رسند . تا بدانجا كه چيزي از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت ( و دانسته‌هاي خويش را فراموش كرده و از ياد مي‌برند ، و درست همانند يك كودك مي‌شوند . دليل ديگري بر قدرت خدا در همه‌چيز ، به ويژه درباره مسأله رستاخيز ، اين است كه اي انسان در فصل زمستان ) تو زمين را خشك و خاموش مي‌بيني ، امّا هنگامي كه ( فصل بهار در مي‌رسد و ) بر آن آب مي‌بارانيم ، حركت و جنبش بدان مي‌افتد و رشد و نمو مي‌كند و انواع گياهان زيبا و شادي‌بخش را مي‌روياند .‏

 

‏ توضيحات : ‏

‏« الْبَعْثِ » : رستاخيز . از نو زنده گرداندن . « خَلَقْنَاكُمْ » : اصل شما يا خود شما را آفريده‌ايم مؤمنون‌ / ۱۲ ) . « نُطْفَةٍ » : مراد موجود زنده حاصل در مني است كه از آن به « آب جهنده‌ » تعبير شده است

تفسیر نور (محسن قرائتی)

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‌ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ «۵»

اى مردم! اگر درباره‌ى قيامت شك داريد (با دقّت در وجود خود، شكّ خود را برطرف كنيد،) ما شمارا از خاك آفريديم (مواد غذايى خاك از طريق غذا به صورت نطفه در آمد) سپس از نطفه، سپس (به صورت) خون بسته شده، سپس (به صورت چيزى مانند) گوشت جويده شده كه بعضى خلقت كامل يافته (وبه دنيا آيد) وبعضى خلقت كامل نيافته (و سقط شود)، تا براى شما روشن سازيم (كه بر هرچيز قادريم) وآنچه (از جنين‌ها) را كه بخواهيم تا سرآمدى معيّن در رحم مادران قرار دهيم، سپس شمارا به صورت طفل بيرون مى‌آوريم، تا به حدّ رشد و بلوغ برسيد و (در اين ميان) بعضى از شما مى‌ميريد و بعضى به پست‌ترين مرحله‌ى زندگى (و پيرى) مى‌رسيد تا جايى كه دانسته‌هاى خودرا از دست دهند. (همچنين) زمين را (در زمستان) خشك و مرده مى‌بينى امّا هنگامى كه باران بر آن فرو مى‌باريم، به حركت درآيد و رشد كند و انواع گياهان زيبا مى‌روياند.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «يُتَوَفَّى» كه از ريشه‌ى «وفاة» است، به معناى گرفتن كامل روح از وجود انسان و بيانگر بقاى روح بشر پس از مرگ است.

جلد ۶ – صفحه ۱۹

كلمه‌ى‌ «بَهِيجٍ» از ريشه‌ى‌ «بَهْجَةٍ» به معناى شادابى و خرّمى است. چنانكه نگاه به سبزه و گياه مايه‌ى ابتهاج و شادابى انسان مى‌شود.

گرچه در اين آيه، دوران پيرى و كهنسالى، پست‌ترين دوران عمر انسان شمرده شده، امّا علّتى كه براى آن بيان گرديده، اختصاص به پيران ندارد، بلكه هر زمان كه قواى عقلانى انسان ضعيف و ناتوان گردد، دوران پستى است، گرچه در جوانى باشد. أَرْذَلِ الْعُمُرِ …

لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً

پیام ها

۱- سرچشمه‌ى شك غفلت از قدرت خداوند است. إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ‌ … فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ‌

۲- با كفّار، مستدلّ، منطقى وقابل فهم سخن بگوييم. إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ‌ … فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ‌

۳- از راه محسوسات، مى‌توان با معقولات آشنا شد. إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ‌ … فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ‌

۴- معاد، هم جسمانى است و هم روحانى. «إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ»

۵- منشأ انسان و مادّه اوّليه‌ى او از خاك است. «خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ»

۶- انسان، پيش از مرگ، هفت مرحله را طى مى‌كند. (تراب، نطفه، علقه، مضغه، طفوليّت، بلوغ، پيرى) خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ …

۷- دوران مُضغه (ه انسان در رحم مادر به شكل لخته گوشتى است) دوران شكل‌گيرى انسان است. «مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ»

۸- كسى كه در دنيا از خاكِ بى‌جان انسان آفريد، پس در قيامت هم مى‌تواند.

«لِنُبَيِّنَ لَكُمْ»

۹- زندگى داراى دو منحنى صعود و نزول است. صعود از خاك تا رسيدن به مرحله‌ «أَشُدَّكُمْ» و منحنى نزول رسيدن به مرحله‌ «أَرْذَلِ الْعُمُرِ»

۱۰- تمام مراحل خلقت، از استقرار نطفه تا تولد طفل، به دست خداست. «خَلَقْناكُمْ‌- نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ‌- نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا»

۱۱- تحوّلات طبيعى، نياز به زمان دارد. (در آيه چندبار كلمه‌ «ثُمَّ» كه براى فاصله زمانى است، تكرار شده است)

جلد ۶ – صفحه ۲۰

۱۲- استقرار نطفه و يا سِقط آن با خواست خداست. «نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ»

۱۳- مدّت حمل، از جانب خدا زمان‌بندى شده است. «إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى»

۱۴- تولّد انسان، به اراده‌ى خداوند است. «نُخْرِجُكُمْ»

۱۵- همه‌ى انسان‌ها روز اوّل يكسانند. «طِفْلًا» نه «اطفالا» بعد به خاطر تغذيه و تربيت هركدام داراى اخلاق و رفتارى مخصوص مى‌گردند.

۱۶- مرگ، مخصوص پيران نيست. «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى»

۱۷- انسان با مرگ محو نمى‌شود. «يُتَوَفَّى»

۱۸- ارزش انسان و زندگى او در پرتو علم و آگاهى و عقل اوست. (قرآن دليل پست‌ترين مرحله عمر را فراموش كردن دانسته‌ها و اندوخته‌هاى علمى مى‌داند). «أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً»

۱۹- زوجيّت و نر و ماده بودن، در گياهان نيز مطرح است. «مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ»

ـــــــــــــــــــــــ

ثمره اخلاقی

اگر در هر صورت به سوی خدا می‌رویم، پس بکوشیم به نحوی زندگی کنیم که این دیدار را دوست داشته باشیم، که اگر ما دیدار خدا را دوست داشته باشیم، او هم دیدار ما را دوست دارد؛ و آنگاه دیگر مرگ امری ترسناک نخواهد بود.

 

۳) «إِلی‏ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمَساقُ»

این آیه در ضمن آیاتی است که درباره مرگ بود، پس این روز ظاهرا یعنی روز مرگ.

مرگ جزء واضحترین اموری است که برای هیچکس قابل انکار نیست.

شاید توجه جدی به مرگ برهان واضحی بر خداوند متعال باشد؛ کافی است انسان به‌جد بیندیشد که با مرگ چه بر سرش می‌آید و آیا نابودی کامل اصلا معنا دارد؟

نکته انسان‌شناسی

انسان هم در زندگی‌اش دائما در حال حرکت به سوی خداست: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه‏: ای انسان! تو در تلاش و کوششی هستی به سوی پروردگارت تا او را ملاقات کنی» (انشقاق/۶) هم در لحظه مرگش ، و هم در محشر

«إِلى‏ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَر» (قیامت/۱۲)

اما شاید توجه به هیچکدام به اندازه لحظه مرگ (که انسان هنوز بین دنیا و آخرت است؛ نتواند حضور خدا را برای انسان عیان کند؛ زیرا هم در زندگی عادی دنیا عواملی که بتواند برای خودش بی‌خدایی را توجیه کند می‌یابد، و هم در مورد آخرت ممکن است اصل آن را زیر سوال ببرد؛

اما لحظه مرگ، لحظه‌ای نیست که کسی بتواند اصل آن را انکار کند، و توجه عمیق به آن امکان ندارد، مگر اینکه سوق انسان به سوی خدا را برای انسان جدی می‌کند.

وقتی رفتم می بینم … اعمالهم کسراب سراب را می بیند هیچ نیست پس خدا را پیدا می کند.

وقتی دید همه چیز سراب است «فوجدوا الله » خدا را می یابی .

یک کامل یک ناقص که شوق به کمال دارد …من گمشده دارم آرزو دارم (شوق به کمال و …از مقتضات فطرت انسان است…)

«و لکن اکثر الناس لا یعلمون» .

این گفته توبیخ و نکوهشی برای اهل حجاب و کسی که خود را با پرده طبیعت ، و مقتضیات آنها، پوشانده است، در حالی که اگر نسبت به فطرت و مقتضیات آن علم داشت ، مولای فطرت را ادراک می کرد،

(که این فطرت معشوقی داره ) پس عاشق تعالی و اوج آن (فطرت ) بود، از انحطاط آن فرار می کرد، از حقوق آن پاسداری می کرد، و از اینکه طبیعت کمالات آن را برباید، ممانعت می کرد و از این کار خشمگین می شد. باید دانست که در اینجا چند مقام وجود دارد:

غریزه و امور فطری در همه آن نوع وجود دارد

ولی در بعضی ضعیف و در بعضی روشن تر و شکوفا تر است . و معمولا نیمه واعی است که بعثت پیامبران و کتب آسمانی برای شکوفا شدن این فطرت خدا دادی است.

 

چند چیز در فطرت ما است

کمال، زیبایی ، دانایی، نیکویی

۱ ـ کمال ، ۲ـ زیبایی ، کمال زیبایی است در آینه من دنبال زیبایی می گردم

ما خاطراتی داریم. خوبی ها را می دانیم (نیکویی) .خوبی

قرآن چقدر راجع به زیبایی ها می گوید ، حتی ریتم آیات قرآن آهنگ زیبایی دارند

زیبایی مهم است ، راه رفتن ، حرف زدن ، اگر همین یکی را رعایت کنی زیبایی .

سوره لقمان راه رفتن حرف زدن …..

گفتار نیک ، کردار نیک، پندار نیک .

فرا رسیدن نوروز باستانی ، بر همه ایرانیان پاک پندار ، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد

آئینه دل را بسوی یار قرار بده هر چه می بینی زیباست ما رایت الا جمیلاً .جز زیبایی ندیدم …

امر بمعروف انچه همه میدانند زیبایی، کار خیر ، کار خوب .

آنچه دوست داری موجود است ، آن کمال مطلق که می خواهی چون در قلب تو ، وجود تو است دل آگاه است چه می خواهد ولی انسان مصداق را نمی فهمد هر چه می بیند فکر می کند آن است که می خواهد، ولی وقتی به ان رسید تشنگیش رفع نمی شود.

در آینه نگاه می کنی از قیافه خودت خیلی راضی نیستی اگر دماغ من این طور بود کمی رنگ بصورت میزنی می خواهی غیر این باشی لباس می پوشی در آینه نگاه می کنی ..آیا قشنگه چون دوست داری زیباتر شوی مقبول دیگران قرار گیری .

زیبایی در فطرت انسان تجلی دارد ولی مصداق را گم کرده ایم .

بر مال و جمال خود غره نکن ـ که انرا به شبی برند این را به تبی ـ

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار

میدونی تو دنبال چی هستی دنبال کمال، کمال مطلق، پس هر چه تلاش کنی و هرچه بدست بیاری می بینی هنوز ان که میخواهی نیست اشباع نمی شوی .

پس معشوق خودت را آن قرار ده که همه چیز دارد

(لکل شیء اجل همه چیز فانی است الا وجه )

هر کجا مهر و منفعت دیدی از کسی، برو به منبع آن ، توحید یک خدایی معنی دارد.

تو وقتی به هزاران منبع قدرت اعتقاد داری ، چه فرق می کند که به یک خدا اعتقاد داری یا به دو خدا

ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی چه ؟ بعضی ها نستعین به دروغ می کنند

وقتی نمی دانی که از کجا آمده ای . . . چگونه می خواهی به حقیقت مقصد خود پی ببری؟

خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت !! وقتی انسان در وضعیت نمیدانم قرار گیرد فکر و قضاوت ناراحت کننده هم ندارد ناراحتی انسان حاصل افکار ودانستن های ناقص یا غلط و به تعبیر دیگر جهل است (از نظر اهل معرفت معنی جهل ندانستن نیست دانستن کج است)

چون فکرهای اضافی و بیجا متوقف شود زمینه خوشی فراهم میگردد .

پس سوال اول چه باید بدانم

سؤال دوم :

چه باید بکنم ؟ (علم) وقتی فهمیدی ناقصی پس بسوی دانایی برو.

گناه انچه تو را ناقص می کند ثواب ، آنکه تو را بسوی کمال می رساند . کدام کمال ؟ کمال مطلق .

تو کی هستی ؟ مسافر از نقصان بسوی کمال اولین کمال بسوی زیبایی

تکلیف روشن است مرا از نقص بسوی کمال می برد باید چکار کنم ، کار خوب .

باید بروی دنبال آن

این که صورت خود را رنگ امیزی می کنی چون دنبال زیبایی هستی . در وجود تو تجلی دارد اما مصداق را نمی دانم دنبالش می گردم . ..

دوم : علم دنبال چه علمی علم خوب چه کتابی انچه مرا به کمال راهنمایی کند / هرکس خیلی کتاب بخواند بی سواد می شود

۳ـ می خواهیم بدانیم کتاب بخوانیم کتابی که مرا به کمال برساند. خیلی کتاب و خیلی معلومات به یک چیز بر می گردد.

همه ماهیات فانی هستند چون با علت خود هستند (کل شی هالک الا وجه) همین حالا فانی هستند

در دانایی کتاب خیلی نیست

جهان چون چشم که هر چیزی بجای خویش نیکوست

کمال دانایی نیکویی ما از نقص بسوی کمال می خواهیم

دوست شما باید یکی از این کمالات را داشته باشد دوست خوب ، کار خوب که مرا به کمال برساند

تکلیف معین ما مسافری هستیم بسوی دانایی ، زیبایی، نیکویی .

 

سوال سوم

به چه امیدوار باشم /

اگر کار خوب، دانایی، زیبایی، دانستی ، می فرماید: من یعمل مثقال ذره خیرا

اگر سالک باشی به این کمالات می رسی

من هستم ناقص بسوی کمال زیبایی نیکویی دانایی همه در یکی خدا

پس برای مهاجر الی الله همه چیز معلوم میشود. تکلیف ما روشن می شود هر چه تهیه کنم ، برای مهاجر الی الله

من جاهد فینا لنهدینها …

به چه امیدوار باشیم ؟ اگر سالک راه کمال باشی میرسی به زیبایی ، نیکوئی ، معرفت .

سؤال اصلی از همان سؤال اول

من هستم ، ناقصم ، کمال را می خواهم بسوی کمال

وسیله ، مثلا در خیابان ایستاده ای ، یک ماشین می ایستد می گوید کجا ؟ تو ببین کجا میخواهی بروی نه اینکه ماشین کجا میرود . حالا می خواهی انتخاب کنی دوست ، همسر کتاب که می خوانی ، مهمانی که میروی و…اگر تو را به کمال نمی رساند

کتاب می خوانیم و معلومات کسب می کنیم ، اگر فقط مشکلات و مجهولات و و خوب خودم می دانم مهم حل چیه ؟

خانه زیبا خانه ای است که زیبایی ، مهربانی ، عشق و آرامش را در خود داشته باشد و اعضای خانه با این ها به کمال برسند ، نه خانه ای که بخور و بخواب و بمیر ، چیزی نیست که شاد شوی ، شادیها زود گذر است…

ولی اگر تکلیف خود را بدانی و مهاجر الی الله باشی ، شاد هستی چون بسوی خواسته هایت میروی بسوی کمال مطلق، این راه انبیاء است بسوی کمال مطلق است

انا لله و انا الیه راجعون را سالک الی الله انا بواحده

حالا برو هزاران نقش زیبایی در راه می بینی سیر الی الله و راه خدا را رفتن رسیدن به خدا و همان کمال مطلق و زیبایی ها

راه درست حرکت بسوی جمال ، زیبایی ، دانایی ، نیکویی بزرگان گفته اند ریاضیات بدان فکر کن دل بیرونی ما انبیاء هستند آمدند شما را بسوی کمال و راهنمایی کنند.

دوستان شما کسانی هستند که کمالاتی دارند پس به دنبال کسی برو که دانایی ، زیبایی یعنی کمالات یا نیکویی داشته باشد .

سؤال سوم : آخرش چه می شود؟ فمن یعمل …بشما می گوید از هر راهی بروی همان جا می رسی اگر سالک بسوی دانایی، زیبایی، نیکویی بروی راه کمال رفته و می رسی.

حالا بقیه معلومات چه بدرد تو می خورد

من هستم کمال را می خواهم دنبال کمال میری، می رسی . تو کجا میروی کعبه نه ترکستان

مهاجر الی الله خلاصه می شود در اینکه اگر خود را شناختی می دانی چه می خواهی و سالک بسوی آن کمال باشی ، پس دوست ، همسر حتی خانه خود را انتخاب می کند آنطور که او را به هدف و شناخت خود نزدیک کنند

پس تکلیف ما با این سه سؤال روشن شد .

 

 

نگاهی به جسم ، به دست ، به چهره …چقدر حیرت انگیز است . خوب

باید جایی باشم که بویی از عشق ، زیبایی ، آرامش بیشتری

بیماری چیست همین که هی بدوی به جایی نمی رسی چون نمیدانی چه میخواهی

آنکه شاد است مهربان است یعنی از داخل شاد است به ظاهر تاثیر می کند. برعکس ادم پرخاشگر چون از داخل آشفته است .

وسط راه مهاجر الی الله باید سالک بطرف کمال باشیم ، راه برو ببین چه زیبایی و آسانی

هدیناه النجدین …خودت می دانی که راه کجاست باید ریاضیات ، مبانی علوم را بدانی

دین از دل ما بیرون می اید ریاضیت هم دل بیرون ما که شمارا با این معشوق اشنا کنند ادرس دادند راه را نشان دادند دل ما غافل ولی اولیاء الله غافل نیستند آنها بیدارند . شوق بسوی معشوق، این اسب (وسایل ) و این هم معشوق سوار شوید بروید …قمشه ای

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *