خانه / اسلايد / شرح مناجات شعبانیه 

شرح مناجات شعبانیه 

عناوین اصلی شرح مناجات عبارتنداز:

اجابت دعا،

ابتدای دعا به صلوات ، صلوات بر پیامبر و اهل بیتش،

👈اصرار در شنیدن دعا،

🌷سمیع بودن خداوند،

🌷اتصاف به صفات حقیقیة ذات الاضافة ،

🌷انقطاع و فرار الی الله،

فرار الی الله از مقامات عارفان ، تربص نقیض انقطاع، فرار حضرت موسی

🌷 اشاره به رحمت نامتناهی خداوند،

🌷 توکل بر خداوند، نیاز ممکنات به علت تامه ،

🌷 نیاز به اسباب طبیعی و امدادهای روحی ، حسن توکل،

🌷 هجر جمیل و صبر جمیل ،

🌷حسن ظن به خدای متعال، تبیین حسن ظن بالله،

🌷 شناخت ذل عبودیت سراپرده عز ربوبیت است،

🌷 بیداری در جهت حب الهی ،

🌷انس بالله تعالی، علت فقدان انس در جلوت،

کلام هر کس مظهر شان اوست،

🌷 تسبیح و تحمید عبادت، قلب و اطوار مختلف آن، اطوار قلب، طور طمانینه بالله، ذکر الله چیست؟،

🌷اعراض از ذکر خدا، ذکر به معنای سبیل الله،

🌷خود شناسی و خدا شناسی یا خدا شناسی و خود شناسی،

🌷 حوائج فطری، ولایت خداوند، ولایت تشریعی خدا،

🌷 رضای خداوند ، عبد متکرم به مکرمت رضا، تقدم رضای الهی بر رضای عبد،

🌷رضای بنده پرتوی از رضای خداست،

🌷انقطاع الی الله ، وارستگی از غیر و پیوستگی به آستان او،

🌷ارتباط انقطاع با اسم رب،

🌷ظرافت در گفتار و کردار،

🌷ظرافت در کلمه «الهی»،

🌷ادب توحیدی، ظرافت تعبیر در دعای

🌷 فقره ختام مناجات، عز و عزت، عزت مومن از عزت الله است .

 

شرح مناجات شعبانیه 

قسمت اول 

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،

وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائی اِذ انادَیْتُکَ. وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ، راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی.

پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست، و دعایم را بشنو و وقتی صدایت کردم، صدایم را بشنو، و آن گاه که با تو نجوا نمودم، به من رو کن. پس همانا که من، از دیگران به سوی تو گریختم، و در پیشگاه تو قرار گرفتم در حالی که درمانده تو هستم و به سوی تو در حال تضرّع و زاری هستم، و به آنچه نزد تو از ثواب می باشد، امیدوار می باشم.

 

نکاتی از این فراز:

۱- ذکر صلوات بر محمد و آل محمد پیش از دعا؛

۲-درخواست از خداوند برای شنیدن و توجه به دعا؛

۳- گریز از غیر خدا و پناه به خدا؛

۴- تضرّع، زاری و اظهار نیاز به پیشگاه پروردگار؛

۵- امید به لطف الهی.

 

وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ و اسْمَعْ نِدائی اِذا نادَیْتُکَ وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُک.

 

👈تعبیراتی در اين مناجات است که برای ما تصورش هم خیلی مشکل است:

یَدَعَ الْوَسَطَ اِذا کانَتِ الصَّلاةُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لا تُحْجَبُ عَنْهُ.

🌷هر که به درگاه خدای عزّ و جلّ حاجتی دارد باید به صلوات بر محمد و آلش شروع کند، و سپس حاجتِ خود را بخواهد، و دعا را نیز به صلوات بر محمدو آل محمد ختم نماید،

زیرا که خدای عزّ و جلّ کریم تر از آن است که دو طرفِ دعا را بپذیرد ولی وسطِ دعا را وا گذارد و به اجابت نرساند، زیرا صلوات بر محمد و آل محمد، محجوب نیست و از طرفِ خداوند، پذیرفته می شود.

👈ازاین رو،

در تمامی این پیام های پنج گانه ای که برای حکمت صلوات پیش ازدعا ذکر شد،

یک حقیقت مشترک نهفته است و آن استمداد از، اهل بیت علیهم السلام برای وصول به حاجت ها و آرزوها است.

وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ،

وَ اسْمَعْ نِدائی اِذانادَیْتُکَ.

وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُکَ،

فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ، راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی.

 

خدایا! بر پیامبر و دودمان پاکش درود فرست، و آنگاه که تو را می خوانم و صدایت می زنم، صدا و دعایم را بشنو و اجابت کن،و آنگاه که با تو نجوا می کنم، بر من عنایت کن،

با آنکه خداوند، شنواست و شنونده همه نجواها و صداها می باشد، چرا امام علیه السلام از خداوند، مسئلت نمود که «دعای مرا و ندایِ مرا بشنو!»

برای این سؤال، دست کم، دو توجیه و دو جواب می توان بیان کرد:

الف) این عبارت بیانگر شدت میلِ بنده نسبت به این است که معبودش، دعایش را بشنود و به او توجه کند، یعنی با آنکه می داند، معبودش، شنواست امااضطرار و بیچارگی، او را وا می دارد که تقاضا کند، «مناجات مرا بشنو» یعنی درواقع بنده می خواهد، نسبت به اینکه خداوند دعایش را می شنود و اجابت می کنداطمینان یابد.

ب) اینکه خداوند، دو گونه می شنود: یکی آنکه چون «سمیع» است و تمامی صداها را و صوت ها و نجواها را می شنود. دیگر آنکه خداوند می شنود تا عنایت کند، تا مستجاب کند و به فریاد برسد، که به این گونه استماع، استماعِ خاص می گویند و امام علیه السلام در دعا مسئلت می کند که دعای مرا بشنو! به همراه توجه والتفات تا اینکه در نتیجه، دعایم را مستجاب سازی.

و شاهد بر این سخن، این عبارت است که می گوید:

«وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُک؛

به من رو کن و توجه فرما، آن گاه که با تو به مناجات می نشینم».

«فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْک؛

همانا به سوی تو فرار کردم».فرار از چیزی، به معنای ترس و وحشت از آن چیز است.

امام علیه السلام با این عبارت، وحشت خود از غیر خداوند و در نتیجه آرام گرفتن در سایه مناجات با اورا، ابراز می دارد.

توضیح آنکه، عوالمی که در آن، گناه و آلودگی و کفر، به وقوع می پیوندد، عوالمی ظلمانی و وحشتناکند که خداوند در قرآن کریم این عوالِم تاریک را به زیباترین صورت، این گونه تبیین فرموده است:

أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیِّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌبَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُورًا فَما لَهُ مِنْ نُورٍ. (نور: ۴۰)

اعمالِ آنها که کفر ورزیدند، همچون ظلماتی است در یک دریای عمیق وپهناور که موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج دیگری و بر فراز آن، ابری تاریک است. ظلمت هایی است، یکی بر فراز دیگری، آن گونه که هرگاه دست خود را خارج کند، ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برایِ او نیست.

برای انسان سالِک، یعنی انسانی که «فرار از هر چه غیر از خدا» را آغاز نموده است، فرار از گناهان و اعمال کفرآمیز، مرحله آغازینِ سیر و سلوک او می باشد. اوهر چه که در این راه سیر می کند، به منازلی می رسد که گرچه در ابتدای راه، فرار از توجه به اسباب و غفلت از مسبِّب است.

توضیح آنکه، انسان سالک در این مرحله به این نتیجه می رسد و به یقین درمی یابد که تا مسبِّب یعنی خداوند نخواهد، از دستِ اسباب، هرگز کاری ساخته نیست؛ تا او نخواهد، هیچ تیغی بُرّان نخواهد بود:

اگر تیغِ عالَم بجنبد ز جای

نبرّد رگی تا نخواهد خدای (نظامی)

تا او اراده نکند، کوهی از آتش نیز، «خلیلش» را نمی سوزاند:

گلستان کند آتشی بر خلیل

گروهی بر آتش بَرَد ز آب نیل (سعدی)

خلاصه آنکه از خداوند، «دیده ای» می خواهد که کارایی سبب را بدون مشیّت حق تعالی از «بیخ و بُن» بر دارد و تنها، اراده خداوند را مؤثر در جهان هستی بداند:

دیده ای خواهم سبب سوراخ کن

تا سبب را بر کَنَد از بیخ و بُن (مولانا)

بنابراین، نوع دیگر از فرار به سمت خداوند، فرار از «اسباب» و توجه خاص به «مُسبِّبُ الاسباب» است که در نوع خود قابل توجه است. (هرچند خداوند درامور طبیعی توجه به اسباب را توصیه می کند).

انبیا در قطعِ اسباب آمدند

معجزاتِ خویش بر کیوان زدند

و بالاخره نهایی ترین مرحله فرار به سوی حضرت حق، گریز از آن است که مبادا به غیر از خدا، کس دیگری بر دل او حاکم و مسلط گردد که از این مقام که بعداز فرار نهایی برای وی حاصل می گردد

در اصطلاحِ عرفا به مقام فنای در خداوندو لقاءاللّه تعبیر می شود و چون در این مقام، انسان سالک، جز خدا چیزی نمی بیند، از آن به مقام فنای در خداوند تعبیر می شود، که تنها در این صورت است که لقا و دیدار با خداوند، با چشمِ قلب، نصیبِ سالک می شود.

وقتی از همه …گریخت و به پروردگارش پناه آورد، در واقع از «مقرّبین» درگاه حق تعالی شده است. برای او در این مقام، حتی توجه به اسباب و غفلت از مسبب الاسباب نیز نوعی لغزش و گناه محسوب می شود، در حالی که این حالت برای سالکِ مبتدی و یا سالکی که در میانه راه است، گناهی نیست.

چنانچه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: «حَسَناتُ الْاَبْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبینَ؛ کارهایی که برای نیکوکاران، شایسته و نیکوست، برای مقربان به منزله گناه است(۱۰)».طاعتِ عامه، گناه خاصگان وصلتِ عامه، حجابِ خاصْ دان بعضی به کلاس اول دینداری قانعند.

برای مثال، آن هنگام که یوسف علیه السلام در زندان به سر می برد، به دوست زندانیِ خود که قرار بود آزاد شود توصیه کرد که مرا نزد سلطان مصر یادآوری کن تا برای آزادی من اقدام کند.

در اینجا چون یوسف علیه السلام از مسبب الاسباب غافل شد و به اسباب توجه کرد، این عمل، برای او که از مقرّبین بود، نوعی خطا و لغزش به شمار آمد. به همین علت بود که خداوند در قرآن فرمود: «به سبب این غفلت (یوسف باآنکه بنا بود چند روز بعد آزاد گردد)، سال ها در زندان بماند.

وَ قالَ لِلَّذی ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْکُرْنی عِنْدَ رَبِّکَ فَأَنْساهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ (یوسف: ۴۲)

به یکی از آن دو که می دانست رهایی می یابد گفت: مرا نزد صاحبت (سلطان مصر) یادآوری کن، ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد، و به دنبال آن چند سال در زندان باقی ماند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است که فرمود: «عَجِبْتُ مِنْ اَخی یُوسُفَ کَیْفَ اسْتَغاثَ بِالْمَخْلُوقِ دُونَ الْخالِقِ؛ من از برادرم یوسف در شگفتم که چگونه به مخلوق، و نه به خالق، پناه برد و از اویاری طلبید». (۱۱)

در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: پس از این داستان، جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت:

چه کسی تو را زیباترین مردم قرار داد؟ گفت: پروردگار من. گفت:

چه کسی، مهر تو را آن گونه در دل پدر افکند؟ گفت: پروردگارِ من.

گفت: چه کسی قافله را به سراغ تو فرستاد، تااز چاه نجاتت دهند؟ گفت: پروردگار من.

گفت: چه کسی تو را از چاه رهایی بخشید؟ گفت: پروردگار من.

گفت: چه کسی مکر و حیله زنان مصر را از تو دور ساخت؟ گفت: پروردگار من.

در اینجا جبرئیل چنین گفت: پروردگارت می گوید:

چه چیز سبب شد که حاجتت را نزد مخلوق بردی و نزدِ من نیاوردی؟ و به همین جهت باید چند سال در زندان بمانی. (۱۲)

تذکر

مسبّب الْاَسباب را از یاد نبردن و تأثیرگذار ندانستن اَسباب به طور مستقل به معنای رها کردن اسباب و در انتظار مسبّب الاسباب بودن، نیست، بلکه آدمی باید برای رسیدن به مقصود، از طریق اسبابش وارد گردد؛

چنانچه در روایت است که: «اَبَی اللّهُ اَنْ یَجْرِی الْاُمُورَ اِلاّ بِاَسْبابِها؛ خداوند، اِبا دارد که امور را، بدونِ اسباب به جریان اندازد».

به تعبیر سعدی: رزق اگر چند بی گمان برسد ـــ شرط عقلست جُستن از درها

ور چه (کس) بی اجل نخواهد مرد ــــ تو مرو در دهانِ اژدرها

بنابراین، مقصود آن است که آدمی در همان حال که برای نیل به مطلوب خود، از اسباب، مدد می جوید معتقد باشد این اسباب در صورتی می توانند مؤثر باشند که خداوند اراده فرماید و مشیّت او بر آن تعلق گرفته باشد.

بنابراین، کسی که مضمون «فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ» را در زندگی خویش، اجرا کند و بهراستی از غیر خداوند بگریزد، می تواند به عوالِمی وارد شود که پیامبری چون موسای کلیم علیه السلام در آن عوالِم گام برمی داشته است و به مواهبی دست یابد که کلیم اللّه علیه السلام به آن دست یافته است.

همان گونه که قرآن از زبان موسی علیه السلام فرموده است:

فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لی رَبّی حُکْمًا وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُرْسَلینَ. (شعراء: ۲۱)

چون از شما (و اعمالتان) بیمناک شدم فرار نمودم، پس پروردگارم مقام خلافت و رسالت را به من، موهبت و ارزانی داشت. بنابراین، فرار از غیر خداوند می تواند، خلافت و رسالت را نتیجه دهد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مناجات شعبانیه

ابتدای دعا به صلوات ، صلوات بر پیامبر و اهل بیتش،

👈اصرار در شنیدن دعا،

🌷سمیع بودن خداوند،

🌷انقطاع و فرار الی الله،

فرار الی الله از مقامات عارفان ،

فرار حضرت موسی .

شرح این فراز

فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْکَ، راجِیا لِما لَدَیْکَ ثَوابی.

من از همه به سوی تو گریخته و در پیشگاه تو ایستاده ام،در حالی که دلشکسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو امیدوار.

«وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکینا لَکَ، مُتَضَرِّعا اِلَیْک. »

این عبارت در صدد بیان مسکنت و بیچارگی و تضرع در پیشگاه معبود است:

گریه و تضرّع، یکی از رموزِ تسخیر قلب معشوق است و به زودی توجه او را به خود جلب می کند. و همان گونه که در دعای کمیل آمده است، گریه اسلحه مؤمن است:

«وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ».

گریه و تضرع در ابتدای دُعا ـ بلکه در هر حالی ـ درهای رحمت و استجابت الهی را می گشاید و اصولاً علامتی نیکو بر فریاد رسی حق تعالی نسبت به بنده اش می باشد

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«اَلْبُکاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ مِفْتاحُ الرَّحْمَةِ وَ عَلامَةُالْقَبُولِ وَ بابُ الْاِجابَةِ؛

گریه از خوفِ خدای تعالی کلید رحمت و نشانه پذیرش و درب مستجاب شدن دعا است.»

 

هر که را خواهی ز غم خسته کنی ـ راه زاری بر دلش بسته کنی

وانکه خواهی از بلایش وا خری ـ جان او را در تضرّع آوری (مولانا

 

چون خدا خواهد که مان یاری کند ـ میلِ ما را جانب زاری کند

ای خُنُک چشمی که آن گریان اوست ـ وی همایون دل که آن بریان اوست

آخرِ هر گریه آخر خنده ای است ـ مردِ آخر بین مبارک بنده ای است

هر کجا آبِ روان، سبزه بُوَد ـ هر کجا اشک روان رحمت شود(مولانا

همچنین امام صادق علیه السلام فرمود:

خدای تعالی به موسی علیه السلام وحی کرد که محبوب ترین اعمالی که بندگان من به واسطه آنها به من تقرب می جویند سه چیز است. موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگارا، آن سه خصلت کدامند؟

فرمود: زهدِ در دنیا

و پرهیز از گناهان

وگریه از خوفِ من.

موسی علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! آنکه چنین کند چه پاداشی دارد؟ خدای عزّ و جلّ به او وحی کرد: ای موسی! امّا پاداش زهد در دنیا، بهشت است . و اما کسانی که ازخوف من بسیار می گیرند پس در بالاترین مقام بهشتی هستند و هیچ کس نمی تواند با آنان در آن مقام، شریک باشد، و اما آنان که از گناهان پرهیز دارند، پس من اَعمال مردمان را بررسی می کنم، اما اعمال آنها را بررسی نخواهم نمود. (و آنها را خواهم بخشید). .

همچنین ببینید

هدایت تکوینی:

هدایت تکوینی: به معنی ایصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از …

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است :

هدایت پروردگار نسبت به انسان چهار نوع است : 🍀 ۱ـ هدایت عام و تکوینی …

بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام

🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام   🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *